logo





طنز سیاهکار -
نگاهی به "ماهواره"ی مهران مدیری

سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۶ اوت ۲۰۱۱

مهدی استعدادی شاد

mehdi-estedadi-shad.jpg
هرچقدر هم که تلاش کنیم، همیشه موفق نیستیم. توفیق اینکه مثل آن سه میمون دانا باشیم. جاندارانی که با دست خود چشم، گوش و دهان را میبندند تا در مسیر پلیدی، حماقت و جهل جاری در جهان نباشند.

تصویر این سه میمون معروف را به حتم دیده اید؟ میمونهایی که مجسمه های کوچکشان در اغلب پایتختهای اروپا به عنوان سوغاتی بفروش میرسد.

اما این عدم توفیق در بستن دریچه های دیداری، شنیداری و چشایی فقط باعث سرافکندگی ما در برابر عموزاده های ژنیتیکی نیست بلکه همچنین نشانه ای از روند تکاملی انسان است. انسانی که بوسیلۀ اندامهای حسی و نیز با تواناییهای مغزی- دماغی خود، در قیاس با کُل جانداران، حوزۀ گسترده تری از درک و دریافت و نیز تاثیر بر جهان را به چنگ آورده است.

در بستن چشم، گوش و دهان گفتیم که شوربختانه ناموفقیم. بنابراین گاهی ناخواسته در معرض پلیدی، حماقت و جهل جاری در جهان قرار میگیریم. پلیدی و حماقتی که در همدستی با بیداد حاکمیت یا همنوایی با پیشداوریهای عوامانه است. هر دو عارضه در ائتلافی اعلام نشده، دگر اندیش و هستی غیر خودی را بر نمیتابند.

اکنون مدتی است که از پخش فیلم "ماهواره ها"ی مهران مدیری میگذرد. چه بسا دیگر گرد و غبار جر و بحثهای پیرامونش نیز خوابیده باشد. فیلمی ترکیب شده از چندین "میان پرده" که در آنها طنزپرداز مشهور و کوشا در ایران امروزی نسبت به رفتار تلویزیونی خارج کشوریان واکنش نشان داده است.

به لطف برنامۀ اینترنتی یوتوب فیلم یادشده را میشود دید که اندکی بیش از یکساعت به درازا میکشد. به توصیۀ دوستی این فیلم را دیدم و سپس با پرسش وی روبرو بودم که چه برداشتی از این اثر میشود داشت؟

***

منتها پیش از آنکه پاسخ پرسش اخیر را بطور مشخص دهیم، نکته ای مشاجره آمیز و ناخوشایند را بگویم. اینکه به تاسف خارج کشوریان در زمینه رسانه ای، به جز اهمال کاری، غالبا دچار نوعی تقلیل گرایی و عقب نشینی هستند زیرا از تلویزیون چیزی چون رادیو میسازند. در این میانه رسانه ای از شکل افتاده رُخنمایی میکند که در آن فقط گفتار مُهم است و جنبۀ دیداریش چندان جاذب نیست. چون که هم گوینده اش ثابت است و هم دوربینش. در ثبت لحظه و به وقتی که دوربین فیلمبرداری حرکت ندارد، تصویر مدام اسیر یک کادر بسته میماند و، سرانجام، در مخاطب تولید خستگی میکند.

با اینحال و به رغم این ضعف تکنیکی خارج کشوریان در انتقال تصویرهای جاذب که از دل کمبود مالی و فقدان تاسیسات بر میآید، نمیشود زیر اهمیت حرف و گفتارشان زد.

آینده نشان خواهد داد که گُفتمان محصول همین رسانه های از شکل افتاده در ارتقاء سلیقه و انتظارات جامعه ایرانی نقشی موثر و غیر قابل انکار داشته است. گُفتمانی که بر فراز فاصله میان غربت و وطن پدید آمده و برداشتی متفاوت از اوضاع کشور به دست داده است. حتا اگر به موشکافی علل تباهی آوار شده بر میهن نپردازد و فقط خبر رسانی کند.

بنابراین برنامه های ماهواره ای رو به ایران، در مجموع، فقط آنگونه نیست که مهران مدیری خواسته ببیند و با زرنگی هنرمندانه به مخاطب خود القاء کند.

در همان "ماهواره"، که توسط مهران مدیری به مسخره کشیده شده، امکان دستیابی به اشرافی است که میتواند حجابهای رسمی و ترفندهای دستگاههای ایدئولوژیک رژیم را کنار زند. بویژه که ماهواره های برونمرزی، با وجود تمام کمبودهای ذوقی و زیبایی شناسانه، به اشتیاق هموطنان گرفتار در میهن استبداد زده پاسخ میدهند و اخباری را پخش میکنند که توسط رسانه دولتی سانسور میشود.

یکی از نمونه های اخیر تفاوت رسانۀ رسمی با رسانه های برونمرزی در واکنش به وضع اعتراضات مردم سوریه علیه نظام استبدادی خاندان اسد بوده است. از این گذشته، در رسانه های برونمرزی تجزیه و تحلیل انتقادی کشورداری را میتوان مشاهده کرد. عملکردی که فرای دیدگاه و تبلیغات حاکمیت است.

از این گذشته در کشوری که هیچ کانال تلویزیونی در دست بخش خصوصی نیست و از این بابت حتا از کشور فلکزده ای چون پاکستان هم وضعش بدتر است، مسخره کردن ماهواره ها خوشرقصی برای خلیفه و مریدانش است.

در کشوری که رسانه عمومی فقط نامش ملی است و حتا ده درصد خواسته های مردمان را پوشش نمیدهد، در کشوری که رادیو و تلویزیونش زیر فرمان حکومتی و درست مثل فروش نفت فقط چراغ کسب و کار زمامداران را روشن میکند، افتادن به جان تحلیلگر سیاسی، تخطئۀ روانکاو و مجری تلویزیون خارج کشوری خبر از فراست و تیزهوشی نمیدهد که اساس حضور هر طنز پردازی است.

بواقع از منظر گشایش فضای سیاسی و فرهنگی که پیش شرط هرگونه شکوفایی دمکراتیک است، مسخره کردن و خوار شمردن ماهواره ها ادامه برنامه حذفی است که رژیم حاکم در برابر کلیه دگراندیشان بکار بسته است.

با اینحال بنظرم اوج سیاهکاری مهران مدیری در این روایت از"ماهواره ها" حمله به مخالفان سیاسی و اپوزیسیون در خارج نیست. جهل و حماقتی که او دربارۀ رفتار فرهنگی اشاعه میدهد، ناگوارترین بخش کار او را میسازد.

این انحراف هم در دست انداختن روانکاوان به هنگام مشاوره دادن انجام میگیرد و هم آنجایی که خواننده پاپ یا مجری برنامه حل معما را تحقیر میکند. در این دست انداختن و تحقیر دیگری، مدیری با عقب افتاده ترین اقشار جامعه همدست میشود. در این رابطه با تجاوزکاران و با عشق لاتها همداستان میشود تا هم همجنس گرایی را سرزنش آمیز جلوه دهد و هم خواننده زن موسیقی پاپ را راضی از تعرضات جنسی که گویا به هنگام گریز از ایران به او شده است. خواننده ای که با ممنوعیت موسیقی مُدرن در ایران پسا انقلابی به جلای وطن وادار شده بود.

بدین ترتیب کسانی که خود را در خارج در معرض توهین و پایمالی شخصیتی از سوی مدیری میبینند، میتوانند از او شاکی باشند و پیش دادگاههای صالح شکایت برند. شاید این اقدام آغازی روندی باشد که هنرمندان همنوا با رژیم حاکم به پیامد کارهای خود بیشتر بیندیشند. همینطور خوشخیالانه با پیشداوریهای بومی پیمان مودت نبندند و خارج کشوریان را مورد تکفیر قرار ندهند. سرانجام مدیری لمیده بر پیشداوریهای بومی نیز باید بیاموزد که طنز مثل هر ژانر هنری و ادبی دیگر نمیتواند پلیدی، جنحه و جنایت را طبیعی و معمولی جلوه دهد. نه انتخاب همجنس برای دوستی و همسری و نه تجاوز جنسی به زن بی پناه، موضوعهایی برای خنده و دستمایه مسخرگی نیستند.

فارغ از اینکه کار مدیری را خوشرقصی برای حاکمیت ارزیابی کنیم یانه، رفتار بی ملاحظه اش با حرمت انسانها در فیلم ماهواره شرافتمندی هنریش را زیر سوال برده است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد