گله از که میبایدمان کرد
از این سقوطِ شرم آگین؛
"خود کرده"ایم -
سزا
به جز این نمی باید مان بود :
پای آبله میبریم
به انتها
این کوره راه را،
در مجمر ِ سینه نهفته
آتشفشانی از آه را.
شکوه با که میبایدمان برد
اکنون که ندامت خود واژه یی ابتر است
در وصفِ زخمدرد ِ مذمتی که به چرک و خون نشسته در دل ِ این نسل بی نصیب ؟
*
.....و "فریب"
- در بزنگاهِ برههی تاریخ -
خود ابلهانهترین بهانه بود،
تغافل ِ زشتی زیرکانه بود.
********
تیبوران -۹ جولای ۲۰۱۱
جهانگیر صداقت فر
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد