logo





عشق اول و آخر فروغ فرخزاد

جمعه ۳۱ تير ۱۳۹۰ - ۲۲ ژوييه ۲۰۱۱

بیژن باران

bijan-baran.jpg
زنان، مربیان و عاشقان واقعی فرزندان‌شان هستند. هرچند بخش بزرگی از آنان، زیر ستم روزگار وامانده شده‌اند، اما باز هم امید به آنان است. فریبرز رییس دانا، اقتصاددان.

چکیده. شفافیت شخصیت، استعداد بیان، ذکاوت اجتماعی فروغ شعر او را آیینه بررسی جامعه سده 20 ایران می کند. در 2 عشق اول و آخر او 3 نکته مهم اجتماعی دیده می شوند: 1- ازوداج با مردی مسن نه همسن زن. 2- عاقبت هنرمند شبه-دولتی. 3- تفرعن اینگونه هنرمند در مقایسه با هنرمند مستقل. در این جستار عشق اول و آخر فروغ با برخی مشاهدات اجتماعی بررسی می شود.

زندگی فروغ. فروغ 4 برادر و 2 خواهر داشت که اکثر آنها دارای قریحه هنری بودند. فروغ از 6 سالگی به شعر علاقه داشت، به دبیرستان خسرو خاور در 1325 وارد شد؛ تا سیکل اول آنجا بود. خواهرش گلوریا و 3 برادرش امیر مسعود، فریدون و مهرداد فوت شده اند؛ تنها پوران و برادر کوچک او زنده اند. غزلهای عاشقانه خود را از ترس پدر، با ازدواج دوم پدر در 1327، پاره می کرد. در کلاس علی پتگر و هنرستان بانوان کمال الملک از بهجت صدر نقاشی آموخت. او 5 کتاب شعر نشر کرد؛ مصاحبه ها، نمایشها، ترجمه ها، سفرنامه، فیلم از دیگر آثار فرهنگی اویند.

پوران فرخزاد در باره شخصیت فروغ می نویسد: فروغ زنی بود سمج و پشتکاردار؛ با وجود شلوغیهای گاه بهگاه، خیلی هم صبور بود. مهمتر از همه ی اینها اهل تجربه بود. او آزمایشگر بود. تا چیزی را آزمایش نمیکرد نمیتوانست از آن سخن بگوید. میدانید که خیلیها هستند که میروند توی یک اتاق دربسته؛ در خیالبندی از زندگی و پدیده های آن یا چیزهایی که دوست دارند لمس کنند شعر میسازند؛ خودشان را شاعر معرفی میکنند. ولی فروغ- درست مثل شاملو- شعرهایش برآیند تجربه های ملموس و واقعی اند. نکته ی مهم دیگر این است که او صمیمانه و با تمام وجود عاشق شعر بود. یعنی شعر به او تسلط کامل داشت. در واقع او را تسخیر کرده بود. یار من شعر و معشوق من شعر/ می روم تا/ به دست آرم او را. http://forougham.blogfa.com/page/poranfarrokhzad2.aspx

عشق در زندگی فروغ اهمیت فراوان داشت. خارج از خانواده، بچه های محل، نوجوانان خویشان- عشق اول فروغ همسرش بود. پس از طلاق، برخی شاعران و هنرمندان نظر عشقی به فروغ داشتند. عشق اول و آخر فروغ، با اختلاف سن بترتیب 15 و 12 سال، غیر از بلوغ فکری دلایل عملی دیگر هم داشت. البته گاهی هم این رابطه در اثر توجه مرد مسن به زن جوانتر است که بهرجهت تسهیلاتی برای زن جوان پدید می آورد.

افراد ژنی بطور وحشتناکی به تنهایی حساسیت دارند. لذا با فایق آمدن به نوجویی و کنجکاوی در یافتن طرف، زود از او زده می شوند. باز تنهایی مفرط در ذهن آنها عمده می شود. مفصل زیر مربوط به عشق آخر اوست. زدگی او از عشق، در سطح تنهایی سیاره زمین در خلاء سپهر، ابعادی کیهانی دارد. در شعر پنجره، کتاب ایمان بیآوریم، مخاطب 2م شخص مفرد خود فروغ است که با خود نجوا دارد؛ "تو" در این سطر جانشین من است:
.. تجربه های عقیم دوستی و عشق..
آیا زمین که زیر پای تو می لرزد
تنهاتر از تو نیست؟

مرد مسن، بجز هیبت پدرانه، از نظر شغلی تثبیت شده است. در حالیکه مرد همسن زن از نظر مالی باید راه خود را بیآبد. در غرب آمیزش زن و مرد همسن رسم است. در آمریکا مرد مسن بابا شکری sugar-daddy نامیده می شود که از نظر مالی به زن جوان میرسد. در ایران بلوغ ذهنی دختر جوان نیز می تواند همسنخی با پختگی مرد مسن داشته باشد. اغلب مردان جوان ایرانی، در تشابه با بخشی از فرهنگ یهودی و ایتالیایی، به اولیا بویژه مادر خود وابسته اند؛ باصطلاح بچه ننه اند. شوهر اول فروغ به مادر بستگی زیاد داشته؛ حرف شنوی بیشازحد از او داشت. در عشق آخر فروغ هم، عاشق به عیال و منزلت اجتماعیش تعلق خاطر داشت.

عشق اول. عشق اول با نوه خاله، همسایه تو کوچه اشان، پرویز شاپور، 15 سال مسنتر در 1329 منجر به ازدواج 1330 ، انتقال به اهواز، برگشت به خانه پدری، تولد پسرش کامیار در 1331 و طلاق 1334 شد. این عشق سوزان در برخی شعرها و نامه های او به طرف، پیش از ازدواج، بیان شده است. این ازدواج بدلایل بلوغ ذهنی، گریز از پدر، عشق متقابل اتفاق افتاد.

زوج جدید به اهواز منتقل شدند؛ خیلی زود فروغ طاقت نیآورد؛ برگشت تهران. شوهر نویسنده در 15 مرداد 1378 فوت شد. در فاصله 1330 -1332 از شوهر جدا بود؛ با برخی شاعران تهران دوستی داشت. در 1334 طلاق گرفت؛ همین سال در بخش روانی بستری شد. اکنون او با عارضه ارثی افسردگی حاد، از اهواز به تهران برگشته بود؛ علاقه به شعر و نقاشی نشان داد. در سفر فیلمسازی به تبریز، فروغ حسین منصوری را بفرزندی پذیرفت. او اکنون در مونیخ به کار هنری و فرهنگی مشغول است.

فروغ در تهران، پیش از ازدواج با شوهرش در اهواز، نامه‌نگاریهای عاشقانه‌ای داشت. این نامه‌ها بهمراه نامه‌های فروغ در طول ازدواج و همچنین پس از جدایی، در کتاب اولین تپشهای عاشقانه ی قلبم، بوسیله کامیار شاپور و عمران صلاحی 1325-1385 در دهه 80 نشر شدند. این نامه ها در 3 بخش تقویمی اند: پیش از ازدواج ۱۶ نامه در بهار و تابستان 1329، زندگی مشترک ۲۲ نامه در خرداد تا مرداد 1331، پس از جدایی ۱۸ نامه از تهران و رم در خرداد تا تیر 1335. تبعیضات بضد زنان در 2 بخش آخر نامه ها بروشنی بیان شده اند.

در این ازدواج 3 نکته اجتماعی در خاور میانه قابل غور اند. 1- محرومیت سنتی منجر به آمیزش با محارم می شود؛ زوجگیری خارج از عشیره کمتر اتفاق می افتد. 2- ازدواج دختر نوجوان با مردی 15 سال مسنتر یکی دیگر از شاخصه های اجتماعی خاور میانه است. مرد مسنتر بخاطر داشتن شغل و مقام برای ازدواج مناسبتر از پسری همسن دختر، بوسیله اولیاء، یا حتی خود دختر عاصی از خانه پدر، تشخیص داده می شود. 3- بخاطر دولت مرکزی با نقل مکان و اسکان اقوام دیگر از جمله فارس در اقالیم غیرفارس مرزی، رشد فرهنگیشان تسریع می شود.

عشق آخر. فروغ در 1337 با مردی 12 سال مسنتر آشنا شد. این مرد با منزلت در پیوند با صنعت نفت، صاحب استودیو فیلم، در ارتباط با برخی مراکز هنری اروپا ابراهیم گلستان بود. در این سال سینما توجه فروغ را جلب کرده بود. در ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است، مستندی شاعرانه از آسایشگاه جذامیان تبریز ‌ساخت. در نمایشنامه پیراندلو، 6 شخصیت در جستجوی نویسنده، بکارگردانی پری صابری، در 1342 بازی درخشانی داشت؛ در عروسی خون لورکا ترجمه شاملو تمرین کرد.

رابطه فروغ با مرد متاهل مسن، با هدیه کتاب تولدی دیگر به ا.گ.، را مشیری "تنگاتنگ" و مادرش "عاشق ِفروغ بودن" نامیدند. رک به 3گانه صفریان. جذبه این 2 بهم کمتر بررسی شده. ولی سوای رابطه عشقی مقطعی، سودای هنری و حرفه ای هم در این رابطه دخیل بود. البته برای هر یک علل این رابطه متفاوت بوده؛ رابطه ای که در فاز آخر فرود متلاطم شده بود ولی هنوز به جدایی نیانجامیده بود. زیرا تصادف فروغ، بدون تصدیق رانندگی، این رابطه را در تعلیق گذاشت. رک مصاحبه پوران فرخزاد با نصرت اللهی.

در آن زمان در باره عشق آخر فروغ شایعه فراوان بود. در تهران دهه 30-40 عشق 2 نوع بود: لاس خشگه بمعنی تنه زدن، مالیدن، حرف، متلک، لمس، بوس، بغل، نامه، هدیه، پیغام؛ وصل تر یا آمیزش جنسی که بخاطر فرهنگ پدرسالاری با آبرو بازی کردن بود. همان اعوان مناظره عاشقانه سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا در تهران نقل محافل شاعرانه بود. چند بیت از این مناظره در زیر می آیند. برعکس شعر کلاسیک، در این مناظره، طرف زن فعال، با لحن آمرانه و مطایبه آمیز با مرد مقابل، فاعلانه سخن می گوید.

سیمین: از بوسه های آتشین، و ز خنده های دلنشین/ صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم. در پاسخ: گفتی شفا بخشم تو را، وز عشق بیمارت کنم/ یعنی به خود دشمن شوم، با خویشتن یارت کنم؟ صهبا: من عاشق دلداده ام، بهر بلا آماده ام/ یار من دلداده شو، تا با بلا یارم کنی. در پاسخ: دیگر اگر عریان شوی، چون شاخه ای لرزان شوی/ در اشکها غلتان شوی، دیگر نمی خواهم تو را. شاعر سومی باین 2 شاعر می گوید: سیمین تو را گویم سخن، کاتش به دلها می زنی/.. صهبا بیا میخانه ام، گر راند از کوی وصال. چون رند تبریزی دلش، بیگانه ی خمار نیست. http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/shahparandishe/articleid/78306

برای فروغ غیر از جاذبه جنسی، بلوغ ذهنی زن و منزلت اجتماعی مردی مسن- تکرار همان رابطه اول نوجوانی 10 سال پیش با شوهر خود بود. شگفتی در این است که هر دو رابطه برای فروغ سودمند بودند؛ اولی در سطح شخصی نشر شعر و سفر به اروپا، دومی در سطح اجتماعی اشتغال هنری و کارگردانی فیلم. رک به نامه های فروغ به همسرش. ولی برای "عاشق" آخری این رابطه در نهایت عقیم بودن هنری را ببار آورد.

در عشق آخر رابطه جنسی هدف نبوده؛ بلکه مهارتهای 2 نفر برای تفاهم اهمیت دارند. پوران می گوید: گلستان محيطي را براي فروغ فراهم كرده است كه براي باروري و رشد فکری او مناسب بوده است. رک به مصاحبه نصرت اللهی با پوران فرخزاد.

فروغ با بصیرت می دانست که بخاطر تاهل طرف، ازدواج ناممکن یا شاید مصلحت و مقبول طبع سرکش او نباشد. در مفصل زیر، منظور از "اوراق کهنه یک دفتر" ثبت اسناد یا ورقه ازدواج است. این رابطه با شور آغازین عشق همراه بود؛ در عین حال مناسبات کارفرمای صاحب دفتر استودیو و ابزار گران بهای فیلمبرداری با منشی نیز نوعی رابطه نیاز مالی و مقامی در خود داشت. این شیفتگی در شعر فتح باغ، کتاب تولدی دیگر، ص 120-116، نشان داده می شود:
سخن از پیوند سست دو نام
و همآغوشی در اوراق کهنه یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت منست..

شاید آخرین عشق فروغ در اوج رابطه بود که با صانحه مرگبار زندگیش پایان یافت. لذا فاز فرود عشقی این دو نتوانست اتفاق بیافتاد. اگرچه قراینی در دست است که نشان از زاویه پیداکردن عاشق و معشوق دارد. البته طرف در قراردادهای هنریش با شرکت نفت از نظر مالی بسیار تامین بود.

در اینجا بخاطر کمبود داده ها در باره این رابطه عشقی، بیان 3 نکته ضروریست: 1- الگوی رفتاری همگن همزمان- یعنی دهه 60م در غرب بخاطر آزادی رسانه و اخلاق مدرن در سینما- این الگو را برای استنتاج ماهیت این رابطه می توان بکار برد. 2- برای فروغ- بویژه با شغل منشی استودیوی فیلم و درآمد ماهانه، استقلال مالی از خانواده، دسترس به ابزار ِکار ِگرانبهای سینمایی برای بیان دید نقاشانه، افکار خلاقانه و در نهایت شهرت هنری- این رابطه مفید بود. 3- وابستگی هنرمند شبه-دولتی به حاکمیت بخاطر ثروت و منزلت.

1- الگوی رفتاری جذبه مرد صاحب مقام و منزلت سینمایی به استعداد فوق العاده هنری ولی آس و پاس را در دهه 60م و بعد- در سینما می توان برشمرد: ازدواج کارگردان ایتالیایی دلورنتیس 1919-2010 با سیلوانا مانگانو ستاره فتنه گر؛ همخانگی کارگردان متاهل ایتالیایی فرانکو ایندووینو 1932-1972 با ثریا اسفندیاری 1932-2001 ؛ در سده 21 هم رابطه کیارستمی متولد 1319/ 1940م با ژولیت پینوش ستاره فرانسوی متولد 1965م که بازیگر زن 25 سال جوانتر از کارگردان مرد است. http://www.niazpardaz.com

2- اشتغال. عسرت مالی بدون اشتغال برای معیشت یک زن هنرمند تنها در نامه های فروغ در سفر رم و بعد در خانه برادرش در مونیخ در دهه های 30 و 40 ایران بخوبی بیان شده اند. او وابستگی مالی را از پدر به شوهر منتقل شده دید که هر دو باعث عصیان او شدند. باداشتن شغل، عشق آخر او امکان به کشف هنری فروغ داد.

فروغ در عشق نادم نبود. شاید آخرین عاشق او، با دسترسی به منابع نفتی، به هیبت رفیع ایده آلی ذهن شاعر، مدتی نزدیک شد. ولی او متاهل بوده؛ منزلت هنری در تهران داشت که نمی خواست بمخاطره بیاندازد. بعلاوه خط سیاسی عاشق در جوانی رادیکال و در پیری محافظه کار بود. پساز مهاجرت به انگلستان دیگر کرچ شد؛ از هنر و ادبیات کنار کشید. با شامه مدیریت و خرید و فروش سهام سود سرمایه اش را افزود. http://forougham.blogfa.com/page/poranfarrokhzad2.aspx

3- هنرمند شبه-دولتی. نمونه هنرمند شبه-دولتی گلستان در دهه های 30 تا 60 است. رک به جستار لایه های هنرمندان، بخش هنرمندان و حاکمیت در منبع زیر. در باره خلاقیت و مدیریت او در بخش عشق آخر در بالا توضیح داده شد. در باره بددهنی او نسبت به شاملو در بازآفرینی گیلگمش، دن آرام شولوخوف و دیگر ترجمه ها باید گفت: این سنتی است که در ترجمه متنی از یک زبان مبداء به زبان مقصد، مترجمی آنرا انجام داده؛ بعد یک شاعر/ نویسنده مبرز این ترجمه را به بیان مقصد سلیستر برمیگرداند. خود فروغ هم در ترجمه کتاب شعر شاعران ضدفاشیست با استعانت امیر مسعود فرخزاد برای ترجمه آن از آلمانی به فارسی از این سنت پیروی کرد. امیر مسعود آنرا از آلمانی به فارسی ترابری کرد؛ سپس فروغ این ترجمه را بزبانی سلیستر برگرداند. رک به خاطرات شهرنوش پارسی پور در مورد تفرعن؛ مصاحبه نصرت اللهی با پوران فرخزاد. http://zamaaneh.com/parsipur/2010/09/post_417.html

شکاف در عشق آخر. از قراین، برخی اشعار، خاطرات اطرافیان در نیمه 40 بر می آید که بین تاریخ نشر 2 کتاب آخر، فروغ با عاشق آخرش زاویه پیدا کرده؛ با شناخت از شخصیت عدالتخواه و وجدان اجتماعی او می توان بحتم گفت که با این عاشق مالدوست آبشان یک جوی نمی رفت. در مفصلهای گزیده در زیر، رئوس یک مهمانی، مدعوین الکی خوش، بازاریابی رقومی "تفریقها و تفرقه ها" عاشق سابق، دروغگویی صاحبخانه، اعتماد به مادر، تنهایی یک زن در آغاز فصل سرد- همه از یک مونولوگ درونی، مرثیه غرای زنی ورای همهمه مهمانی و دروغ، حکایت می کنند.

واشکافی این شعر شدیدا خصوصی نیاز به فرصتی دیگر دارد؛ زیرا اکنون تاویل شعرهای فروغ با جنبه های اجتماعی، الویت دارد. در این مونولوگ درونی زنی تنها با خود نجوا می کند؛ لذا تو = من، او = عاشق سابق، جای سیلی روی گونه بخاطر دروغ در تخالف با "حقیقت" می باشد. تناظر 5 انگشت با 5 حرف واژه "ح ق ی ق ت" تصویر بصری برای نماد تجریدی بسیار گویاست. در سطر اول با "او زنده نیست" مرگ هنری این مرد پر "دروغ" را پیش بینی می کند. مفصل زیر سیلی زدن به یک دروغگو- در عشق، سیاست، امور مالی- از طرف راوی اینگونه باخود زمزمه شده:
و جای پنج شاخه ی انگشتهای تو
که مثل پنج حرف حقیقت بودند
چگونه روی گونه او مانده ست.

پوران فرخزاد در باره شان نزول این منم زنی تنها.. از شعر ایمان بیآوریم.. چنین می گوید: برآیند دردهای شبی است که در خانه ی گلستان میهمانی بزرگی برپا بود؛ فروغ را دعوت نکرده بودند یا دعوت شده بود اما خودش نخواسته بود برود. به هر حال خیلی کسل بوده، شب و دلتنگی یک نوع میل به پرواز مرگ . . میتوانم بگویم فروغ بیشتر وقتها ناآرام بود و پریشان. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که گناه آن را به پای گلستان بنویسیم. حقیقت این است که در پیوندهایی اینجور شورمندانه و عاشقانه که با هیجان زیادی همراه است، همیشه افت وخیزهای زیادی هم هست. http://forougham.blogfa.com/page/poranfarrokhzad2.aspx

چگونه میشود به مرد گفت که او زنده نیست او هیچوقت زنده نبوده ست
در کوچه باد می آید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغ های پیر کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد..
وقتی در آسمان دروغ وزیدن میگیرد..
به مادرم گفتم دیگر تمام شد
گفتم همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم
انسان پوک
انسان پوک پر از اعتماد
نگاه کن که دندانهایش
چگونه وقت جویدن سرود میخواند
و چشمهایش
چگونه وقت خیره شدن می درند..
چه مهربان بودی وقتی دروغ میگفتی
چه مهربان بودی وقتی که پلک های آینه ها را می بستی
و چلچراغها را
از ساقه های سیمی می چیدی..
و جای پنج شاخه ی انگشتهای تو
که مثل پنج حرف حقیقت بودند
چگونه روی گونه او مانده ست
سکوت چیست چیست چیست ای یگانه ترین یار؟
سکوت چیست به جز حرفهای نا گفته
من از گفتن می مانم اما زبان گنجشکان
زبان زندگی جمله های جاری جشن طبیعت ست..
این کیست این کسی که روی جاده ی ابدیت
به سوی لحظه ی توحید می رود
و ساعت همیشگیش را
با منطق ریاضی تفریقها و تفرقه ها کوک میکند
این کیست این کسی که بانگ خروسان را
آغاز قلب روز نمی داند
آغاز بوی ناشتایی میداند..
جنازه های خوشبخت
جنازه های ملول
جنازه های ساکت متفکر
جنازه های خوش برخورد خوش پوش خوش خوراک
در ایستگاههای وقت های معین
و در زمینه ی مشکوک نورهای موقت
و شهوت خرید میوه های فاسد بیهودگی..
سلام ای غرابت تنهایی..

مفصلهای شعر فوق را در نمایه فیسبوک خود با 2162 دوست بتاریخ 20 ژوییه 2011 گذاشته با پرسش این مرد کیست؟ یکی از دوستان پاسخ زیر را نوشت: مرد انسانی است که حقیقت زندگی و عمق هستی را درک نکرده است. انسانی آلوده به دلبستگیهای حقیر و بینش محدود- در حد آنچه به چشم دیده می شود. حقارتی که در پس رنگها و رنگ و روغنها پنهان است. واضح است که چنین مردی پس از مدتی دل فروغ را زده؛ او را به جدایی می کشاند.

زندگی و شعر فروغ بیانگر گذار جامعه خاورمیانه از حیات عشیره ای به واحد خانوده و فرد است. این گذار پیشرفت اجتماع به مدرن شدن- برابری زن و مرد از طریق احقاق حقوق زنان، کودکان، اقلیتها، دگرباشان، جانوران، محیط است. این پیشرفت به روز شدن فرهنگ، رسومات، مذهب، قانون، عرف کشور را در بر می گیرد؛ یعنی گذار از ارزشهای گروهی به فردی.

اصولا در خاور میانه مذهبی تمامی آزادیهای فردی از طرف سلسه مراتب و حاکمیت سیاسی انکار می شود. تا جاییکه رسانه های دولتی اخبار و آمار دروغ با تخیلات اعتیادی و سرکوب خیابانی را جایگزین واقعیات در حال تغییر بطن جامعه کرده اند. در این گذار اجتماعی از بافتار عشیره ای به خانواده هسته ای و حقوق فردیت- رفتارهای ناهنجار اجتماعی قتل، فحشاء، سرقت، اعتیاد، رشوه، تجاوز، عدم امنیت اجتماعی فراوان می شود.

یکی از محدودیتهای جامعه عشیره ای عدم آزادی و توقع برابری جنسی خارج از سنت ازدواج یا صیغه است. روشن است که در این گذار انطباق قوانین با توقعات شهروندان رکن مهم ثبات جامعه است. در این گذار ارجحیت زندگی مجرد و خودکفا بر قضاوت خانواده و عشیره پررنگتر می شود. در جامعه مدرن 100 ها حق را زنان مطالبه می کنند:

رای، طلاق، سرپرستی فرزند، مالک تن خود، امنیت، بیمه طبی و اجتماعی، زوجیابی فردی، اشتغال، تحصیل، سفر، پوشاک، دریاکنار، خواننده گی، راننده گی، وکالت، قاضی بودن، مقامی در سلسه مراتب مذهبی، شرکت در حاکمیت بعنوان وکیل و وزیر تا ریاست جمهوری. گرفتن این حقوق ناهنجاری اجتماعی نیست؛ بلکه حلول به عصر مدرن است.

در اینجا جالب است که در تخیل، بفرض زنده بودن فروغ تا مرگ طبیعی، نظرات زیر را نوشت:
1- در روال انقلاب 57 فروغ مانند بقیه هنرمندان بخارج می گریخت. 2- بخاطر استعداد زبانی و هنری در ایتالیا، سوئد یا کانادا در فیلم به رده های جهانی تر از کالیبر کیارستمی با موضوعات محلی/ بومی می رسید. 3- عاشق آخرش را پشت سر می گذاشت؛ حسابش را از او جدا می کرد. زیرا این فرد در خانه مجللش در انگلستان با کرچی هنری باب طبع خلاق فروغ دیگر نمی توانست باشد. دلیل دیگر این که فروغ با ستمکشان رابطه ای در وجدان داشت نه در زبان. 4- لذا فروغ در برونمرزی آثار هنری جهانی در شعر فارسی یا فرانسه و فیلم می آفرید.

منابع. ناصر صفاریان 3 فیلم مستند با نامهای جام جان، اوج موج و سرد سبز با عکسهای منتشر نشده بسیاری از فروغ در ۱۳۸۱ساخت. در این فیلمها مصاحبه هایی حاوی اطلاعات دست اول در باره کنشگری سیاسی فروغ در بازه زمانی 39-45 با خسروشاهی، احمدرضا احمدی شاعر، حسین منصوری فرزند فروغ، کاوه گلستان فرزند ابراهیم، بهرام بیضایی سینماگر، فریدون مشیری شاعر، مادر و خواهر فروغ فرخزاد آمده اند. http://f--f.blogfa.com/post-91.aspx
بیژن باران. لایه های هنرمندان، بخش هنرمندان و حاکمیت- نشر خواهد شد.
‏2011‏/07‏/21 http://persianpost1.blogspot.com/


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد