logo





خشونت بی خشونت

جمعه ۱۷ تير ۱۳۹۰ - ۰۸ ژوييه ۲۰۱۱

مهناز هدایتی

hedayati.jpg
خشونت بی خشونت خسته ام دیگر زسیلی خوردن عشق
زما بخشیدن عشق و ز تو اما به یغما بردن عشق

گشودم چشم خود را رو به دنیا تیره دیدم کشورم را
چرا کشتن چرا اعدام تا کی شاهده آزردن عشق

تو ای آنکه به نام مذهبت دستت به خون آغشته گشته
بدان هرگز نمی خواهم خدایت را که خواهد مردن عشق

به دستت می زنی تیشه به ریشه بر گلستان پر از گل
تو می خواهی بمیرد گل ببینی لحظه ی پژمردن عشق

نمی خواهم بمیرد گل نمی خواهم تو باشی ای ستم گر
همان بهتر نباشی تا نبینم غصه ی افسردن عشق

شکستی با ل و پر را این پرنده آن پرنده پر ندارد
شکستی قلب ما را بشکند دستت که خواهی مردن عشق

شکنجه مثل سوهان روتن ایمان وآزادی کشیدن
فقط رسم ومنش خونخواران ست و دل خون خوردن عشق

لندن تیرماه سال نود


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

سلام به دوست زاویه
از جاجرود
2011-07-09 23:17:52
زاویه جان برو سر اصل مطلب چرا زاویه را کج می روی ؟ چه کار به فرم شعر داری این غزل علاوه بر اینکه نو است مدرن است اصل مطلب هم هست این مهم تر است

http://zavieh.blogfa.com
زاویه
2011-07-08 20:09:24
سلام
شعر بدی نبود . نمی دونم شاید من زیاد نتونستم با هاش ارتباط برقرار کنم اخه می دونی دیگه امروزه توی ایران شعر با این لحن شعر کم گفته می شه یا من کم می بینم .شاید مزاج من نوعی مخاطب که غزل پست مدرن غزل نئو کلاسیک غزل فرم و... در زبانی تازه و امروزی تر می بینم کمی فرق کرده . اما تصویرهای خوبی داشت شعرت . واقعا لذت بردم. مرسی .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد