logo





" کوچ ِ خورشید "

شنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۱

جهانگیر صداقت فر

جرعه یی حتّا ز شرابِ آشتی
بر ما روا نداشتی.

***

ما، با قلبی لبریز ِ آرزو
به تماشای جهان فراز آمده بودیم
به هنگام که آسمان خود آبستن ِ باران بود
و مهربان ِ خاک سرشار ِ برکت.
ما شیفته گان ِ چشمه‌های شادی بودیم
- خروشنده در جلوه گاه ِ رفیع ِ آزادی- ؛
دل‌ فریفته گان ِ منظر ِ زیبای هستی‌،
عاشقان ِ هوس پرورد ِ لذّت و سرمستی.

*

ما کینه نمی‌‌شناختیم؛
ما ،
بر شهپر ِ پرند ِ پرنده های ِ خیال
با ماه و زهره و ناهید
عشق می‌‌باختیم
و بجز به شانه‌ ی البرز
- این خجسته خاستگاه ِ طلایه ی نور -
کاشانه بر نمی ساختیم.

***

ناگه ز آفتِ غفلت اما،
به طرفه العین -
پستان ِ هماره سخاوت دوش ِ زمین خوشید
و خورشید
کوچید از مدار ِ سترون ِ تاریخ،
و ما را پس، نصیب
حیاتی‌ شد بی‌ چراغ
در عرصاتِ سیاهی،
با توالی ِ طلوعی باژ گونه در محوری رو به تباهی.

*

آه،
باری،-
ما را تا بدان گونه ملال آلوده رقم خورد سرنوشت
که در آغاز ِ پرواز پر و بال شکستیم
و از نعمتِ رامش، دریغ
طرفی بر نبستیم.
***
و تو اما، همچنان و هنوز
بر جلگه‌های تازه شخم
تخم ِ کین همی‌ کاشتی
و ما را به منظر ِ آشتی
نیم نگاهی‌ حتّا روا نداشتی.

*********
جولای ۲۰۱۰
جهانگیر صداقت فر

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد