logo





مهربانی را میان دستمالی پیچیده شده دارم

دوشنبه ۱۳ تير ۱۳۹۰ - ۰۴ ژوييه ۲۰۱۱

رضا بایگان

bayegan.jpg
مهربانی را
که میوه جان است و دل
میانه ی دستمالی بافته از لطف گل ،
در هم آغوشی عطر حضور عشق
و برگهای درخت زیتونِ کنارِ دروازه ی شهر
گره زده ام
و راه نارفته را آغاز .

* * * * *

خرچنگ های مرده ،
که مرگ خود را باورشان نیست
در خمیر مایه ترشیده ی تفکر خود
حمله را طرح میکنند .

و سگ های هار
که قلاده را پاره کرده اند ،
هم فکرند با خرچنگ ها .

وکرکس ها
که تنبلی پرواز دارند
در انتظار آخرکار .

و کفتارهای مرده خوار
در این تدبیرند ، که بی خطرِ جنگی و زخمی ،
حاصلی بدست آرند .

* * * * *

روزگارِ عجیبی ست همسفران
دریا از ماهی خالی شدست
و قایق را از پوست پیاز می سازند
و پاروها رقص خویش را فراموش کرده اند .

روزگارِ عجیبی ست دوستان
جاده از غبار باروت تیره شده
ودرختان بید حاشیه
سایه خود را پیش فروش کرده اند .

روزگارِ عجیبی ست همسایگان
آتش از بخاری دیواری
به گوشه ی پنجره نقلِ مکان کردست
و سرما دست دوستی با اجاق کور داده .

روزگارِ عجیبی ست هم بودنان
برای ورود شمشیر طاق نصرت بسته اند
وبوی گلِ خرزهره ، (از پلاستیک خالص )
پشته بان ها را محاصره کرده است .

روزگارِ عجیبی ست هم زیستان
عشق به بودن را ترکه ی انار می زنند
و شلاق را غلامان حلقه بگوش با خود دارند
و میدان ها را با چوبه اعدام تزیین کرده اند

روزگارِ عجیبی ست آدمیان
فراموشمان شدست ، که
سکوت را با دیوار متر می کنند
وفریاد را با موج

* * * * *

روزگارانِ عجیبی شدست و من
مهربانی را میان دستمالی پیچیده شده دارم .


المان - ۱۲/تیر ماه /۱۳۹۰
رضا بایگان

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد