logo





تداوم تهاجم ويرانگر نئوليبراليسم

يکشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۰ - ۱۷ ژوييه ۲۰۱۱

ا. رحمان

محافل راستگراي سرمايه ‏داري در حركتي جديد، دولت و پارلمان يونان را وادار ساختند تا طرح پيشنهادي اتحاديه اروپا و صندوق بين‏المللي پول را بپذيرند و شرايط پرداخت وام جهت اجراي سياستهاي خانمان سوز و ويرانگر محافل راستگرا را فراهم آورند. اين حركت كه در تداوم سياستهاي گذشته به كار گرفته شده است و در قالب مباني و مكتب نئوليبراليسم تعريف مي‏شود قدمت‏اش به آغاز سال 1970 مي‏رسد و از زمان تولدش اثري جز ويرانگري، فقر گسترده، بيكاري و تحميل هزينه‏هاي سرسام‏آور اقتصادي بر دوش كارگران و زحمتكشان دربر نداشته است.

در تازه‏ترين تهاجم سرمايه داري راستگرا، مجلس يونان به رغم بحران فزاينده اقتصادي و مخالفت گسترده كارگران و زحمتكشان لايحه‏اي را به تصويب رساند كه در مقابل آن وام 12 ميليارد يورويي را از صندوق بين‏المللي پول دريافت كند. بر اساس نظر كارشناسان اقتصادي، با تصويب اين لايحه دولت يونان قصد دارد اقدام به كاهش بودجه اجتماعي، بهداشتي، آموزشي كند و با كاهش حقوق و دستمزد كارگران و مستمري بگيران و افزايش ماليات و تعديل نيروي انساني، كسر بودجه خود را تامين كند. در همين رابطه قرار است سن بازنشستگان از 58 سال به 65 سال افزايش يابد و دستمزد حقوق بگيران از 15 تا 35 درصد كاهش يابد.

هم اكنون بحران فزاينده اقتصادي نه تنها يونان بلكه بسياري از كشورهاي سرمايه داري مانند امريكا، اسپانيا، انگلستان، فرانسه، پرتقال و نيز ديگر كشورهاي اروپايي را در برگرفته، مشكلات و نا بهنجاري‏هاي فراواني براي اكثريت كارگران و توده‏هاي زحمتكش به وجود آورده است كه ناگريز اعتراضها و اعتصابات دامنه دار وسيعي به بار آورده است.

حاميان دو آتشه سرمايه‏داري و نظريه‏پردازان نئوليبراليسم از پرداختن به ريشه‏هاي بحران طفره مي‏روند. آنان مشكلات و بحران‏هاي مداوم امروز جامعه بشري را در درون نظام سرمايه‏داري و قوانين حاكم بر آن كه بر اساس سود ورزي و انباشت آزمندانه سرمايه استوار است انكار مي‏كنند. انكار يا پرده پوشي كه خصلت ذاتي سرمايه‏داري است، همراه با ترويج طرح‏ها و برنامه ه‏اي نئوليبرالي، به واقع طرفه رفتن از تغييرات بنيادي در جوامع امروزي است كه ضرورت آن هر روز بيشتر احساس مي‏شود. از اين رو، آنان ريشه‏هاي بحران را در درون اين نظام و خصلت ذاتي آن نمي‏دانند بلكه در قالب طرحهايي مي‏دانند كه در درون همين نظام ديگر كارايي خود را از دست داده است و نياز به اجرا ي طرح‏ها و برنامه‏هاي جديدتري دارد. بدين ترتيب، آنها خصلت ذاتي سرمايه داري را كه پس از ظهور نئوليبراليسم عريان شده و مبتني بر استثمار و غارت مردم زحمتكش است، پرده پوشي و كتمان مي‏كنند تا از يك سو واقعيت متزلزل اين نظام را هميشگي و بي بديل نشان دهند و به قول آقاي ديويد هاروي، نوسنده كتاب نئوليبراليسم، پروژه‏ احياي قدرت طبقاتي نخبگان رده‏هاي بالا را تحكيم كنند، و از سوي ديگر به برخي مخالفان نئوليبراليسم القا كنند كه جهان امروز، راهي جز گام برداشتن در عرصه نئوليبرال سازي را نمي‏شناسد.

در احيا و بازسازي همين نظام، با صراحت، مخالفت با تشكلهاي كارگري و بيمه‏هاي اجتماعي و اختصاص بودجه به مراكز آموزشي، درماني و مدارس و دانشگاهها ي دولتي تشديد مي‏شود و سركوب احزاب چپ و دمكراتيك، در زير سايه نئو ليبرال سازي جهان و به بهانه مدرنيزاسيون و ايجاد جهان آزاد و آزادي فردي و دمكراسي، آشكارا دنبال مي‏شود. از سوي ديگر، دولت رفاه به افسانه‏اي در تاريخ سرمايه‏داري بدل مي‏گردد و هرگونه تمركز قدرت دولت و دفاع از منافع كارگران و زحمتكشان و بازسازي قدرت به گونه اي كه منجر به حمايت از اكثريت مردم شود، زائد و كهنه و ضد دمكراسي تلقي مي‏شود؛ زيرا روند تمركز و انباشت سرمايه را كند مي‏كند! بدين ترتيب، از ديد جناح هاي محافظه‏كار نبايد ترديدي در دور ريختن طرح و برنامه‏هاي سوسياليستي و دولت رفاه و سوسيال دموكراسي به خود راه داد؛ زيرا پادزهر بحران نظام سرمايه‏داري پيشا- نئوليبراليسم، در روشها و سياستهاي نئوليبرالي نهفته است و پروژه نئوليبرالسازي براي احياي قدرت نخبگان اقتصادي از ضرورتهاي اين نظام است. بنابراين، پديده‏اي كه امروز در بسياري كشورهاي جهان سرمايه‏داري ظهور و تداوم مي‏يابد با فروريزي ليبراليسم دروني شده در اواخر دهه 1960 كه يك بحران جدي انباشت سرمايه را به همراه داشت، از دهه1970 به بعد با چرخش آشكار در شيوه‏هاي اقتصادي و سياسي، آرام- آرام نئوليبراليسم را حاكم ساخت. پرسش اساسي اين است كه با وجود گسترش دامنه اعتراضها در برابر سياستهايي كه از همان آغاز پيدايش خود، ماهيت خويش را آشكار ساخت و هم اكنون در قالب عملكرد نئوليبراليسم عريان‏تر از گذشته باعث فقر فزاينده و بيكاري و رياضت‏كشي توده‏هاي كارگر مي‏شود و زحمتكشان را تحت فشار اقتصادي و سياسي قرار مي‏دهد، همچنان ليبرالسازي جهان با شدت تمام ادامه خواهديافت؟. فراموش نكنيم كه مخالفان نئوليبراليسم ناكنشگرنيستند و موج مخالفت با سياستهاي صندوق بين‏المللي پول و سازمان تجارت جهاني كه بازوان قدرتمند محافل راستگراي سرمايه‏داري جهاني اند، روز به روز دامنه وسيعتري به خود مي‏گيرد. و از كره جنوبي تا ژاپن، پرتغال، ايتاليا، انگلستان، اسپانيا و تايوان و از سنگال تا فيليپين، موزامبيك و هم اكنون يونان ادامه دارد. در كانون اين اعتراضهاي سراسري، نقش احزاب چپ و تشكلها و اتحاديه‏هاي كارگري بسيار برجسته و پر اهميت تلقي مي‏شود؛ به هر حال، با وجود موفقيت نسبي نئوليبرال ها در پيش برد برنامه هاي خود تا به امروز، به تدريج و با تحولات جهاني در راستاي تعميق و گسترش دشواري هاي اقتصاد جهاني سرمايه داري، نقد كاركرد نئوليبراليسم جايش را به شكست اين گرايش اقتصادي سرمايه داري در آينده محتوم جامعه بشري خواهد سپرد كه سرنوشتي همچون همه نظامهاي طبقاتي پيش از ظهور آن را در پيش رو خواهد داشت.

به نظر مي رسد، توازن قوا در كشاكش مبارزه نيروهاي نئو ليبراليسم و ضد نئوليبراليسم به سود محافل محافظه كار تندرو سرمايه‏داري است و شكست بلوك شرق و اتحاد شوروي، كفه سنگين ترازو را هر چه بيشتر به سود نئوليبراليسم سنگين ساخته است و اين يكي از مولفه‏هاي مهم پيش روي نئوليبرالسازي جهان به شمار مي‏رود.

عدم انسجام لازم در درون نيروهاي هوادار سوسياليسم و جنبش كارگري و احزاب چپ باعث كاهش توان و قدرت اين نيروها شده است؛ اما در پهنه جهاني در اردوي مخالف، يعني سرمايه‏داري جهاني انسجام و هماهنگي لازم در پيش برد اهداف سلطه‏جويانه محافل راست گرا كاملا آشكار است.

در مصاف با نئوليبراليسم، مبارزه در محدوده يك كشور نمود آشكاري دارد و اعتراض كارگران و زحمتكشان يونان نمونه بارزي از اين چالش ستايش برانگيز است؛ اما انتقال و گسترش آن به ديگر كشورهاي جهان در شرايط نبود اتحاد و انسجام سراسري نيروهاي كار و زحمت و جنبش هاي رهايي بخش ملي در مقياس جهاني از نقاط بارز ضعف جنبش ضد نئوليراليسم به شمار مي‏رود.

در همين رابطه، معضل ديگر مخالفان سرمايه داري جهاني، نبود انسجام نظري و سياسي آنان است. وجود گرايشهاي متعدد فكري و سياسي در درون اين جنبش ها مانع از تشكيل يك بديل واقعي جايگزين شده است. به نظر مي‏آيد تا زماني كه همه گرايش‏ها ي اين عرصه بر سر يك آلترناتيو، حول محور اهداف و خواسته‏هاي كارگران و زحمتكشان و جنبش هاي رهايي بخش ملي به تفاهم فراگير دست نيابند، اهداف جنبش چپ و كارگري و رهايي بخش ملي در لابلاي مطالبات ديگر گرايشهاي سياسي در دور باطل گرفتار آمده و به سر انجام نخواهد رسيد. لذا وظيفه همه هواداران سوسياليسم و جنبش كارگري و رهايي بخش ملي اين است كه با تلاش همه سويه نظري، سياسي و برنامه‏اي، اتحاد دروني خويش را هرچه گسترده‏تر و فراگيرتر پايه گذاري كنند و از اين رهگذر، بديلي واقعي را كه راه برون رفت از مشكلات و بحران‏هاي مزمن سرمايه داري را در يابد بطور واقعي بر گزينند.

به نظر مي‏رسد راهي جز اين وجود ندارد و هرگونه تلاش در درون ساختار نئوليبراليسم، جهت بهبود اوضاع جهاني و بهتر شدن شرايط زندگي زحمتكشان، راهي عبث و بيهوده خواهد بود. نمي‏توان دولتي با ماهيت چپ روي كار آورد كه به سياستهاي ليبرالي گردن بگذارد. اين جيزي است كه دولت پاپاندرئو در يونان ادعا مي‏كند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد