يادداشت مترجم: برای نشان دادن اهميت اعتراضات جوانان يونان بيش از آن که لازم باشد محتوای اتفاقات را تشريح کنيم شايد اشاره به سانسور شديد رسانه ای اش کافيست. ترس از فراگير شدن شورش ها و تسری آن به ساير کشورهای اروپا و جهان به وضوح در رفتار رسانه ای همه ی کشورها بازتاب داشت است. حتی رسانه های ترکيه که همواره مشتری ثابت کوچکترين اتفاقات يونان هستند نيز شورش های جوانان را بايکوت کردند. در زمانه ای که سرمايه داری متاخر يکسره همه ی جهان را در چنگال خود گرفته و در زمانه ای که احزاب کمونيست و سوسياليست جزئی از منطق درونی و البته مزين کننده ی ويترينِ پارلمانتاريسمِ سرمايه داری اند، شورش هايی همچون آنچه که در يونان در حال جريان است به واقع از همان استثنا هايی هستند که دريچه هايی به سوی مبارزه ی نوين را می گشايند که نه در عرصه ی انتزاع و نه در آن به اصطلاح „انقلاب جهانی در آينده“ که همينجا و الان و در خيابان بر عليه سيستم می جنگند. اينکه تا چه حد حوادث يونان به کليت چپ هم در مقياس جهانی و هم منطقه ای اش کمک می کند و يا اينکه اساسا چگونه می توان ارتباط منطقی بين آنها برقرار کرد بحثی باز است. اما آنچه بسيار ضروری به نظر می رسد اين است که چپ می بايست حوادث يونان را بسيار جدی بگيرد (که متاسفانه به جز يکی دو مورد در ايران چندان به آن پرداخت نشده است و جالب اينکه حتی پوشش خبری مناسبی هم از طرف سايت های چپ گرا نداشته است). اين ترجمه و چند ترجمه ی پيشين تلاشی است اندک در اين زمينه به اين اميد که اهميت مسئله بر ساير دوستان نيز روشن گردد.(س.ش(
------------------------------
اوجگيری قيام و خروش اعتراضی در يونان - به دنبال قتل الکساندر گريگوروپولس، نوجوان پانزده ساله ای که روز ۶ دسامبر به دست پليس کشته شد- به نقطه ی انفجار رسيد. سه هفته ی گذشته شاهد تنش و درگيری های شبانه روزی ميان نيروهای حکومتی و قيام کنندگان يونانی بوديم. عرصه عمومی خيابان ها و هر کوی و برزن صحنه ی اعتراضات، تظاهرات، سنگربندی ها و شورش ها بوده است. ايستگاههای تلويزيونی، دانشگاه ها، مدارس عالی، دبيرستان ها، کارگاه ها و شهرداری ها و مهمتر از همه صدها انستيتو تسخير شده اند.
شنبه ی گذشته روز جهانی همبستگی با قيام يونان بود. کارگران، دانشجويان و دانش آموزان تظاهر کننده قصد دارند از اوايل سال جديد به اقدامات خود تداوم ببخشند.
نيکوس راپتيس ساکن آتن، يکی از همکاران باسابق „زد نت“ و نامزد بازی در فيلمی از گوستا گاوراس و از دست اندرکاران فيلمِ Z – فيلمی در باره ی مقاومت و سرکوب در يونان پس از جنگ - گفتگويی با کريس اسپانوس در رابطه با پيش زمينه ها و وضعيت فعلی انقلاب انجام داده است. تاريخ انجام مصاحبه روزهای بين ۱۷-۲۳ دسامبر بوده است.
توده ی يوناني
کريس: قبل از هرچيز با توجه به وقايع سه هفته ی گذشته، می توانی چشم اندازی از آينده ی انقلاب با مروری بر وقايع هفته ی قبل در اختيار ما قرار بدهی؟ روحيه ی معترضين و بطور کلی جامعه در چه وضعی است؟
نيکوس: کريس، اجازه بده قبل از ادامه ی مصاحبه کمی از حال و روز خودم (و هرکس ديگری مثل من) که اين روزها خبرها را دنبال می کند بگويم. امروز صبح ۱۸ دسامبر اين مطالب را در روزنامه ها خواندم:
اول: در نيويورک تايم به تاريخ ۱۷ دسامبر می خوانيم: „در سحرگاه قبل از طلوع آفتاب، در بخش بوشويک بروکلين، خوزه و برادرش رومل (مهاجرين اکوادری) در راه ِ رفتن به خانه شان از سوی عده ای به ظن گِی بودن - دو برادر دست در شانه ی هم داشتند – مورد حمله سه سرنشين يک خودروی گذری واقع شدند که با فحش و ناسزا و فريادهای ضدِ گِی و ضد ِ لاتين آنها را با چوب بيس بال مورد ضرب و شتم قرار دادند. رومل موفق به فرار از دست آنها شد اما خوزه به ضرب چوب و بطری تا بيهوشی کتک خورد و روز بعد، قبل از رسيدن مادرش از اکوادر، مرد.“
دوم: در روزنامه های امروز يونان می خوانيم: الکسيس گريگوروپولوس، نوجوان ۱۵ ساله ی يونانی، روز ۶دسامبر بدست ِ پليسی از يونان به قتل رسيد. ديروز، ۱۲ روز بعد از قتل آلکسيس، حوالی ساعت ۱۱ صبح، جمعی متشکل از حدود ِ ۱۰جوان دبيرستانی در يک فضای باز عمومی در پريستری (بخش کاملا" فقير نشين آتن) جمع شده بودند و در باره ی برنامه ی تظاهرات روز بعد تصميم گيری می کردند. گلوله ای از آن حوالی شليک می شود که به کف ِ دست يک پسر بچه ۱۷ ساله اصابت می کند. امروز صبح بچه مورد عمل جراحی قرار می گيرد و گلوله ی روولور کاليبر ۳۸ از دستش خارج می شود. بنا به گفته ی بچه ها ده دقيقه بعد مجددا گلوله ای از ان حوالی به سويشان شليک می شود.
دولت به مدت ۱۴ ساعت مسئله را مورد پيگرد قرار داد و با سرهم بندی کردن مسئله، والدين بچه های معترض را با اعلام اينکه شليک گلوله از سوی يکی از همسايگان ديوانه انجام گرفته، از واقعيت امر دور نگه داشت. تصور من اين است که شليک گلوله از سوی يکی از افراد نئونازی انجام گرفته و دولت از اين گونه آدمها برای انجام کارهای کثيف استفاده می کند. البته بايد تاکيد کنم که اين تنها حدس و تصور شخصی من است.
سوم: باز هم از مطبوعات يونان: پليسی که الکسيس ۱۵ ساله را به قتل رسانده و پليس همدست وی از ترس حمله ی ساير زندانيان به آنها در زندان اصلی آتن زندانی نشده اند، بلکه در زندان کوچکی دورتر از آتن زندانی شده اند. هر دوی آنها را در يک سلول نگهداری می کنند. ديشب بعد از نصف شب پليس قاتل به همدست اش حمله می کند و با شيطان خواندن وی خواستار اعتراف در نزد کشيش می شود. احساس عمومی اين است که اين کارها „ نمايشی“ برای جلب ترحم عامه ی مردم نسبت به عمل حيوانی ی آن جانی است. ضمنا احتمال دارد پليسی که از سلاح اش استفاده نکرده خواسته لب به سخن بگشايد و حقايق بيشتری را فاش کند.
حالا ممکن است يکی بيايد و ادعا کند که از اين نوع جنايتکاران در هر جامعه ای يافت می شود. اين درست، اما سوال اساسی اينجاست که اين جانيان آشغال چرا بايد از حس حمايت پليس و قانون و دادگاه در يک جامعه ی مبتنی بر نظم و قانون برخوردار باشند؟ اين اغراق نيست! هر ناظر بی طرفی که اتفاقات جامعه ی ما را بررسی کند به همين نتيجه می رسد.
حالا برمی گردم به سوال ِ تو:
اتفاقات
وقايعی را که چند لحظه قبل در باره ی يونان گفتم بايد شما را در جريان ِ تصوير ِ کلی آنچه تا چهارشنبه ۱۷ دسامبر اتفاق افتاده، قرار داده باشد. مردم عادی زخمی شدن نوجوان را در پريستری خيلی جدی گرفته اند. همه مطمئنند کسی که شليک کرده حتما به قصد کشت تيراندازی کرده است. يک شاهد عينی هست که هنوز رسما اخذ شهادت نشده است. او می گويد که تيراندازان لباس شخصی بوده و از يک سيتروئن سفيد اقدام به شليک کرده اند. خودرو آنتن راديويی بزرگی داشته و بعد از شليک به سرعت برق از صحنه ی حادثه دور شده است. تنها پليس از اين نوع ماشينها و آنتن ها استفاده می کند. طبيعتا اين حادثه خشم مردم خصوصا نوجوانان انقلابی را صد چندان کرده است. ضمنا بعد از حادثه ی تيراندازی، پدر و مادرها می کوشند نوجوانان ِ شان را از رفتن به خيابان ها برحذر دارند. باوجود اين نام پريستری- محل وقوع حادثه - در ميان انقلابيون از اعتبار ويژه ای برخوردار شده است. همين چندی پيش اعتراضی مسالمت آميز اما کاملا گسترده و مردمی در محگوميت تيراندازی در پريستری انجام گرفت.
همچون روزهای آغازين قيام، از ۱۷ دسامبر تا امروز (۲۲دسامبر) تظاهرات- اينبار بدون حمله به بانکها و آتش زدن اماکن و ادارات و... در منطقه مرکزی آتن و ساير شهرها ادامه يافته و از حدود ۱۷ دسامبر فعاليتها کاملا با اهداف تعيين شده و مشخص و بطور کلی دورتر از مرکز آتن انجام گرفته است.
کريس: اهداف چه بودند و اهميت آنها در چيست؟
نيکوس: انتخاب اهداف کاملا نشانگر ماهيت قيام و از اهميت بسيارزياد سياسی- اجتماعی برخوردار است.
اهداف عبارتند از:
قرارگاههای پليس ضدشورش
آکادمی پليس در فيلادلفيا، در منطقه ِ شمال آتن
انستيتوی فرانسه، جايی که جوانان يونانی زبان فرانسه را به عنوان زبان دوم و يا سوم ياد می گيرند. تحليل من اين است که اين هدف را به دليلِ „فنومن“ سارکوزی برگزيده اند.
ساختمانهای دولتی که اطلاعات مربوط به افرادی که با بازپرداخت بدهی ها و ماليات و... مشکل دارند در آنها نگهداری می شود، بشدت محافظت می شود.
اشغال فدراسيون کارگران يونان توسط کارگران، سنديکايی که در ۱۹۴۷ با مساعدت آمريکايی ها شکل گرفته است.
اشغال دفاتر کوگياس، وکيل „مشهوری“ که دفاع از پليس قاتل الکسيس نوجوان را بعهده گرفته است. دو حمله به کوگياس در شهر پاتراس و ممانعت پليس از „ادب“ کردن وی توسط نوجوانان خشمگين.
حمله بر عليه واحد پليس که از مجموعه ی ساختمانی دادگاه در آتن حفاظت می کند،
حمله به تئاتر ملی و متوقف کردن نمايش،
کتک زدن شهردار(مادام العمر) دستِ راستی سالونيکا، مديرکل سابق و قهرمان دو و ميدانی، با شکلات، بن بن و حبه های قند از سوی کودکان. واکنش تند و لفظی شهردار „با فرهنگ“ در مقابل کودکانی که به او شيرينی „تعارف“ کرده بودند. شهردار کودکان را „مطرودين اجتماعی“ خطاب کرد و ناظرين صحنه به حمايت و تاييد کودکان پرداختند.
يکی از مهمترين فعاليتهای نوجوانان و جوانان يونان در روزهای اخير“خلق“ حماسه درخت کريسمس در ميدان قانون اساسی در مرکز آتن می باشد. قضيه از اين قرار است که مقدمه قانون اساسی ايالات متحده با اين عبارت شروع می شود: „ما مردم“. ماده سوم قانون اساسی يونان اينگونه می گويد: „مذهب رسمی يونان، مذهب کليسای مسيحی شرق ارتدوکس است. کليسای ارتدوکسِ يونان که سرورمان عيسی مسيح رياست آن را بعهده دارد...“ و غيره. تعجبی ندارد که شهردار آتن خواه سوسياليست خواه راستگرا همه ساله باشکوه ترين درخت پلاستيکی کريسمس در کل اروپا را در ميدان ميدان اصلی شهر برپا می کند. همچنانکه اکثر مردم جهان در صفحه تلويزيونهای خود شاهد بودند نوجوانان يونانی درخت عظيم کريسمس[a.k.a. Tannenbaum] را در نخستين گام قيام به آتش کشيدند. شهردار راستگرای آتن، نيکيتاس کاکلامانيس که همزمان مدير عامل شرکتی معظم است، با اشتياقی ديوانه وار اقدام به برپايی درخت با شکوهتر از درخت سوخته قبلی در زمان مقرر نمود. جالب اينجاست که چند روز قبل پزشکان و پرستاران بيمارستان با حرکتی نمادين به خيابان آمده بودند و با اقدام به پاک کردن شيشه خودروهای عبوری از رانندگان آنها طلب کمک جهت خريد گاز پانسمان برای اتاق عمل می کردند. زيرا به علت کمبود منابع مالی بيمارستان حتا يک عدد گاز پانسمان نداشت. در دولت راستگرای قبلی کاکلامانيس وزير بهداشت و درمان بود.
روز يکشنبه ۲۰ دسامبر گروهی از دختران و پسران ِ مدرسه ِ عالی هنرهای زيبا (هم سطح دانشگاه) به مغازه های فروش گوشت در مرکز آتن رفتند و از آنها خواستند گوشتهای بدور ريختنی و پس مانده را به آنها „اهدا“ کنند. مغازه داران بيش از حد شوق وشور از خود نشان دادند و حتی کله نيم پخته خوکی را به آنها بخشيدند. آنگاه دختران و پسران با کيسه های پلاستيکی مملو از آت و آشغال به پای درخت کريسمس در ميدان مرکزی شهر رفتند و شروع به تزيين درخت کريسمس با آشغال ها کردند. مردم معمولی که شاهد صحنه بودند بشدت دانشجويان را تشويق می کردند تا اينکه پليس ضدشورش وارد صحنه شد و ماشينهای آتش نشانی از راه رسيدند و به ضرب و شتم دانشجويان پرداختند و از آن پس پليس قهرمان با تجهيزات کامل به نگهبانی از درخت ارتدوکس کريسمس می پردازد. حماسه ی شادی بخش ِ درخت کريسمس با عمل ِ وحشيانه ای که تنها از پليس می تواند سربزند همراه شد. چند بلوک آنطرف تر از ميدان مرکزی و محل قرار گرفتن درخت کريسمس سربازی در لباس شخصی به همراه دوست دخترش مورد حمله ی پليس واقع می شود و بشدت مورد ضرب و شتم قرار می گيرد. يکی از شاهدان عينی که خود وکيل است به عمل پليس اعتراض می کند و متقابلا با واکنش تند و خشونت آميز پليس روبرو می شود. هم اينک سرباز مورد بحث دستگير شده و با اتهام بسيار سنگينی روبروست. قرار است به اتهامات وی در دادگاه نظامی رسيدگی شود. اين هم يکی ديگر از نمونه های وحشی گری پليس است.
در خصوص آينده ی قابل پيش بينی، بنظر می رسد „قيام“ اخير نوجوانان يونان مثل قيام جوانان در می ۱۹۶۸ پايان نخواهد يافت. يکی از دلايلی که اين نظر مرا تاييد می کند انتشار و حمايت جهانی از قيام جوانان و نوجوانان يونان است. به نظر من بچه ها در پيگيری اهداف قيام خود بسيار جدی هستند. البته کاملا نمی توان به اين تحليل مطمئن بود. مسئله ی بسيار مهم تظاهرات سراسری ۹ ژانويه به ياد بود قتل نيکوس تمپونراس، معلم جوان رياضيات دبيرستانی در شهر پاتراس در سال ۱۹۹۱ بدست رهبر حزب راستگرای „جوانان دمکراسی نوين“ است که هم اينک حزب دولت يونان می باشد. مرگ الکسيس نوجوان باعث شده است تا بار ديگر اين واقعه ی فراموش شده چون شبحی سرگردان باز گردد تا انتقام جمجمه ی داغون شده بدست رهبر حزب دمکراسی نوين را باز پس ستاند. احساس من اين است که نام تمپونراس، شهيد پاتراس، با پيشرفت امور نقش مهمی در ميان نوجوانان بازی خواهد کرد. ۹ ژانويه ۲۰۰۹ روزی است که بايد با دقت آن را دنبال کرد.
کريس اجازه بده بيشتر روی اين موضوع تکيه کنم چون برای درک روحيه عمومی بسيار ضروری است.
همچنانکه در نظرات قبلی خود در Znet نوشته ام به نظر من درهر جامعه ای به دلايلی „عجيب و غريب“ يک سوم جمعيت خود را „محافظه کار“ يا „کريپتو فاشيست“ حساب می کنند. اينکه اين جماعت (بعد از اين آنها را يک سوم می نامم) مادرزادی محافظه کارند يا اينکه بعدا به اين سلک در آمده اند اهميت چندانی ندارد. طبيعتا اين امر در مورد مردم يونان هم صادق است.
اين يونانی های „محافظه کار“ فکر می کنند پليس جلادی که آلکسيس را کشته، در برابر دهها نوجوان ولگرد از خودش دفاع می کرده و در کشتن وی محق بوده است. آنها همچنين فکر می کنند وکيل „مشهور“ کوگياس که در دادگاه گفته کشته شدن نوجوان خواست خدا بوده و دادگاه بايد بصراحت بگويد که مرگ حق است يا نه، راست می گويد و محق است. می خواهم بگويم، کريس، اين يک سوم جماعت ارتجاعی ريشه ی همه ی تباهی ها در جهان هستند.
چاتزيکاگيس وزير عدالت در پارلمان يونان در سخنرانی خود گفته دولت بريتانيا چند سال پيش، نه تنها پليسی را که در جريان تهديد قطارهای زيرزمينی لندن جوان برزيلی را کشته بود بخشيد بلکه او را به عضويت نيروی مخصوص در آورد، بنابراين دولت يونان هم بايد....بقيه ماجرا!
در منطقه ی اسپارتای پلوپونسوس که منطقه ی بدنامی است که راست های افراطی در آن ساکن اند، جنبش جمع آوری پول برای خانواده ی پليس قاتل شروع شده است.
گروهی از روشنفکران بيانيه ای را امضاء کرده اند که نظر نوام چامسکی را در باره ی آنها تاييد می کند. لّب مطلب بيانيه ی آنها اين است که کار بچه ها درست نيست.
بدترين واکنش به قيام نوجوانان واکنش دبيرکل کميته مرکزی حزب کمونيست يونان (KKE) آلکا پاپاريگا است. اين خانم اصرار داشته که عليرغم وسعت شرکت کنندگان اش اين حرکت ها قيام مردمی نيست. به گفته ی آلکا انقلاب تنها زمانی رخ می دهد که کارگران تحت رهبری حزب کمونيست دست به قيام بزنند. ضمنا همين خانم بطور تلويحی گفته است که „اتحاد چپ راديکال“ ] تشکيلاتی که با گرايش اوروکمونيستی قبلا از اين حزب منشعب شده بود [ آتش سوزی ها و... را هدايت می کند. اتهامی که نه تنها نادرست بلکه نا جوانزنانه است.
خطرناکترين گروه فعال در اتفاقات اخير نئونازی ها بودند. تظاهرات، آتش سوزی ها، غارت ها و... فرصتی طلايی در اختيار آنها می گذارد تا داخل صف معترضين شده و نيات پليد خود را برآورده کنند. ] هرچند که آنها سازمان ِ نازی خود را "صبح طلايی“ می نامند.[ در نخستين روزهای قيام نئونازيها در پاتراس فرصت يافتند تا وارد صف مغازه دارانی که می کوشيدند از مغازه های خود حفاظت کنند، شوند و بعد با تعقيب آنها به ربودن اموال ِ شان دست زدند. آنها در چند مورد حتا بزور وارد خانه های مردم شده اند. مردم نام اعمال آنها را "Kristallnacht" گذاشته اند. مشابه اين اعمال در شهر شمالی يونان، کموتينی، از نئونازيها سرزده است.
اين اعمال در حالی از نئونازيها سرمی زند که در کنف حمايت کامل پليس قرار دارند. به نظر می رسد در صفوف پليس تعداد زيادی از وابستگان „صبح طلايی“ وجوددارند. يکی از مهمترين وقايع روزهای اخير فيلم ويدئويی است که نئونازيها (و يا پليس های لباس شخصی) را با ديلم و اهرم در دست نشان می دهد که در ميان صفوف پليس قرار راه می روند و به غارت و شکستن شيشه های مغازه ها می پردازند؛ يکی از آنها حتا از... پتک استفاده می کند.
به هر حال، آنچه اهميت فوق العاده ای دارد اين حقيقت است که نئونازيها که در ميان همان يک سومی که قبلا گفتم قرار دارند با کسب حدود ۳ تا ۴ در صد از آرای رای دهندگان به مثابه ی حزبی قابل قبول به پارلمان يونان راه يافته اند. آنها اغلب در پارلمان با استفاده از زبان و مباحث حزب کمونيست می کوشند چهره ای پوپوليستی از خود به نمايش بگذارند. در هر صورت ديروز رهبر آنها که لقبی ترکی برای خود برگزيده „اراتزفريس“ (روزنامه نگار و بوکسور آماتور سابق) از پارلمان درخواست رای به „ قانون ويژه“ جديد کرد. سابقه „قانون ويژه“ ] در زبان يونانی ["idionymo", يکی از شرربارترين صفحات تاريخ سياسی يونان است. اين قانونی است که در سال ۱۹۲۹ از سوی „پدر“ مشهور ملت يونان، „دمکرات کبير“ الفتريوس ونيزلوس ابداع شد. کسی که اينک مجسمه های بيشمار مرمرين و برنزی اش در سراسر يونان برپا شده است. „قانون ويژه“ جهت آغاز پيگرد وحشيانه ی کمونيستها و آنارشيستهای يونانی اختراع شد. مبارزانی که قصد سقوط نظم مستقر در آن دوران را درسر می پروراندند. تصويب اين قانون سرآغاز برنامه ای بود که خصوصا برعليه کمونيستهای يونان طراحی شده بود. اين برنامه شامل زندانی کردن، شکنجه و بعداز ونيزلوس اعدام هزاران تن بود که تا سال ۱۹۷۴ ادامه داشت. وقتی به ونيزلوس گفتند که فاشيستهای آن زمان قصد کسب قدرت را دارند، „قانون ويژه“ را برچيد تا مبادا فاشيستها هم مشمول اين قانون شوند.
البته همه اين حرفها ی „کاراتزفريس“، نماينده نئونازيها در پارلمان، برای رد گم کنی است. خود وی بهتر از هر کس ديگری می داند اگر پرده ها کنار روند برای همگان مشخص خواهد شد که غارتها و آتش زدنها کار عوامل پليس و وابستگان „صبح طلايی“ است.
کريس، لازم است به موضوع مهمی راجع به حيات سياسی در يونان اشاره کنم. تنها چند نفر هستند که مطبوعات و مجاری اخبار و اطلاعات در يونان دست آنهاست:
يکی از آنها مسيحی ارتدوکس بلند پايه ای در سالونيکا به نام آنتيموس است (من واقعادرجه روحانی او را نمی دانم ولی اورا „سنت آنتيموس“ صدا می کنند.) سالهاست سخنرانی های ماوراء راست و جنگ طلبانه بسيار خطرناک ايراد می کند و آشکارا مقدونيه را تهديد به اشغال از سوی ارتش يونان کرده است. واقعا اين آدم به پشتوانه ی ی چه کسانی اينگونه بی محابا حرف می زند؟
بازهم در سالونيکا، راستگرای متعصبی بنام سومياديس که می توان او را دوقلوی آنتيموس روحانی به حساب آورد هر روز صبح زود در صفحه ی تلويزيون ظاهر می شود و به تبليغات می پردازد. نقش او در اين ميان چيست؟
بالاخره می رسيم به تئودور پانگالوس مرد هفتاد ساله ی بسيار چاقی که شايع است يکبار در جلسه ی اتحاديه ی اروپا، گويا متوجه نبوده ميکروفن روشن است ضمن حمله لفظی به آنگلا مرکل فحش رکيکی به او می دهد. پانگالوس نوه ی ژنرالی به همين نام است که در سال ۱۹۲۵ ديکتاتور يونان بوده است. پانگالوس ابتدا با ورود به صف چپگراها وارد سياست شد ودر دهه ی ۶۰ خود را به ميکيس تئودوراکيس - آهنگساز و چهره ی اسطوره ای چپ يونان – نزديک کرد. با پيروزی سوسياليستها در انتخابات به مدت دو دهه در پست وزارت - عموما در وزارت امور خارجه- در دولت سوسياليستها انجام وظيفه کرد. „اوج“ خدمات وی تحويل اوجالان در دوران وزارت امورخارجه در سال ۱۹۹۹ به دولت ترکيه است که تاکنون در زندان به سر می برد. چند روز پيش همين آدم با ولگرد و بی سروپا خواندن قيام کنندگان بشدت به „اتحاد چپ راديکال“ حمله کرد و آنها را مسئول غارت و آتش سوزيها معرفی نمود. اين اتهامات چنان بی پايه و اساس هستند که آدم از خودش می پرسد واقعا در اين نيم قرن او از چه آبشخوری می خورده که چنين بی محابا به لجن پراکنی مشغول می شود؟ واقعيت اين است که ۴۸ ساعت تمام همه ی تبليغات روی کلمه ی اوباش و ولگردِ بی سروپا متمرکز بود که اين آدم به زبان آورده بود.
دو نفر ديگری که در اين کاتگوری: „اين آدمها چه نقشی در يونان دارند؟“ می گنجند کوگياس وکيل و کاراتزفريس رهبر راستهای افراطی پارلمان يونان هستند.
عامل مهم ديگری که در اعتراضات يونان اهميت دارد، مهاجرين هستند. در آغاز مهاجرين مشارکتی در اعتراضات نداشتند. بعدتر اغلب غارتها کار آنها بود. و گاهی هم در اغتشاشات شرکت می کردند. البته اين اعمال آنها دور از انتظار نيست. اکثر مهاجرينی که به هردليل پای شان به ادارات پليس يونان باز شده بود آنجا را با نفرت عميق نسبت به هرچه رنگ و بوی يونانی داشت ترک کرده بودند. يکی از روشهای عادی پليس شجاع يونان تجاوز و فروکردن دسته ی باتوم در ماتحت دستگيرشدگان است. سالها پيش مرد جوان آلبانيايی در برابر اصرار خبرنگاران بالاخره با شرم فراوان گفت که پليس يونان کاری را با من کرد که مردان با زنان می کنند. همين مرد جوان بعد از حمله به اتوبوس جهانگردان يونانی در آلبانی بدست پليس آلبانی به قتل رسيد. يک مورد ديگر که اخيرا بصورت نوار ويدئويی فاش شده شکنجه يک فرد آلبانيايی بدست هموطن آلبانيايی اش در حضور مقامات ارشد پليس جهت تفريح آنهاست.
کريس: خب در مورد دو سوم باقيمانده جمعيت چه فکر می کنی؟
نيکوس: برای نخستين بار مردم عادی يونان گلدانهای خود را از طبقات بالای ساختمانها بر سر پليس پرتاب می کردند. برای نخستين بار همين مردم عادی از طبقات بالا با هر وسيلهی ممکن از وحشيگری های پليس فيلمبرداری می کردند و با پخش انها در منابع خبری بيرحمی پليس را در معرض ديد عموم قرار می دادند. فيلمی که قبلا راجع به حمل ديلم و پتک گفتم روی ويدئوی سياه و سفيد ضبط شده و معلوم است که سيستم فيلمبرداری يک دستگاه قديمی بوده است. ضمنا فيلم مربوط به صحنه ی قتل الکسيس را خانمی با دوربين فيلمبرداری اش ضبط کرده که در آن دو پليس قاتل خونسردانه صحنه ی قتل را ترک می کنند. اين ها بخشی از اطلاعاتی هستند که قرار است در دادگاه از آنها استفاده شود.
بهترين تعريف از حال و هوای دو سومی که به آن اشاره کردی عبارت است از: „مشارکت کننده“. در خصوص نوجوانان و جوانان دانش آموز حرف حساب آنها اين است که „احترام“ می خواهند. رقابت وحشيانه ی موجود در جامعه را قبول ندارند. آنها آموزش واقعی می خواهند نه اينکه مغزشان را با اطلاعات و معلومات پوچ پر کنند. ضمنا وقتی همين دانش آموزان و نوجوانان را می بينی که دارند آتش سوزی مغازه های ی کوچک را خاموش می کنند دلت از انسان دوستی آنها به شعف می آيد در حاليکه تظاهر کنندگان با ديسيپلين KKE بی تفاوت از کنار آنها می گذرند. به نظر می رسد اينبار انسان در مبارزات آنها محور اساسی است.
کريس: موضوع بخصوصی در تاريخ، جامعه و يا روابط بين نسل های يونان است که به توضيح انقلاب کمک کند؟
نيکوس: اين „ويژگی“ خود يونان است که می تواند به اين مبارزه ياری رساند. خانواده در يونان هنوز واحدی درهم تنيده است. نوجوانان کنونی دو نسل با نوجوانانی که تجربه ی اشغال نازی ها در سالهای ۱۹۴۴-۱۹۴۱را دارند فاصله دارند. نوجوانانی که در آن سالها (۱۹۴۹) انقلاب خونين برعليه انگليس و آمريکا را براه انداختند. به همين دليل در بسياری از خانواده های يونانی بقايای آن تجارب با توجه به پيوندهای مستحکم خانوادگی، به نسل جديد منتقل می شود و به اين ترتيب آنها می فهمند وضع از چه قرار است. اين ادعای من با رفتارهای پخته و سنجيده ای که نسل جوان اين روزها از خود بروز می دهد تاييد می شود.
کريس: اگر ممکن است لطفا راجع به شرايط مادی قيام حرف بزن. شرايطی که نوجوانان، دانشجويان، کارگران، مهاجرين و... را به ميدان آورده است.
نيکوس: مهمترين جنبه ی شرايطِ مادی، بيکاری و دستمزدهايی است که به „نسلِ ۷۰۰ يورويی“ معادل ۹۷۰ دلار آمريکا در هرماه مشهور شده است. مدارک دانشگاهی ارزش خود را از دست داده است. فرار سرمايه ها و شرکت های يونانی به کشورهای همسايه جهت استفاده از نيروی کار ارزان، شرايط نامتعادل استخدام و اخراج، قيمتهای بالای کالاها در سوپرمارکتهای يونان که به شکل باورنکردنی نسبت به ساير نقاط اروپا گرانتر هستند، دودوزه بازی های دولت با پول ماليات دهندگان و عدم شفافيت مالی، شرايط بسيار وخيم وضع بهداشت و خدمات درمانی، بهره های سرسام آور بانکهای يونانی، و بالاخره اصرار بی منطق و سرسختانه ی اليت و دولتمردان يونان در جهت دنبال کردن سياست های نوليبرال عليرغم شکست مفتضحانه ی آن در سراسر جهان از ديگر عوامل موثر مادی در قيام هستند.
دولت و شرايط حقوقي
کريس: سه شنبه (۱۶ دسامبر) کارامانليس، نخست وزير يونان، گفت: „بخشی از خطای“ خود در رابطه با تبانی با يک کليسا در تصاحب قطعات زمين با استفاده از اموال دولتی در شمال يونان را می پذيرد. آيا اين عمل تاثيری بر اعتبار و صلاحيت کارامانليس و حزب دمکراسی نوين می گذارد؟ آيا بحران مشروعيت فراتر از سياستمداران و احزابی که ارگان های دولتی را در اختيار دارند می رود يا صرفا دامان ِ نهادهای سياسی را می گيرد و در محدوده نهادهای دولتی باقی می ماند؟
نيکوس: کارامانليس با انتقادات و حملات تند و تيزی از همه سو مواجه شده استپ، غير از همان يک سومی که گفتم. کسانی که سرمايه گذاری زيادی - هم مادی و هم غير مادی- بر روی او انجام داده اند. اما همين آدم ها هم نظر خوشی به توانمندی مديريتی وی ندارند. مفهوم اين گفته اين است که آنها از وی قطع اميد کرده اند. اين مسئله حتی در هيئت وزيران مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.
تقريبا همه ی افتضاحات سياسی در يونان در پشت پرده حل و فصل می شود. عامل اصلی در اين عما بی شرمانه، علاوه بر سياستمداران، قوه قضائيه ارتجاعی و تا بن استخوان فاسد است. قوه قضائيه را - مثل اکثر نهادهای يونان - در واقع سازمان سيا از سال ۱۹۴۷ به بعد „سرهم بندی“ کرده است. و از آن پس هم تغييرات لازم طبق صلاح ديد آنها انجام گرفته است. اين واقعيت که قضاتِ حامی ديکتاتورها هنوز دست بالا را در قوه قضائيه دارند مويد اين نظر است.
دو سوم مردم يونان همچنان که در بالا هم اشاره کردم از کم و کيف قضايا باخبرند اما اغلب به دلايل اقتصادی در چنبره ی بازی های سيستم رای دهی و رای گيری „سوسياليستها“ اسير شده اند. باقيمانده ی افرادی که به چپ واقعی تمايل دارند به موضع عناد افتاده اند که ريشه در مسائل تاريخی دارد. يک راه برای برون رفت از اين وضعيت به خود آمدن رهبری KKE (کمونيستهای „سنتی“) و دست کشيدن از اشتباهات گذشته و اتخاذ سياستهای مبتنی بر منافع طبقه کارگر و طبقات محروم که باعث پيوند چپ های صادق با بدنه ی حزب کمونيست می شود. همين امر در رابطه با بدنه ی سوسياليستها هم صادق است.
شخصا معتقدم که قيام نوجوانان در اين پروسه نقش کاتاليزور بازی خواهد کرد. چون آنها با قيام خود حق اظهار نظر در خانواده و جامعه را پيدا کرده اند.
وضعيت حقوقی به مراحل زير رسيده است: گلوله ای که الکسيس را به قتل رسانده در „دمکريتوس“ مرکز تحقيقاتی بسيار معتبر يونان، مورد آزمايش و بررسی قرار گرفته است. يافته ها حاکی از آن است که بر روی گلوله آثاری از „دی اکسيد سيليکون“ ديده شده است. اين موضوع می تواند به معنی اين باشد که گلوله قبل از اصابت به آلکسيس به مواد ساختمانی برخورد کرده است. اما همه ی شاهدين شهادت داده اند که شليک افقی بوده است نه هوايی! اين که شليک مرگبار افقی بوده از سوی کارشناسان تکنيکی در محل تاييد شده است. افکار عمومی بر اين باور است که حتا اگر گلوله کمانه کرده باشد استفاده از اسلحه عملی جنايتکارانه بوده است.
کوگياس وکيل مدافع جنايتکاران، تلاش می کند تا افکار عمومی يونان را تحريک و به انحراف بکشاند. اکثر مردم واقعا از دست او خشمگين اند. به نظر می رسد انگيزه های او نه يافتن حقيقت که مسائلی ناشناخته هستند.
و در خصوص پليس های زندانی „نمايش“ های آنها چه ساختگی باشد و چه واقعی تاثيری در رای افکار عمومی نخواهد داشت.
کريس: افسر پليسی که با شليک خود موجب مرگ گريگوروپولس شده رسما با اتهام جنايت روبروست. اين مسئله چرا باعث بی علاقگی مردم نسبت به دستگاه قضايی و پليس شده؟ چگونه اين مسئله با بدتر شدن اوضاع اقتصادی و نياز به تغييرات اجتماعی عجين شده است؟
نيکوس: نارضايتی مردم يونان از پليس سابقه ای نيم قرنی دارد. آنچه جديد است عکس العمل نوجوانان نسبت به اين مسئله است.
در طی اين اعتراضات، نارضايتی مردم از پليس نسبت به دهه های قبل که پليس با اقدامات خود هر روز بدبختی و بلای جديدی بر سر مردم نازل می کرد و جان مردم را می گرفت، چندان زياد نيست.
کريس: پليس يونان سابقه ی بيرحمی و جنايت را در پرونده ی خود دارد. آيا فکر نمی کنی دولت يونان از ترسِ تکرارِ اقداماتِ وحشيانه ی پليس و ارتش، مردم را از قيام و انقلاب باز می دارد؟ تصور کن اگر قضيه ی حمله به پلی تکنيک آتن تکرار می شد چه پيش می آمد؟
نيکوس: دولت مردم را از قيام و انقلاب باز نمی دارد. اين تبليغات که پليس روزهای اول قيام „بی دفاع“ بوده و اقداماتش صرفا دفاعی بوده،همه تبليغات صرف است.
کريس: قيام تا کجا می تواند تداوم يابد؟ پاسخ نهادها و دستگاههای حکومتی يونان چه خواهد بود؟ فکر ميکنی دلايلی در دست است که دولت در هراس از دست دادن کنترل خود بر اوضاع باشد؟ آيا نخبگان هم با قيام کنندگان هم نظرند و استراتژی واحدی با آنها دارند يا آنها افکار ديگری در سر می پرورانند و وحدت استراتژی بين ِ شان نيست؟
نيکوس: قيام می تواند پيشتر از اين هم برود. عامل حياتی در اين زمينه چگونگی برخورد بدنه ی KKE و سوسياليستها PASOK است. دليلی برای نگرانی در باره از هم پاشيدن شيرازه ی امور نيست. نخبگان يونان همواره علايق خود را با کاخ سفيد تنظيم کرده اند. آنهايی که بايد نگران باشند اعضای مستقر CIA در سفارت آمريکا در يونان هستند. بطور تاريخی چپ قدرتمند متحد يونان کابوس امپرياليسم آمريکا بوده است.
کريس: متشکرم نيکوس.
نيکوس: ممنون.
*اين گفتگو ترجمه ای ست از:
Update on the Greek Uprising) An interview... By Nikos Raptis and Chris Spannos(
http://www.zcommunications.org/znet/viewArticle/20039
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد