من بیشتر اوقات به کسانی که صبح زود بیدار میشوند حسادت میکنم. نه فقط زود ازخواب بر میخیزند بلکه ورزش میکنند. حمام میکنند. روزنامه روز را مرور میکنند. صبحانه میل میکنند و بعد با چهره باز وشاداب بطرف هدف حرکت میکنند.
برای من از همان دوران کودکی صبج زود بیدار شدن خیلی دشوار بود. بدتر ازهمه اینکه به مدرسه هم بروم. احساس میکردم که منو بطور دائم تنبیه میکنند. آنقدر افسرده میشدم که به چهره شاد بقیه محصیلین توجه نداشتم. لیک در ضمیر ناخود آگاهم بخوبی بیاد دارم که چهره های شاد در مدرسه کم نبودند. برای غلبه کردن به افسردگیم بطور دائم میرقصیدم ودر همه مسابقات رقص شرکت میکردم. این نکته را باید متذکر شوم که در برار سختی ساعات اول روز در زمان شب بخوبی وخوشی تمام, بتمام وظائف عملکرد داشتم . خلا صه اینکه من آدم شب هستم واز شب زنده داری لذت میبرم. زندگی را در ایام شب به شادی تام میبینم. قادر به انجام کارهائی هستم که اکثرا" حتی در ساعات روز که ساعات قدرت آنها محسوب میشود قادر به آن نیستند. این عادت من از دوران بچگی بود. در ساعات شب میرقصیدم. به رستوران میرفتم. بادوستان به گردش میرفتم وحتی در زمان دانشجوئی در امریکا تا ساعات دیر وقت وگاهی تا پگاه به دیسکو میرفتم.
در دوران بچگی بخوبی بیاد دارم که از آنجائیکه مسابقات رقص معمولا" در ساعات شب بر قرار میشد بطور دائم برنده میشدم. در حقیقت قدرت وزیبائی شب باعث پیروزی من میشد. بهمان نسبت که صبحا قادر به بیدارشدن نبودم در شب قادر به خوابیدن نبودم. شبها بهنگام خواب بطور اجبار وارد رختخواب میشدم. هنگامیکه سعی وتلاشم برای بخواب رفتن به شکست مواجه میشد تظاهر به خوابیدن میکردم . در حقیقت در آن ساعات, من داستا نهای زیادی را که مربوط به زندگی رویائی من میشد در سرم می پروراندم. برای آینده
برنامه ریزی میکردم. جالب اینکه تمام موفقیتهای رویائی من به فعالیتهای شبانه من مربوط میشد.
خانواده من فکر میکنند که من هرروز بین دو تا سه ساعت از زندگی عقب هستم, لااقل نسبت به آنهائیکه در زندگی به موفقیتی رسیده اند. در حقیقت این موفقیت به نظر اکثر آدمها دلیلش بواسطه صبح زود بیدار شدن مربوط میشود. من هرروز ساعت یکربع به8 بیدار میشوم. خانواده ام منو عقب مانده خطاب میکنند. البته منظورشان عقب مانده در مسیر مبارزه بازمان. این در حالی است که اطلا ع ندارند که گاهی حتی ساعت 9 صبح بیدار میشوم. چنانچه به این مسئله آگاه بودند بدون شک منو عقب مانده تر خطاب میکردند.
اما نظر شما راجع به ساعتهای عصر مثل ساعت 6 ویا ساعت 7 چی هست؟ دراین ساعتها من خیلی پر انرزی وخوشحال هستم ودر یک زمان میتوانم بسیاری کارها رو باهم انجام بدهم و مغزمرو خیلی خوب بکار بندازم وراجع به چندین موضوع همزمان فکر کنم. آره, من زن شب هستم که میتوانم تاساعتهای دیر نیمه شب بین 3 و4 بدون هیچ احساس خستگی ویا بدون هیچ شکایتی کارهایم ووظائفم رو انجام دهم. من در این ساعتها که آنها را ساعتهای سکوت و طلائی ولحظه های گرانقیمت میشمارم مجله ویا کتاب میخوانم. کارهای طاقت فرسای خانه راانجام میدهم. موزیک گوش میدهم و گهگاهی بیاد دوران کودکی ام برقص مشغول میشوم. در این اوقات چهره ام پر انرزی دیده میشود. هنگامیکه با خانواده تصمیم میگیرم که به مسافرتی برویم از همگی خواهش میکنم که این در ساعت شب باشد. من تاریکی شب رو ستاره های پر نور میبینم . سکوت شب, بگوش من زیباترین موزیک ودر دلم قهقهه های خنده شادی است.
شبها که من زندگیم ام رو با فعالیت زیاد طی میکنم اکثر آدمهای سحر خیز روی تختخواب نرم وگرمشان دراز کشیده اند و شاید از تلاش به خواب رفتن رنج میبرند و یا در خواب با مواجه شدن کابوس دست وپنجه نرم میکنند ویا سفری نامرئی رادر خواب طی میکنند.
هر آنقدر در ساعاتهای صبح چهره افسرده ویا ناراحت میتوانم داشته باشم, در ساعات عصر چهره ملکوتی وخستگی ناپذیری دارم. آدمهای صبح که این مقاله روبخوانند به احتمال زیاد میخندند وسرشونو تکون میدن
وبخودشون میگن یک تنبلی در گوشه ای سرشو بالا کرده ومیخواهد اظهار وجودکند. اما شما اگر مثل من
زن/مرد شب هستید بدانید که ما بهتر میتوانیم اندیشه کنیم و فکرمونرو بکار بندازیم در موقع مناسب فعالتر
وشجاعتر از آدمهای روز هستیم. از همه اینها گذشته شب با همه ظلمتش بسیار زیباتر از روز هست. وقتی
در ظلمت نوری را از راه دور مشاهده میکنیم چه احساس خوبی بهمون دست میده. چه امید تازه ای در وجودمون چهچهه میزنه. چه افکار نوآوری در مغزمون نقش میگیرد. آره شب زیباست. شب طلائی است و ما شب بعدرو هر شب از شب قبل زیباتر خواهیم آفرید. باوجود اینکه زندگی امروز این مهم را خواهی نخواهی بهمه تحمیل میکند ولی باید دانست که آدمها را میتوان بدو گونه تقسیم کرد: آدمهای شب وآدمهای روز. چنانچه چنین چیزی عملی باشد آدمهائی مثل من میتوانند در چشم دیگران نه فقط عقب مانده نباشند بلکه بطریق دیگری بازمان بطور موفقیت آمیز مبارزه کنند.
1.01.2007
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد