![]() |
|
مقاله حاضر، فشرده سخنانی است که در گردهمائی نوزدهم ژوئن به مناسبت دومین سالگرد جنبش اعتراضی علیه کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ ایراد گردید. این گردهمائی به دعوت محفل ادبی "باران" و با حمایت انجمن ایرانی حقوق بشر و شعبه محلی حزب سبز ها، در شهر دورتموند – آلمان برگزار شد.
به خاطره ندا آقا سلطان ۱ خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است.نوع مناسبات قدرت در خانواده در ساخت قدرت سیاسی منعکس می شود و آنرا بازتولید می کند .از این نظر لازم است تغییرات مناسبات در خانواده طی ۳۰/۴۰ سال اخیر را از نظر بگذرانیم تا بتوانیم توضیحی جامعه شناسانه/تاریخی/و دموگرافیک از بحران سیاسی حاکم بر سراپای جامعه امروز ایرانی پیدا کنیم. در نوشته دیگری تلاش کرده بودم دلایل دموگرافیک پا گرفتن بنیاد گرایی اسلامی در ایران درسالهای ۷۰ قرن پیشین را بر اساس مطالعات آماری نشان دهم. * کوشش حاضر ادامه تلاش قبلی است بر اساس داده های جدید تر و حوادث چند سال اخیر. جنبش های دموکراتیک اخیر در خاورمیانه عربی و خرداد ۷۶ و ۸۸ در ایران نشان داد که بخت بنیادگرایی اسلامی در حال پایان است.این جنبشها خواهان قانونمند شدن و تا حدودی دموکراتیزه شدن مناسبات اجتماعی و سیاسی هستند. چه اتفاقی افتاده است که رادیکالیسم اسلامی هرچه بیشتر جای خود را به دموکراتیسم می دهد با در نظر داشتن تغییرات دموگرافیک دینامیزم این تغییر را باید در تحول نقش زنان جستجو کرد. تمام مطالعات آماری حکایت از تغییرات بنیادی در موقعییت زنان دارد.از میان این تغییرات سه تحول نقش محوری دارند. ۱/آموزش همگانی ۲/کاهش تعداد فرزندان ۳/منسوخ شدن ازدواج های فامیلی و بطور اخص ازدواج های فامیلی با بستگان پدری تقریبا به طور کمابیش مشابه در تمام کشورهایی که میزان سوادآموزی میان جوانان ۲۰ تا ۲۴ ساله بیش از نیمی از جوانان/ابتدا پسران و به دنبال آن دختران را در بر گرفته باشد تعداد فرزندان کاهش می یابد و همزمان ازدواج های فامیلی منسوخ می شود و مدرنیزاسیون دموگرافیک آغاز می گردد.این سه حادثه موقعییت پدران را به طور جدی تغییر می دهد و مناسبات قدرت را به زیان پدران و به نفع فرزندان و زنان دگرگون میکند. در جدول شماره یک رابطه سوادآموزی و به دنبال آن کاهش تعداد فرزندان با چند سال تفاوت را ملاحظه می کنید. ( جدول شماره ۱)** در جدول بعدی مشاهده می شود که در سال ۲۰۰۵ قریب به ۹۹ درصد مردان و ۹۷ درصد زنان ایرانی ۲۰ تا ۱۲۴ ساله با سواد بوده اند و به همین نسبت تعداد فرزندان از ۸ در سال ۱۹۶۰ به ۲ رسیده است که تفاوتی با مثلا فرانسه ندارد. ( جدول شماره ۲ و نمودار) مقایسه ای نموداری نیز میان کاهش زاد و ولد در ترکیه و ایران طی ۴۵ ساله اخیر به عمل آمده است. تفاوتی که میان ترکیه و ایران هست از برخی جهات نشان می دهد که ایران به جهت دموگرافیک از ترکیه توسعه یافته تر است. در ترکیه سه منطقه دموگرافیک وجود دارد.مناطق غربی ترکیه که هیچ تفاوتی با اروپای مرکزی و آمریکا ندارد.منطقه آناتولی جنوبی که تعداد فرزندان کمی بیش از ۳ تاست و منطقه شرق ترکیه وکرد نشین که تعداد فرزندان بالای ۴ تاست. بنا بر این توسعه دموگرافیک در ترکیه همگون نیست و تا تبدیل ترکیه به یک ملت واحد از نقطه نظر دموگرافیک هنوز فاصله ای موجود است. در ایران چنین تفاوت فاحشی میان مناطق مختلف وجود ندارد.میزان سوادآموزی و تعداد فرزندان تقریبا در همه جا یکسان است. تنها استثنا بلوچستان است که هنوز تعداد متوسط فرزندان کمی بیش از ۴ تاست. ولی بلوچها تنها 2 درصد جمعییت را تشکیل می دهند. همچنین ازدواج های فامیلی که یکی از دلایل سنگواره شدن مناسبات پدرشاهی در خانواده و به دنبال آن در قدرت سیاسی است در ایران نسبتا کم و کماکان رو به کاهش است. دو پدیده اول تقریبا در تمام نقاط جهان و به همراه پدیده سوم در کشورهای مسلمان نقطه آغاز بحران های سیاسی ومدرنیزه شدن این کشورهاست. این ۳ پدیده خواه ناخواه موقعییت سابق پدر در خانواده را متزلزل می کند و به فردیت انسانها دامن می زند. حکومتگران که در مناسبات پدرسالارانه دیگری شکل گرفته اند و انعکاسی از آن مناسبات هستند چاره ای جز آن ندارند که یا خود را با این تغییرات تطبیق دهند و یا به تاریخ سپرده شوند. در فاصله میان این تزلزل موقععیت پدر در خانواده و بحران سیاسی ناشی از آن تا استقرار ریشه دار و با ثبات دمکراسی، حکومتهای دوران گذار ایجاد می شود که ریشه هایی هم در سنت های دیر پا دارند. جمعییت که در حال گسستن از ارزشهای جامعه سنتی است از هم گسیخته می شود و با بحران دایمی دست به گریبان می شود زیرا جهت یابی جدید را هنوز کاملا درک نکرده و برای خود جا نینداخته است. برای یافتن هویتی جدید دست به دامان عادات مالوف دوران با ثبات سپری شده یعنی ارزشهای جامعه سنتی می شود و از اساطیرودین و افسانه ها مدد می گیرد و با تجربه کردن و آموختن و چه بسا با انقلاب های خونین و پی در پی هویت انسان مدرن را در خود ریشه دار و جزیی از رفتار و فرهنگ خود می کند. این امواج دگرگون خواهی که ابتدا ممکن است به صورت دیکتاتوری های انقلابی مثل دیکتاتوری خونین کالوینیست ها در سوییس یا ترور انقلابی در فرانسه به رهبری روبسپیر و سن ژوست یا دیکتاتوری انقلابی روسیه و چین بروز می کند در تحلیل نهایی حاصل بر هم خوردن مناسبات قدرت در خانواده است و در نهایت نظام سیاسی را دگرگون می کند. این دگرگونی ها با تراکم ۳ عنصری که در ابتدا شرح دادیم به امواج دمکراسی خواهی بدل می شوند. امواجی که خواهان به رسمیت شناختن رعایا یا امت به شهروند هستند. این دگرگونی ها چندین نسل را در بر می گیرد و خواه ناخواه با مقاومت هایی روبرو می شود. در فرانسه این مقاومت ها از ۱۷۸۹ تا ۱۸۷۱ و استقرار جمهوری سوم و برکناری ناپلیون سوم که ویکتور هوگو به طعنه ناپلیون صغیر می نامید به درازا کشید.اسلام گرایی و انقلاب اسلامی نیز یکی از همین انواع مقاومت ها و در حقیقت رعشه مرگ جامعه سنتی است. ما هنوز از مرحله رعشه مرگ جامعه سنتی عبور نکرده ایم. در جریان این تحول عناصر دیگر مانند مذهب یا پول بادآورده نفت وغیره نقش ثانوی دارند. سه تحول یاد شده با خود غیر اسلامی شدن یا دقیق تر غیر سنتی شدن جامعه را به همراه دارد. به تعبیر ماکس وبر که در مورد جوامع مسیحی از افسون زدایی جهان بحث می کرد ما نیز با افسون زدایی از سنت سر و کار داریم. ۲ اسلام گرایی واکنشی در مقابل شوک مدرنیزاسیون و پدیده ای گذرا است. اگر اسلام گرایی در مقابل مدرنیزاسیون در ایران به صورت فعالیت های مهندس بازرگان و دوستانش و ملی مذهبی ها و روشنفکران دینی بروز کرد در جهان غرب این گونه فعالییت ها پیشینه طولانی تری دارد. مهندس بازرگان در دورانی از حیات کوشید به کمک ترمودینامیک که در فرانسه آموخته بود وجود خدا را ثابت کند یا در دوره دیگری کوشید درستی غسل وطهارت را از نظر علمی اثبات کند. با طرح شدن مسایل جدی تر وی و دوستانش تلاش کردند عدم تناقض اسلام یعنی سنت با دمکراسی را ثابت کنند. وی تا آنجا پیش رفت که در اولین نماز جمعه بعد از انقلاب در دانشگاه تهران گفت که یک عمر آرزوی وحدت حوزه و دانشگاه را داشته است. وی در پایان عمر به شکست خود اعتراف کرد. در غرب نیز دکارت واضع نظریه شک متدیک چند صد سال پیش تر تلاش می کرد وجود خدا را ثابت کند و یا پاسکال ریاضی دان وفیزیک دان می گفت با ایمان به خدا چیزی را از دست نمی دهیم ولی شاید خیلی چیز ها را به دست آوریم و در پایان عمر به یکی از بنیادگرایانه ترین طریقت های مسیحی پیوست. با پول نفت شاید بتوان تحول عنصر انسانی را به تعویق انداخت ولی ممانعت از آن غیر ممکن است. گفته می شود ایران در طول تاریخ ۱۰۰۰ میلیارد درآمد نفتی داشته است که ۴۵۰ میلیارد آن طی ۶ سال اخیر به دست آمده است. ولی عمیق ترین بحران سیاسی در همین مدت به وقوع پیوست. گفتیم که تغییر ساختار قدرت در خانواده رابطه بالایی ها و پایینی ها را بر هم می زند. با بر هم خوردن این رابطه و متزلزل شدن موقعیت پدر، قدرت سیاسی نیز در شکل قدیم آن دستخوش تغییر می شود. نقش ازدواجهای فامیلی وخانواده های بزرگ پدر سالار در آن است که خود را در راس قدرت سیاسی بازسازی میکند. بزرگ خاندان به مثابه رهبر سیاسی پسران و اقوام و وفاداران خود را به عنوان جانشین تعیین می کند. قدرت درگروه محدودی باقی می ماند. فساد گسترده می شود زیرا خاندان حکومت گر حکومت را به عنوان موسسه خانوادگی تلقی می کند که باید به نفع وی کار کند و یار گیری کند. ماندن در قدرت منوط به وفاداری و سرکوب و سهم بری می شود. کدام مدرک از این گویا تر که که ایران از نظر فساد حکومتی در ردیف ۱۴۶، از نظر رتبه دمکراسی در رده ۱۵۸، و از نظر آزادی مطبوعات در رتبه ۱۶۰ جهان جای دارد؟ بر اساس تاثیر دگرگون کننده ای که ۳ عامل سوادآموزی همگانی و کاهش تعداد فرزندان ومنسوخ شدن ازدواج های فامیلی دارند، خاورمیانه و از جمله ایران دچار تغییرات بنیادی خواهند شد. اینکه این تغییرات منجر به دمکراسی های پایدار شود نامعلوم است. در پی انقلاب های پی در پی قرن نوزدهم در کشور های متعدد اروپا در پایان این قرن تنها فرانسه وبریتانیا دموکراسی های پایداری بودند. تغییرات سیاسی سالهای پایانی دهه ۸۰ در اروپای شرقی نیز به نتایج گوناگونی منتهی شد و طیفی از دولت های دمکراتیک و پایدار تا رژیم های اتوریتر بر سر کار آمدند. اولین نشانه های نیرومند اسلام گرایی پرخاشجو در ایران به سال های دهه چهل خورشیدی و حادثه ۱۵ خرداد ۴۲ باز می گردد. آیت الله خمینی منتقد فحشا یعنی آموزش دختران و ورود آنها به زندگی اجتماعی و منتقد حق رای زنان واصلاحات ارضی و حق کاپیتولاسیون بود. خانواده های سنتی که مخالف مدرنیزاسیون شاه بودند ولی در مقابل تحصیلات نظام مدرن و دستاورد های مدرنیزم احساس حقارت می کردند با بدست گرفتن قدرت سیاسی در سال ۵۷ دختران خود را به دانشگاه ها فرستادند. پیش از آن خمینی حرف ۱۵ سال پیش خود را پس گرفته وگفته بود با دانشگاه مخالف نیست با فحشا مخالف است. هواداران آیت الله تا آن تاریخ از سخنان وی چنین برداشتی داشتند. چشم و هم چشمی دراخذ درجات لیسانس و دکترا آن چنان بالا گرفت که آیت الله ها و حجت الا سلام ها معادل های دانشگاهی فوق لیسانس و دکترا برای خود دست و پا کردند. انقلاب اسلامی واکنشی در مقابل مدرنیزاسیون بود ولی از حق فعالیت سیاسی زنان به نفع خویش به عنوان یکی از پایه های قدرت استفاده کرد. آنها را به دانشگاه فرستاد تا از دانشگاه رفتگان رژیم سابق بی نیاز شود. انقلابیونی که برای نجات سنت و دین به پا خاسته بودند، معلولین و جان بازان واعضای خانواده آنها را با سهمیه های جورواجور به دانشگاه ها تحمیل کردند و حالا خود را ناچار از انقلاب فرهنگی دوم می بینند. دارند به این فکر می کنند که حالا که دانشگاه و بخصوص در دوران اخیر علوم انسانی را اگر نمی توانند حذف کنند دستکم اسلامی اش کنند یعنی با نیاز های سیاسی روز خود منطبق کنند. مسئولین دانشگاه ها به غیر ممکن بودن این کار اعتراف می کنند. مثلا معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم جمهوری اسلامی روز پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰ در عین تاکید بر این که اسلامی کردن علوم انسانی مطالبه جدی رهبر است گفت اسلامی کردن علوم انسانی در کشور از رفتن به فضا هم سخت تر است. نجات ارزش های جامعه سنتی در گرو در خانه نگه داشتن زنان است ولی هم اینک ۶۴ درصد دانشجویان ایرانی دخترند. دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ایران هم اینک بر اساس گفته مسئولین سه و نیم تا سه و هشت دهم میلیون دانشجو دارند.به این ترتیب سالانه ۹۰۰۰۰۰ نفر از مراکز آموزش عالی ایران فارغ التحصیل می شوند. از این تعداد ۱۰۰/۱۵۰ هزار نفر هر ساله از کشور خارج می شوند. ۶۵ درصد لیسانسیه ها برای همیشه بی کار می مانند و به همین جهت داوطلبان دوره فوق لیسانس برای گریز از بیکاری به یک میلیون نفر رسیده است. از مجموع ۹۰۰۰۰۰ فارغ التحصیل چیزی نزدیک به ۲۰۰۰۰۰ نفر شاغل می شوند که عمدتا سهمیه ای ها و اعضای بسیج دانشجویی هستند. حدود نیم میلیون نفر از آنها تبدیل به بیکاران دانشگاه رفته میشوند و هسته مرکزی نیروی اجتماعی ناراضی را هر سال پر عده تر می کنند. آمار نشان نمی دهد که ۲۰۰۰۰۰ نفر فارغ التحصیلان دانشگاها که شاغل شده اند در کدام مشاغل به کار مشغول اند. آیا بخشی از آنها هم مشاغلی مانند جوان سبزی فروش دانشگاه رفته تونسی که با خود سوزی جرقه انقلاب در تونس را زد دارند؟ تمام این داده ها متعلق به آغاز سال ۱۳۸۹ است. در سال ۱۳۸۹ میزان رشد اقتصادی به صفر رسیده است واساسا امکان یافتن شغل منتفی است. بر عکس به گفته امیر طاهری در ایران روزانه ۱۰۰۰ امکان شغلی از بین می رود. وخامت اوضاع اقتصادی به حدی است که قراردادهای کاری گاه تنها برای یک ماه اعتبار دارند. با این حال ما قضاوت هایمان را بر اساس داده های پیش از سال ۱۳۸۹ ادامه می دهیم. ۴۵ درصد دانشجویان در رشته های علوم انسانی تحصیل می کنند که معمولا بیکار می مانند. در میان مشخصات ۶۹ نفر کشته شدگان حوادث پس از انتخابات؛ پر عده ترین ها دانشجویان یا فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی هستند. (ن ک به سایت نوروز ۱۲ شهریور ۱۳۸۸.) این واقعییت باید دلیل تصمیم به اسلامی کردن علوم انسانی را نشان دهد. تنها ۲۰ درصد از بازار کار ایران در اختیار دختران قرار می گیرد و به همین جهت میزان بیکاری میان دختران که میلیون ها تن از آنان تحصیلات دانشگاهی دارند از ۷۰ درصد بیشتر است. از میان بیش از ۵۵۰ هزار فارغ التحصل دختر که سالانه دانشگاه ها را ترک می کنند تنها ۵۰ هزار تن امکان شغلی می یابند. به نقل از عبدلرضا ترابی نماینده اصول گرای مردم گرمسار -۳۰ فروردین ۱۳۹۰- ونیز گزارش سازمان جهانی کار؛ از مجموع نیروی کار ۴۰ میلیونی ایران ۳۰ درصد یعنی ۱۲ میلیون نفر بی کارند. ۳ تغییر در مناسبات قدرت در خانواده در اصطلاح عوامانه به فرزند سالاری و زن ذلیل بودن ترجمه شده است. این دو اصطلاح عوامانه انعکاس تقویت موقعییت زنان و فرزندان به زیان پدران در خانواده است وحکومت اسلامی ناچار از تن دادن به این واقعییت است و چون حاضر به این کار نیست هیچ یک از رفتار های آن منطقی نیست. مثلا در حالیکه ما نند هر سال ۷۰ هزار نفر از ماموران حکومتی به خیابان ها فرستاده می شوند تا مانع بد پوششی خانم های گرما زده شوند نتیجه یک همه پرسی از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می شود که بر اساس آن ۴۷ درصد از پرسش شوندگان مخالفتی با عشق (روابط جنسی) قبل از ازدواج ندارند ولی آنرا تضمینی برای موفقییت ازدواج هم نمی دانند و ۱۳ درصد از پرسش شوندگان نه تنها مخا لفتی با عشق قبل از ازدواج ندارند بلکه آنرا تضمین موفقییت ازدواج هم می دانند. یک اقدام حکومت اسلامی برای حفظ مناسبات سنتی نیز جالب است. پس از انقلاب، اسلامگرایان که گویا از گسترش بی بند و باری به ستوه آمده بودند کنترل اخلاق وحجاب زنان را از حیطه قدرت پدران درآوردند و با این کار موقعییت آنها را باز هم ضعییف تر کردند. ارزش های جامعه سنتی در هر جامعه سنتی مانند چسبی است که مانع از ازهم گسستگی اجتماعی می شود. این چسب به تاثیر خود را از دست داده است. در این جا فقط به چند تا از علایمی که نشان از بی خاصییت بودن این چسب دارند اشاره می کنم. ۱/ در سال به دستکم ۸ میلیون پرونده در سیستم قضایی کشور رسیدگی می شود، یعنی دستکم ۱۶ میلیون نفر سر و کارشان با دادگاه و قاضی می افتد.(حسن قاضیان) ۲/ میزان خود کشی به نسبت جمعییت میان زنان جای اول را در جهان دارد. ۳/ ۲۴۰ هزار زندانی داریم که نیمی از آنها در ارتباط با مواد مخدر زندانی هستند. این تعداد در سال ۱۳۵۸ تنها ۱۳۷۰۰ نفر بود و تنها ۷۰۰ نفر از آنها در ارتباط با مواد مخدر زندانی بودند. ۴/ حداقل سن متوسط بزهکاران زورگیر به ۱۸ رسیده است. ۵/ به گفته محمد رضا محسنی ثانی نایب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس ...در دهه ۸۰ خورشیدی سیل ناهنجاری ها از بعد مواد مخدر،طلاق و بد اخلاقی های اجتماعی رو به فزونی بود و سیر صعودی در این زمینه غیر قابل اغماض است. ۶/ به گفته آقای نیلی استاد اقتصاد دانشگاه شریف هرم سنی جمعییت سال ۱۳۸۵ نشان می دهد که خانوارهای فقیربیشتر در قشر جوان،زنان و تحصیل کردگان هستند. ۷/ به گزارش پروژه قضایی جهان ایران بی قانون ترین کشور جهان است. ۸/ خانم اشرف السادات بروجردی عضو هییت علمی پژوهشکده علوم اجتماعی گزارش می دهد تنها ۳۰ درصد از کل جرایم در کشور قابلییت کشف دارند. به گفته وی طلاق، فرار کودکان از منزل و کودک آزاری و نیز ادبیات تهاجمی در کشور رو به رشد و هشدار آمیز است. وی اضافه می کند دامنه قتل، خود کشی، سرقت، طلاق، فحشا، مصرف مواد مخدر گسترده است و ...همه به حالت تخاصم با یکدیگر مواجه می شوند. آیا نمی توان نتیجه گرفت که اگر همه جرم ها کشف می شدند در این صورت دستگاه قضایی دیگر نه با ۱۶ میلیون نفر در سال بلکه با ۴۸ میلیون نفر در سال سر و کار می داشت؟ ۹/ وزیر بهداشت: ۲۶ در صد زنان ایرانی به اختلال های روانی دچارند. رییس انجمن روانپزشکان در همین زمینه می گوید از هر سه ایرانی یک نفر از بیماری روانی رنج می برد که اغلب افسردگی است. ۱۰/ ۱۰ تا ۱۲ میلیون ایرانی درگیر مواد مخدر هستند(حسین لاجوردی) ۱۱/ سن دختران فراری از ۱۸ به ۱۴ کاهش یافته است. ۱۲/ دو سوم خانوار ها یعنی ۴۸ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند. این نا بسامانی ها در عرصه اجتماعی خواه ناخواه در عرصه سیاسی نیز انعکاس پیدا می کند. مصباح یزدی در گزارشی که بی بی سی در تاریخ 27 می ۲۰۱۱ پخش کرد می گوید دین در خطر است و در مناسبت دیگری میگوید حتی مسولین رده بالای حکومت نیز ولایت ناپذیر-اند. در گیری های مجلس، دولت و رهبر با یکدیگر نیز بی خا صییت شدن چسب سنت –دین- وارزش های آنرا نشان می دهد. به این ترتیب ارزش های خانواده و جامعه سنتی وساخت سیاسی و قانون گذاری و نهاد های ناشی از آن مانند روحانییت، دین و شریعت دیگر آن چسبی نیست که بتواند همبستگی عمومی را حفظ کند.*** تلاش برای کم رنگ کردن یا تعدیل عوامل فوق به قصد نجات بقیه آن به معنای طولانی کردن رنج انسان هاست. به معنی وعده نجات بیماری است که سرنوشتی جز مرگ در انتظار او نیست. خلاصه کنم: در ایران دیگر سال هاست که خدا مرده است. • این نوشته به خاطره ندا آقا سلطان تقدیم شده است. علت آن است که وی به عنوان سمبل حرکات اعتراضی خرداد ۸۸ مقبولییت همگانی یافت. سمبل های پذیرفته شده در هر حرکت اعتراضی معمولا مشخصات و خواست های این حرکت را یک جا در خود جمع می کنند. ندا تمام تغییراتی را که در ۳۰/۴۰ سال اخیر در ساخت قدرت در خانواده روی داده است را یک جا در خود جمع کرده است: ۱/ زن است. ۲/ جوان ۲۶ ساله است. ۳/ دانشجوی علوم انسانی است. ۴/ مانند میلیون ها جوان هم سن و سال خود بی کار است. ۵/ مانند صد ها میلیون جوان هم سن و سال خود رابطه عشقی قبل از ازدواج داشت. ۶/ به روابط سیاسی حاکم معترض است. ر – م 22.06.2011 ** : در نوشتن این مقاله از جدول ها و نمودار ها یی که در کتاب انقلاب اجتناب ناپذیر از یوسف کورباژ و امانویل تود آمده، استفاده کرده ام: Die unaufhaltsame Revolution Yussef Courbage ,Emmanuel Todd Piper Verlag GmfH,München 2008 ***دوران طلایی امام راحل که آقای موسوی برای آن دلتنگی می کند بی تردید هولناک ترین دوران جمهوری اسلامی است. در این دوران به گفته رفسنجانی اقتصاد ملی 1000 میلیارد دلار خسارت جنگی دید.به تخمین آقای حسین لاجوردی 700 هزار نفر از بین رفتند و صد ها هزار نفر مجروح و معلول شدند.در همین دوران 2 میلیون نفر از کشور فراری شدند. یک تا یک و نیم میلیون نفر از جبهه ها برگشتند و هرگز کسی به فکر نیفتاد کاری برای مداوای روح و روان آسیب دیده آنها بکند. تعداد اعدام شدگان تا سال 1365 به 10787 و تعداد قربانیان قتل عا م های سال 1367 به 4484 نفر می رسد. در مقابل در مجموع دوران سازندگی و اصلاحات این تعداد به گفته بازجوی آقای اکبر گنجی 300 نفر بودند.در اعتراضات به نتایج انتخابات 69 نفر کشته شدند و جمع کشته و اعدام شدگان دوران بعد از اصلاحات 150 نفر است.(در این زمینه به وب سایت آقای بی نیاز مراجعه کنید) این دلتنگی برای دوران طلایی را تنها با تصور آرمانی وی از پدر و رهبر سیاسی می توان توضیح داد.دورانی که هیچ یک از زمامداران آن روز از جمله موسوی شهامت پذیرفتن مسئولییت خود را ندارند. برای درک ملموس تر از تصور آرمانی زمامداران آن روز ایران از نقش پدر و رهبر سیاسی به ویدیوی کوتاهی در یو توب با نام دست بوسی خمینی مراجعه کنید. Dast boosi imam khomeini نمونه دوم از درک زمامداران ایران در دوران طلایی حوادثی است که منجر به جنگ با عراق شد.منتظری،بهشتی،بنی صدر ودعایی و بازرگان و تقریبا همه اعضای دیگر شورای انقلاب نگران از آغاز جنگ و در صدد پیش گیری از آن از سوی صدام حسین بودند ولی خمینی مخالف اقدامات پیش گیرانه بود و جنگ آغاز شد. چطور چنین چیزی ممکن شد و با آغاز جنگ یا به دنبال مخالفت خمینی از اقدامات بازدارنده هیچ کس استعفا نداد؟ جز با نیروی سنتی عادت و اینکه در مقابل بزرگتر،پدر و رهبر سیاسی یا بزرگتر خاندان نبا ید زبان درازی کرد و داوری نهایی وی را همواره باید پذیرفت؟ جدول یک – سوادآموزی و کاهش زادو ولد در تاریخ جهان ![]() ![]() جدول شماره ٢: سهم ازدواج های فامیلی در کشورهای مسلمان در سالهای ۱۹۹۰ به درصد. ![]() براساس نظرسنجی هایی که از زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله درباره نسبت فامیلی با شوهرانشان شده است. ![]() منبع : مطالعات بین المللی زادو ولد، مطالعات دموگرافیک و بهداشتی، Papchild, Papfam, Gulf surveys جدول شماره ۳: امار دموگرافیک و اقتصادی – اجتماعی کشورهای مسلمان (کشورهای که حداقل ۵۰ درصد جمعیت انها مسلمان هستند) ![]() نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|