logo





خواب آدم ها را می آشوبند!

شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷ - ۰۳ ژانويه ۲۰۰۹

علی رضا جباری

alireza-jabari.jpg
تند يس سربين آشتی را باپاهای مسين می سازند
وعقاب خونين بال جنگ را
با با ل پروازفرشتگا ن
می آرايند
ابرهارگبارخون می بارند
وعجوزکان سحرخوان
بر دشت های سبز
بذرسرب وآتش وخردل می بارند.
برق ليزر
درياخته ياخته ی کودک شيرخوار
که می دود
تندر بمب
که می غرد و ميترکد
درغزه وبيروت و بنت جبيل
درقانا و حيفا
زان سپس
آوارسنگ و خاک
چوب و ترکش و آهن
می بارد
بر دست وپا وچشم و بر دل آدم ها

خوابم را
عجوزکان سحرگرنفت، پول، اسلحه
می آشوبند
سپيد کبوترکم
مرغکم
دلارامم!
وکوکوی جغد نحس مرگ
بر ويرانه های هردو سوی که می بارد
فرياد درد در گلوی آن زن غزه ای و صيدايی است
که می شکند
و د رٌ اشک
تلخ تلخ
گرم گرم
در صدف چشم آن کودک حيفايی است
که سنگ می شود.
سپيد کبوترکم
مرغکم
دلارامم
عفريت مرگ آنک
با بال های خونين رنگ
با
وردعجوزکان پول، نفت، اسلحه
می غرد
و ديد بان اش ديوی است
با چنگ آهنين
وجامه ی سربين فام.
بال بگشای و به پروازدرآی!
وبه پرواز بلندت ويران کن!
جادوی ساحرکان نفت، پول، اسلحه را
که به ورد خود هردم
خواب انسان ها را می آشوبند.

علی رضا جباری (آذرنگ)
زمستان۸۵


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد