logo





باز حسود

جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۹ اوت ۲۰۱۱

مهرانگيز رساپور (م. پگاه)

pegah-s2.JPG
وای حسود را ببين، باز چکار می‌کند !
دام به نور می‌نهد! باد شکار می‌کند !

من به دلِ سفينه و باز حسود در رَهَم
غرقِ خيالِ کورِ خود، سنگ سوار می‌کند !

در پی‌ام افتاده دوان، غیبت و تقلید کنان !
خنده به لب ظاهر و در سينه هوار می‌‌کند !

فکرِ حسود کی رسد بر برکاتِ عشق من
يک چو حسود می‌برد، يار هزار می‌کند !

دانه‌ی خواهشی به دل تا که جوانه می‌زند
من نگشوده لب که او ميوه نثار می‌کند !

رنج مکن بهانه و گوشه‌‌ی انزوا مرو
يارِ مرا ببين که چون يک تنه کار می‌کند

سينه‌ی‌من نمی‌دهد ره به غبار و دودِ کين
تا که نسيم عشق زين خانه گذار می‌کند

تابع ميل شب چرا، شرح دهم سپيده را؟
صبح چو سَر برآورد، شام فرار می‌کند !

بیش مگو، زانکه هنر خود بود اعتبار خود
زرگر خبره‌ی زمان، نيک عيار می‌کند

گفت: پگاه چون دهد شعرِ تو آبِ زندگی‌
حسود زهر خويش را، بيهده بار می‌کند !

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد