بوی خزانِ تنم به مشامِ کوچه آشناست
هربار از آن گذر می کنم درختی زرد می شود!!
الهام
برای فرزند نازنینم: الهام مسائلی
اندیشه ات بوی بهاری سبز دارد
حال و هوای روزگاری سبز دارد
بیمی مبادت از خزان زرد امروز
فردای آزادی تباری سبز دارد
فردای آزادی پر از لبخند و شادی است
هر لحظه اش نقش و نگاری سبز دارد
دانم که جانت با امید صبح روشن
درشام وحشت انتظاری سبز دارد
شنو ندائی را که می خواند شب وروز
کاین باغ خونین، برگ و باری سبز دارد
پیدا و پنهان هر جوانی در خیابان
بر روی پیشانی نواری سبز دارد
هرکس که از اکسیرآزادی سخن گفت
درچشم مردم اعتباری سبز دارد
هرکس که با سودای دین آمد به میدان
در چنته ی خود زهرماری سبز دارد
مرگ و تباهی طرفه دستاورد دین است
این شاخه ی مسموم خاری سبز دارد
در تونس و مصرو دمشق و شام و بحرین
هر جنبشی اکنون شعاری سبز دارد
از بیم رستاخیزِمردم، مغزِ رهبر،
این توده ی سرگین، دواری سبز دارد
جانِ جهان خوش باد تا مانند الهام
آنسوی دنیا نیز، یاری سبز دارد
25 جولای
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد