logo





یازده سپتامبر، بهار عربی و القاعده

يکشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱

عباس شکری

911-baharearabi.jpg
حمله بدفرجام القاعده موجب شد که هوشیاری را در جهان عرب زنده کند و نبود دموکراسی و ازادی را در گوش مردم آن دیار زمزمه کند. روشنفکران عرب و مسلمان جهان در بحث های خود سرانجام به این نتیجه رسیدند که رژیم های دیکتاتوری و ظالم خاورمیانه که هر یک هم ده ها سال بر اریکه ی قدرت تکیه زده اند، دیگ زودپزی را تولید کرده بودند که فشار آن توسط نابخردی القاعده و تندروهای مسلمان جهان منفجر شد.
واقعه ی یازده سپتامبر سال دو هزار و یک، جهان عرب را به طور اعجاب آوری دست خوش تحول کرد اما نه آن گونه که تروریست های القاعده انتظار داشتند.

اکنون که ده سال از آن روز گذشته است و جهان عرب و غرب هر دو به ناگزیر تن به تحولات تلخ و شیرین داده اند، می شود با کمی فاصله به بررسی آنچه گذشت نشست و شاید جدا از تئوری های توطئه که همان روزهای پس از واقعه شدیدا ورد زبان ها شده بود، به واقعیت نزدیک تر شد.

تصاویر روزهای پر هیجان بعد از یازده سپتامبر و دستگیری تعدادی از کسانی که پشت این رویداد دست بر آتش داشتند از یک سو و تصاویر منتشر شده از روزهای التهاب میدان تحریر قاهره، جایی که تظاهرکنندگان با مقاومت و ایستادگی شان موفق شدند حکومت دیکتاتوری «حسنی مبارک» را فرو بریزند (بحث این که آیا سردمداران امروزین واقعا دموکرات هستند یا نه، می ماند به داوری روزهای آینده و هنوز زود است که در مورد آن به گفتگو نشست)، می تواند قابل بررسی باشد. بررسی این تصاویر هم می تواند کمک کند تا شرایط دیروز و امروز را مقایسه کرد و به یک نتیجه گیری محدود رسید.

هنوز هم در گوشه میدان تحریر که امروز میدان آزادی اش می نامند، دوره گردهای دست فروش برای لقمه نانی سرمایه اندک خود را به معرض نمایش می گذارند و در پیچ کوچه های منتهی یه میدان هم خیابان های تنگ و تاریک پر است از ماشین های پارک شده و پیاده روهایی که روزنامه فروش ها برای عرضه خبر در اختیار دارند. در چند قدمی «میدان آزادی» قاهره خیابانی است که "محمد عطا" همانی که رهبری عملیات یازده سپتامبر را بر عهده داشت، در آنجا رشد و نمو کرده است. جوان سی و سه ساله ای تصمیم داشت جهان را به سود اسلام و مسلمانان عوض کند و جهان غرب را وارد جنگی فرسایشی و مخرب کند، در قاهره تربیت شده بود و بارها و بارها در میدان تحریر که امروز آزادی اش می خوانند، گام زنان در اندیشه ی تسلط اسلام بر جهان بوده است. زمانی که او هواپیمای مسافربری را بر دیواره ی برج دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک می کوبید، احتمالا در این فکر و رؤیا بود که آرزوی اش به عمل تبدیل شده و در آستانه ی تسلط اسلام بر جهان قرار گرفته است.

اما از سوی دیگر میلیون ها نفر در جهان و حتا در خاورمیانه که مهد اسلام است و قرار بود تاج سروری را بر سر نهد، نه تنها با دیدن فروریزی برجی که مگر در تلویریون شاید هرگز آن را به چشم ندیده بودند، با «عطا» همدلی و همراهی نکردند که برای همه ی کسانی که بی گناه طعمه ی وسوسه های دیگران شده بوند، اشک ریختند و برای اعلام همدلی و همراهی شان با بازماندگان آن واقعه، اعلامیه صادر کردند و کل حرکت را محکوم کردند. آن ها نه تنها این اقدام را محکوم کردند که این پرسش را از خود می کردند که این چه کار نابخردانه ای بود که علیه اسلام انجام شد.

حمله بدفرجام القاعده موجب شد که هوشیاری را در جهان عرب زنده کند و نبود دموکراسی و ازادی را در گوش مردم آن دیار زمزمه کند. روشنفکران عرب و مسلمان جهان در بحث های خود سرانجام به این نتیجه رسیدند که رژیم های دیکتاتوری و ظالم خاورمیانه که هر یک هم ده ها سال بر اریکه ی قدرت تکیه زده اند، دیگ زودپزی را تولید کرده بودند که فشار آن توسط نابخردی القاعده و تندروهای مسلمان جهان منفجر شد.

البته بدیهی است که در همان زمان هم بودند کسانی که اقدام به حمایت و پشتیبانی از القاعده کردند و این در حالی رخ می داد که هنوز گرد و غبار ناشی از اقدام تروریستی از شهر نیویورک پاک نشده بود. القاعده هم که شاهد چنین حمایت هایی بود در اعلامیه ها و سخنرانی های اعضای اش در فضای مجازی، از این موقعیت سوء استفاده کرده و نوعی احساس بی قدرتی را در ذهن مردم می نشاند و همین تبلیغات موجب شده بود که بعضی ها در این اندیشه باشند که چنین اقدامی علیه آمریکا حق این کشور جهان خوار است.

این نوع نظرها حتا تا سال دو هزار و هشت هم در میان مردم منطقه تقویت می شد. این را می گویم چون زبان آمار روشن تر از هر چیزی است؛ مؤسسه ی بین المللی «زاگبی» در یک کار تحقیقی به این نتیجه رسیده بود که بیش از سی درصد مردم در کشورهای منطقه از جمله، مصر، اردن و عربستان صعودی گرایش به القاعده و افکار آنان دارند. این آمار حتا هنوز هم مورد توجه مردم منطقه است چرا که روزنامه پر تیراژ مصری « al Masry al Youm» (یومیه مصر) در مقاله ای که اخیرامنتشر کرد نوشت؛ امروز هم رهبر القاعده در مصر از هواداران بیشتری نسبت به «باراک اوباما» برخوردار است.

در سال هایی که از حماله به مرکز تجاری آمریکا می گذرد، عملکرد نادرست القاعده خود موجب شده است که این سازمان به تدریج حمایت های مردمی را از دست بدهد. آنچه موجب شده که مردم از این سازمان روی گردان شوند، خشونت و توحش بیش از اندازه است که مرتکب می شوند. به کارگیری کودکان و زنان برای اجرای عملیات انتهاری موجی از انزجار را در مردم ایجاد کرده که نمی توان به سادگی از آن گذشت. کودک ربایی و مغزشویی برای انجام عملیات انتهاری را دیگر مردم نمی توانند برتابند و به همین دلیل هم با گذشت زمان و به آرامی ذهن مردم نسبت به آنچه درون این سازمان می گذرد، روشن می شود و از آن روی می گردانند.

دموکراتیزه شدن منطقه و بهار عربی که هر روز از کشوری به کشور دیگر سرایت می کند خود نشان آن است که منطقه در حال تغییر است و دست خوش تحولات. با وجود آن که بذر شورش و دموکراسی خواهی را القاعده در منطقه پاشید اما در جنبش های ضد دیکتاتورها و به خصوص در مصر، این سازمان هیچ نقشی نداشت و مردم را همراهی نکرد. اگر به بررسی چرایی شرکت کردن ااقاعده در تظاهرات مردمی بنشینیم، به این نتیجه خواهیم رسید که برنامه ریزان آن، تنها خشونت محض را دست مایه ی خود کرده اند و حضور میلیونی مردم را انتظار نداشته اند. آنها مردم را باور ندارند و فکر می کنند که نخبگانی که عروسک دست این سازمان اند می توانند جهان را از ظلم و جور و زور نجات دهند تا آنها رفتاری که با مردم افعانستان در زمان حاکمیت طالبان داشتند را ادامه دهند. در یک کلام القاعده و هواداران اش خواهان «دموکراسی و ازادی» نیستند. چه رسد به این که مردم را به حساب بیاورند. آنها خواهان امت اسلامی اند که چون رمه در اختیارشان باشند نه کسانی که مردم شان می نامند و در صحنه حضور دارند تا به دموکراسی و آزادی دست یابند. در حالی که مردم مصر و دیگر کشورهای عربی در خاورمیانه در آرزو و حسرت دست یابی آینده ای هستند که بتوان در آن زن و مرد در کنار هم از موهبت آزادی و امیدواری برخوردار شوند، اثامه بن لادن در اندیشه بنیان نهادن سرزمینی بود که در آن ظلم و جور، حرف اول را می زند. ظلمی که در حکومت طالبان، جمهوری اسلامی و هر جایی که اسلام در اکثریت و حکومت هست، شاهد آنیم. اکنون علیرغم این که در بیشتر کشورهای خاورمیانه مردم دل خوشی از برنامه های ضد مردمی القاعده ندارند، هستند کسانی که هنوز هم خواهان برپایی حکومت های اسلامی و بنیادگرایی می باشند.

شواهد نشان می دهد که بار دیگر القاعده در اندیشه آمدن به صحنه است، به ویژه در مصر. القاعده به طور مداوم با رهبری «ال زواهری» در این تلاش است که به مردم القا کند که حرکت دموکراسی خواهانه ی آنها اولین قدم علیه اسلام بوده و سرانجامی ندارد. رهبران القاعده زمانی خوب عمل می کنند که مردم در یأس و تردید باشند و در چنین شرایطی آنها از آب گل آلود ماهی می گیرند. باید امیدوار باشیم که چنین شرایطی بر مردم منطقه و به ویژه در مصر پیش نیاید تا القاعده هم فرصت یارگیری و اجرای عملیات شوم خود را نداشته باشد. این آرزو زمانی به عمل تبدیل می شود که همه ی دموکراسی خواهان هم چنان پیگیر همان چیزی باشند که در میدان تحریر قول اش را به مردم می دادند. در شهرهای تونس و دیگر کشورهای عربی. مبارزه با بنیادگرایی بخشی از مبارزه برای دستیابی به دموکراسی و آزادی است. اما در منطقه ای که سرشار است از ناامیدی و یأس بی پایان، راه امیدواری به سوی ناامیدی و یأس می تواند خیلی کوتاه باشد؛ به کوتاهی راه میدان تحریر تا خیابانی تنگ که «محمد عطا» در آن رشد و نمو کرد و آن چنان کرد که نمی بایست.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد