logo





خانم ها و آقايان محترم! نام جنبش را آلوده ی کار و کاسبی خود نکنيد

يکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۴ اوت ۲۰۱۱

محمدعلی اصفهانی

esfahani.jpg
ايرانی که مدينه ی فاضله يا همان آرمانشهرش که در غريو توده های جنبش، و در تلاش بی وقفه و آرام فعالان مدنی ـ که در پی اعتلای نام انسان و هويت آزاد و مستقل و رهای از قيد و بند های ارتجاع کلاسيک و مدرن او هستند ـ اعلام شده است و می شود، شباهتی به آنچه «شهر اشرف» ناميده می شود ندارد. شهری که تنها جنايتکاران ابله گمان می کنند که با قتل عام ساکنانش است که رها خواهد شد، و نه با گشودن دروازه هايش رو به افق های باز.
(در حاشیه ی دریوزه گری به اسم جنبش، در بارگاه کلینتون و دیگران به منظور ممانعت از خروج نام مجاهدین از لیست سیاه آمریکا)

بزرگترين و رسمی ترين تروريست جهان که ـ به طور خاص الخاص ـ تروريست نژاد پرست بنيادگرای مرتجع جنايتکاری به نام دولت اسراييل را نيز در پناه خود گرفته است، اين روز ها در ارتباط با نگاه داشتن يا بيش از اين نگاه نداشتن نام سازمان مجاهدين در «ليست سياه» خود يا همان ليست معروف سازمان های از نظر او تروريست، در حال تصميم گيری است.
همزمان، پاره يی از عناصر غير مشکوک و مشکوک و بدتر از مشکوک، به همراه بعضی از کسانی که خود را حامی «جنبش سبز» می نمايانند، دست به دامان هر کس و ناکسی در آمريکا شده اند تا مانع خروج نام سازمان مجاهدين از ليست سياه شوند.
رسوايی عمل اينان، آشکار تر از آن است که نيازی به توضيح يا توصيف يا تشريح داشته باشد. بنابر اين، بدون آن که خود را وارد اين موضوع بديهی تر از بديهی کنم، بد نيست که به طور مختصر و مفيد، به چند مورد زير اشاره يی فهرست وار داشته باشم:

۱ ـ آويزان شدن رهبری گم کرده راه سازمان مجاهدين خلق، به دامان کثيف ترين و نابکار ترين جناح امپرياليسم، نمی تواند توجيه کننده ی آويزان شدن گروهی ديگر که متأسفانه نام جنبش را نيز با رفتار خود آلوده می کنند، به دامان جناح ديگر امپرياليسم، و خواهش و تمنا از او برای نگاه داشتن نام سازمان مجاهدين در ليست تروريستی خود باشد.
آن کس که به نيروی توده ها متکی است، خود را به اين جناح و آن جناح امپرياليسم نمی آویزد. نه برای زمينه سازی تجاوز نظامی به ايران به اميد شکستن تغاری و ريختن ماستی و بقيه ی قضايا؛ و نه برای گدايی و دريوزه گری با در دست گرفتن کاسه ی شکسته يی که او برای نهان کردن بند زدگی هايش، بر آن رنگ سبز زده است.

۲ـ خوشبختانه، هيچ يک از کسانی که به نام «جنبش سبز » (که من آن را به دليل رنگين کمانی بودنش از همان نخستين هفته، «جنبش خرداد» ناميده ام ٭ و می نامم) می کوشند تا با التماس از هيلاری کلينتون ها، نام سازمان مجاهدين را همچنان در ليست سياه آمريکا نگاه دارند، جزء چهره های مطرح جنبش نيستند.
لکه ی ننگی که اين دريوزه گران می خواهند دامان «جنبش سبز» را به آن بيالايند، آن قدر سياه است که نمی توان آن رابا رنگ سبز پوشانيد.

۳ ـ در ميان اين ها، هرگز حتی يک تن از مشاوران و نزديکان چهره های شاخص «جنبش سبز» (رهنورد و موسوی و کروبی) را نمی توانيم بيابيم.
من شخصاً ترديدی ندارم که علی رغم همه ی ناجوانمردی های مجاهدين در حق اين سه تن، و در حق کل جنبش، و علی رغم نظر منفی اين سه تن (و بسياری از نيرو های فعال جنبش) نسبت به سازمان مجاهدين (در هيأت کنونی اش) اگر اهريمن جماران، «همراهان جنبش» را به بند نکشيده بود، اينان حتی اگر نه به صورت مستقيم، دستکم به صورت غير مستقيم، برائت خود را از اين دريوزه گری آشکار به بارگاه امپرياليسم، اعلام می کردند و اجازه نمی دادند که کسانی به نام اينان، اما به کام اهريمن جماران، دست به چنين اقدامی بزنند.

۴ ـ شخصاً نه تنها کوچک ترين همراهی يا هم انديشی يی با سازمان مجاهدين و تشکل ديگر وابسته به اين سازمان، به نام «شورای ملی مقاومت» ـ که يازده سال پيش در تابستان ۱۳۷۹ از عضويت در آن کناره گيری کردم ـ ندارم، بلکه در ست بر عکس، معتقدم که رهبری اين سازمان، خودش را به تدريج، و اندک اندک، و نرم نرمک، در صف ضد خلق ثبت نام کرده است. اما گناه رهبری را بر گردن بدنه انداختن، کاری است به غايت بی خردانه، و حتی به غايت بی شرمانه.
بگذار رهبری مجاهدين، مستقيماً يا به وسيله ی کسانی که آنان را برصدر خوان خون پيروان خود نشانيده است، به همراه کسانی که به چيدن بادمجان بر گرد بشقاب های اين سفره مشغولند، فرمول کهنه شده و زنگ زده ی خود را تکرار کند که: جدا کردن حساب رهبری از بدنه، يعنی جدا کردن سر از بدن؛ و جدا کردن سر از بدن هم يعنی گردن مجاهدين را با شمشير زدن همچنان که در عربستان سعودی با «مجرمان» می کنند! (انگار قديمی ها چندان هم بيهوده نگفته اند که بعضی صفت ها و رفتار های رايج در بعضی نواحی، از طريق غذا های تهیه شده از آن نواحی، به خورندگان غذا منتقل می شوند، و اين ها وقتی پرخوری کنند، به هنگام بالا آوردن، آن را بالا می آورند!)
اين همه تجربه ها، هم در طول تاريخ معاصر جهان، و هم در طول تاريخ معاصر خودمان، از خيانت رهبران سازمان ها و احزاب فراوانی در حق افراد آن سازمان ها و احزاب، که به کودتا ها، يا طغيان ها، يا انشعاب های پی در پی نيز منجر شده است در پيش روی ما هستند، و انکار کنندگان اين موضوع بسيار متداول و پيوسته تکرار شده و پيوسته تکرار شونده را به ريشخند می گيرند.

۵ ـ خروج سريع سازمان مجاهدين از ليست سياه آمريکا، کمک به بدنه ی اين سازمان، و به خصوص به کسانی است که در پادگان اشرف مورد انواع ستم ها از همه سو قرار گرفته اند، و بدل به گروگان هايی شده اند:
ـ در دست نوری مالکی و دو صاحب ايرانی و آمريکايی اين موجودِ همزمان از آخور و توبره خورنده، همراه نفرات ديگر آن صاحبان، مثل سفير باتلر که پيشنهاد می کند ساکنان اشرف را از محل اقامتشان به «گتو» هايی در خاک عراق منتقل کنند و به دست نيرو های مالکی بسپارند که قشنگ از آن ها «محافظت» کنند تا زمان «راه حل نهايی مسأله» فرارسد، از يکسو،
ـ در دست نئوکان ها و اسراييل و جان بولتون های صريحاً خواهان بمباران ايران و قتل عام و نابودی نسل های کنونی و آينده ی مردم ايران٭٭، و جنايتکاران مسلّم عليه بشريت چون دو رييس سابق کل سازمان سيا (که مجاهدين، به خاطر خوشنامی اين سازمان، آن را به نام ديگرش، «آژانس اطلاعات مرکزی»، می خوانند) و رييس سابق اف بی آی (که باز به دليل خوشنامی اين مؤسسه، مجاهدين از آن به با عنوان « اداره ی بازرسی فدرال» ياد می کنند) و وزير «دادگستری» جرج بوش دادگستر به هنگام جنايات مهيب و موی بر تن راست کننده در عراق و افغانستان و زندان های متعدد آشکار همچون ابوغريب و گوانتانامو، و زتدان های پنهان همچون زندان های پراکنده در سراسر جهان و حتی در قلب اروپا، و چندين تن ديگر از وزيران کابينه ی جنگی منفور ترين انسان جهان بر طبق نظر خواهی های رسمی، و دو رييس سابق ستاد مشترک ارتش آمريکا (در هم جمع آورنده ی تمام نيرو های زمينی و هوايی و دريايی) که هنوز خون هزاران و هزاران انسان در منطقه و سراسر جهان بر چکمه هايشان ماسيده است، به علاوه ی ده ها جانور ديگر از اين «نوع» ويژه و استثنايی و متأسفانه نه رو به انقراض،
ـ و در دست رهبران ماليخوليايی يی که در رؤيا های خونين خود، خويش را با کمک اينان، نشسته بر سرير حکمرانی می بينند.

۶ ـ مبتذل تر از اين، استدلالی نيست که دريوزه گران به بارگاه کلينتون، با سوء استفاده از نام «جنبش سبز» به کار می گيرند که گويا خروج نام سازمان مجاهدين خلق، به «جنبش سبز» لطمه خواهد زد!
خانم ها و آقايان! به ريش داشته و نداشته ی خودتان می خنديد؟ يا به جنبش و شهيدان و اسيران آن، و به «همراهان جنبش»، و به توده های جنبش؟
اگر اولی است، مانعی ندارد. بخنديد، و فراموش نکنيد که آيينه يی هم در برابر خود بگذاريد تا چهره ی خندان خود را هم در آن ببينيد و بيشتر کيف کنيد. هرچند که می دانم جای تعدادی از شما، نه در جلوی آينه، که در پس آينه است، به مصداق کلام حافظ که:
در پس آينه، طوطی صفتم داشته اند.
الی آخر.
اما اگر دومی است، يعنی اگر به جنبش و شهيدان و اسيران آن، و به «همراهان جنبش»، و به توده های جنبش می خنديد، من به عنوان قلمزنی کوچک در خدمت اين جنبش بزرگ، جسارتاً سخنی با شما دارم:
ـ اين جنبش، جنبش مردم ايران برای آزادی و استقلال است. و آزادی و استقلال ـ که لازم و ملزوم يکديگرند ـ را با دريوزه گری سرو کاری نيست. چه دريوزه گری به در خانه ی اين جناح امپرياليسم، و چه دريوزه گری به در خانه ی آن جناح امپرياليسم.
جنبش، حالا نامش را چه «جنبش سبز» بگذاريم و چه «جنبش خرداد»، و چه نه اين و نه آن، سياست خود را، هم از زبان توده ها، و هم از زبان «همراهان» خود، پيشاپيش اعلام کرده است:
دست دشمنان داخلی و خارجی، از ساحت ايران کوتاه باد!

۷ ـ برای رهايی ميهن، ما به همه ی فرزندان ميهن نيازمنديم؛ و بخشی از اين فرزندان، در بدنه ی يک سازمان، از چند سو محصورند، و خروج نام آن سازمان از ليست سياه آمريکا، به آنان ياری خواهد رسانيد تا خود را آسان تر برهانند و در خدمت ايران قرار دهند.
ايرانی که مدينه ی فاضله يا همان آرمانشهرش که در غريو توده های جنبش، و در تلاش بی وقفه و آرام فعالان مدنی ـ که در پی اعتلای نام انسان و هويت آزاد و مستقل و رهای از قيد و بند های ارتجاع کلاسيک و مدرن او هستند ـ اعلام شده است و می شود، شباهتی به آنچه «شهر اشرف» ناميده می شود ندارد. شهری که تنها جنايتکاران ابله گمان می کنند که با قتل عام ساکنانش است که رها خواهد شد، و نه با گشودن دروازه هايش رو به افق های باز.

۲۳ مرداد ۱۳۹۰

توضيحات

٭ شعر بلند «خطابه برای شهيدان جنبش خرداد»:
http://www.ghoghnoos.org/ah/hb/kht.html

ويدئوکليپ همين شعر:
http://www.ghoghnoos.org/rtv/khataabeh.html

٭٭ در اين رابطه:
جان بولتون می گويد که تنها راه، حمله ی نظامی به ايران است ـ او را و همدستان او را انتخاب می کنيم، يا جنبش را و مردم را؟ ـ ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/bolton-j.html

مراقب جنبش خودمان باشيم! ـ ۱۰ تير ۱۳۸۹
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/j-altn.html

سخنان نماينده ی روسيه در ناتو را تا حدودی جدی بگيريم ـ ۱۶ مرداد ۱۳۹۰
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/nato-j.html

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد