گنه کردم گناهی پر ز لذت. –ف.ف. شعر گناه، کتاب دیوار.
چکیده. مقوله عشق بمثابه یک پدیده زنده با چرخه عمر داری 3 مرحله عمده تولد، اوج، مرگ می باشد. طیف عاطفی عشق برای تعامل انسانها در برگیرنده شوق، مهر، و دوستی عمیق نیز است. عشق در شعر فروغ را بخاطر صمیمیتش، می توان آیینه عواطف او و مرحله تکوین اجتماعی محیط او دانست. لذا در چرخه 20 سال پس از نوجوانی- شعر او کیلومتر شمار ذهنیات و محیط او در جاده زندگی است. سطر فوق انگیزه و پیآمد عشق جنسی فروغ را با ثنویت لذت/ گناه موجز ابراز می کند.
در جستار فعلی مورد خاصتر، یعنی عشق زنانه در خاورمیانه، در شعر فروغ واشکافی می شود. فروغ زنی از خاور میانه نیمه سده 20 با فرهنگ گذاری پیشامدرن به مدرن بود. در شعر او انواع عشق- مانند فرزند، آزادی، عدالت بیان شده؛ عشق جنسی از 2 فاز باه برای مثال در شعر وصل، کتاب تولدی دیگر، ص 42-45 و گناه در شعر برای مثال گناه، کتاب اسیر، می گذرد. "گنه کردم گناهی پر ز لذت" فروغ مثل توپ تو تهران دهه 30 ترکید. در ادبیات عشق بیشتر خارج یا قبل از ازدواج توصیف می شود.
توجه شود، مسایل این بخش- با رویت اشعار و دانستن زندگی او بمثابه ارجاعات بیرونی شعرش- واشکافی می شوند؛ این واشکافی ابدا داورانه و عینی نبوده؛ بلکه نوعی تاویل/ هرمنوتیک شعر اوست که البته می تواند با تاویلات دیگر مقایسه شود. در ذهن است که هیولاهای ترسناک- با تلفیق محتوای حافظه، اعتقادات، شخصیت، روحیات، تخیل، خلاقیت- آفریده می شوند. عارضه افسردگی عاملی مضاعف بر احساس گناه بوده؛ حتی تغییر رویدادهای جوی فصول، اجتماعی، خانوادگی هم مزید بر علت می شوند؛ یعنی ویرش گناه را تا حد وسواس عجولانه تشدید می کنند.
*
مقدمه. عشق رابطه متقابل بین موجودات زنده برای بقای نوع می باشد. حیاتی ترین آن، عشق بین 2 انسان است که پایه خانواده را تشکیل می دهد. عشق انواع فراوان دارد: عشق به میهن، حقیقت، خانواده، طبیعت، معشوق، ثروت، جانور، گیاه، شیئی، اعتقاد، آرمان، هنر، ورزش، شعر، بت. شعر بیان کلامی فکر عاطفی است. حجم شعر عشقی/ لیریک خیلی بیشتر از حماسی/ اپیک و مرثیه/ تراژیک در جهان است.
پیام شعر و هدف زندگی فروغ مانند هر شاعر بزرگی از نوع مولانا و حافظ عشق است. مرکزیت عشق در زندگیش ردخور ندارد؛ بقول پسامدرنیستها، ساختار ژرف در آثار او عشق است. هسته شعر فروغ عشق است که در ایماژها و سطوح معنایی انباشته ذر سطرها تجلی می کند. عشق به فرزند، جانور، فرودستان، خانواده، مردم، فرهنگ، پیشرفت، زنان، عدالت، کار، انسانیت.
عشق فروغ طیف گسترده ای شامل مهر مادری است. در "شعری برای تو- تقدیم به پسرم کامیار و بامید روزهای آینده" در 7 مرداد 1336 فروغ از تن خود در آنسال بیرون می آید. او در آینده ای دور به سطور این شعر خود از زبان خواننده آتی نگاه می کند: روزی رسد که چشم تو با حسرت/ لغزد بر این ترانه ی درد آلود/ جویی مرا درون سخنهایم/ گویی بخود که مادر من او بود. کتاب عصیان، ص 60. عشق مادری را در شعر دیو شب از کتاب اسیر برای فرزندش، کامی/ کامیار، می توان دید که با احساس ندامت بخاطر تلقین و توهین محیط همراه است: دامنت رنگ گناه است، گناه../ مادر و دامن ننگ آلوده..
شعر فروغ حدیث نفس، وصف حال، آتوبیوگرافیک است. این شعر در ضمن آیینه گذار جامعه عشیره ای به مدرن است. احساس صمیمی شعر فارسی او بهر زبانی ترابری پذیر است. فرهنگ فارسی معاصر هنوز امکان شرح حال نویسی/ بیوگرافی یک شاعر زن را نمی دهد؛ اگرچه شعر او بسیار نقد، تحلیل و ترجمه شده. تذکره، زیستنامه/ بیوگرافی کمک به نزدیک شدن به حقیقت زندگی یک شخصیت، جدا از اسطوره های مربوط باو، اوهام شعرهای او، داوریهای دیگران در باره رفتار اجتماعی او می کند. شاید جامعه ایران به مرحله رسیدن به حقیقت زندگی یک زن پیشرو هنوز نرسیده است.
فرخزاد شاخصترین شاعری ست که صمیمیت او به واشکافی روند عشق زن از شهریور 20 تا انقلاب 57 مدد می رساند. برای فرخزاد که عواطف خود را از نوجوانی تا میانسالی در شعرش بدام انداخته؛ می توان چرخه عشق را به 2 فاز عمده تقسیم کرد: جذبه غریزی باه و اشتغال ذهنی گناه با عبارات اروتیک. رک به سطر شعر در پیشانی این جستار با تلفیق باه و گناه.
منبع گناه- ترس از پدر، بیداری وجدان، و برخی اوراد ماورای طبیعت در حافظه و شبکه اعتقادی مغز او بود. منبع پر کشش به باه هم غریزه، کنجکاوی، یا برنامه ریزی آتی برای امنیت یک زن در جامعه سنتی می تواند باشد. کشمکش این 2 عامل با عارضه ارثی افسردگی، زندگی او را با عذاب و حرمان توام کرد.
در رابطه جنسی، او در فاز باه بخاطر کنجکاوی، غریزه بلوغ جنسی، استعداد ادبی، عواطف حاد، ایده آلیابی خود و تحریک طرف به همبستری کشانده می شود. در این فاز هر دو طرف کشش به تکرار دیدن همدیگر دارند. پس از این فاز، بخاطر اعتقادات، آبروی اجتماعی، حرف مفت اطرافیان، عدم تطابق طرف با ایده آل- فروغ احساس گناه و زدگی می کند. سپس به جدایی، فاصله گیری، حذر از طرف فکر می کند. این کنجکاوی در مورد مرد، خواست تغییر از خانه پدری به خانواده مستقل خود را هم در بر داشت.
در بررسی اشعار تغزلی 5 کتاب شعر فروغ از دیدگاه عشق، می توان آنها را به 2 گروه بخش کرد: در 3 کتاب اول عشق در شعر لیریک با 2 فاز باه و گناه بیان شده؛ در 2 کتاب آخر، عشق به عدالت اجتماعی دیده می شود. در واقع بین این 2 بخش مکث زمانی 37-41 اتفاق می افتد. در این مکث بین نشر 3 کتاب اول و 2 کتاب آخر- جهانبینی، سبک ادبی، تمهای شعر در فروغ دگرگون می شوند.
در زندگی خصوصی او هم طلاق، سفر اروپا 35-36، اشتغال در دفتر استودیوی فیلم 1337، استقلال مالی عوامل عمده اند. در زندگی اجتماعی هم جنبش 20 دی 39 تا 15 خرداد 42، انقلاب سفید با حق رای زنان، ترور ناموفق در کاخ مرمر، تشدید خشونت ساواک اتفاق افتادند.
او در نوجوانی با احساس شدید عشق، پندارهای رمانتیک، غلیان بضد رسوم پدرسالاری- بیان فوق العاده شعری داشت. در میانسالی در واشکافی شعرش از دیدگاه عشق می توان یک دوره اروتیک نوجوانی، بعد دوره ای التقاطی را مشاهده کرد. در دوره التقاطی، در مفصل مربوط به عشق در بیان طبیعی جمله بندی- واژه ها یا استعارات اروتیک کاشته می شوند. ولی جهت گیری شعر بسوی اجتماع- از دید یک زنِ تنها با خاطرات قوی کودکی، کششهای قوی نوجوانی، تعمق عرفانی میانسالی- می باشد.
عشق. در فروغ مهر مجرد، عام، ذهنی، عرفانی نبوده؛ بلکه تجربه ی غرایز، عواطف و حسهای پوستی ناشی از هورمون جنسی خود او است. این عشق از دیدگاه زن با کلامی زیبا در ادبیات فارسی عرض اندام میکند. او برای تصویر پدیده عشق- هم عاشق، هم معشوق، هم همآوری بین این 2 - را در ابعاد 3گانه غریزه باه، عاطفه مهر، حس های بصری سمعی لحظه مقاربت توصیف می کند.
رابطه بین 2 انسان را در شعر معشوق من، کتاب تولد دیگر، ص 70، از دید راوی زن چنین تغزلی می کند:
معشوق من
گوئی ز نسل های فراموش گشته است
گوئی که تاتاری
در انتهای چشمانش
پیوسته در کمین سواری ست
گوئی که بربری
در برق پر طراوت دندانهایش
مجذوب خون گرم شکاریست
با استعداد و تبحر در نقاشی و اوزان عروضی، فروغ بر حس بینایی، جدار پوستی، صداهای موضوع با رنگها، تازگی، کیفیت، رایحه، بافتار، حرکت، حجم، خط، قوس تاکید بیشتر می کند تا واژه های عام و تجریدی عشق، مهر، جذبه. بطوریکه در ذهن خواننده موضوع بصورت زنده تجسم می یابد؛ در تجربه شخصی خواننده ادغام می شود. در خاور میانه، باکرگی دختر در ازدواج، سنتی قبیلوی است در عصر گذاری مدرن عدم باکرگی با جراحی ترمیم می شود که به "گلدوزی" مصطلح است. فروغ استعارات تازه را با بیان تغزلی- "شرم شکوفه"و "زنبق تنم" در شعر روی خاک، کتاب تولدی دیگر- بکار می برد:
دل گمره من چه خواهد کرد؟/ من ز شرم شکوفه لبریزم. شعر جنون، عصیان ص 122
در تنى كه شبنميست
روى زنبق تنم
بر جدار كلبه ام كه زندگيست
با خط سياه عشق
يادگارها كشيده اند
مردمان رهگذر:
قلب تير خورده
شمع واژگون ..
معشوق او مرد زمینی با فردیت مشخص است؛ این تصویر با شعر کلاسیک با عشق نوعی، غیرشخصی، تجریدی – با راوی زن تفاوت دارد: لبی سوزنده لبهای مرا باشوق می بوسید. 23 اوت 1956- رم، رهگذر، عصیان ص 107 . آیا این تجربه ای در رم است یا خاطره ای از تهران؟ دکتر شمیسا اینگونه عشق بفرد مشخص فروغ را بیان می کند: این معشوق گاهی پسران نوجوان خاطرات دوران کودکی و نوجوانی هستند؛ گاهی مردی که فروغ او را دوست دارد؛ چهره متعالی ئی از او ترسیم می کند. گاهی چهره بسیار مبهمی که وقتی در زندگی او حضور داشته؛ بعدها کنار رفته است؛ شاعر هم از او نفرت دارد. گاهی هم هنوز او را دوست دارد. معمولا از او با لفظ «دست ها» یاد می کند، همان مردی که در ایمان بیاوریم از او سخن گفته است. http://forougham.blogfa.com/post-53.aspx
چرخه حیات عشق را می توان در 3 مرحله آَشنایی، نزدیکی، جدایی تجرید کرد. نیز چرخه عشق در بازه زمانی را می توان از 2 دیدگاه بررسی کرد: یکی رویدادهای عشقی در نیمه آخر دهه 30 در زندگی فروغ؛ دیگری حس عاشقانه درونی او متبلور در شعرش. دیدگاه اولی دربرگیرنده آثار دیگر فروغ مانند نقاشیها، نامه ها، فیلمها، سفرنامه، اخبار مجلات و نظرات دیگران در باره او بمثابه ارجاعات بیرونی بر شعر می باشد. دیدگاه دوم مشتمل بر ترجمه ها، شرح حالها، نقدهای ادبی آثار او می باشد. بیان شعر با رویداد عشق در مفصل زیر آمده:
روي شعرم ستاره مي بارد
در سکوت سپيد کاغذها
پنجه هايم جرقه مي کارد
شعر ديوانه ي تب الودم
آري آغاز دوست داشتن است. -از دوست داشتن، کتاب اسیر
در سینه هیچ نیست بجز آرزوی تو. -بلور رویا، کتاب عصیان، ص 83
مفصلهای فوق التهاب عشق را در ذهن فروغ نوجوان، بیان می کنند. آغاز دوستی با هیجان، آلیاژ عشق و شعر، "جرقه و ستاره" بصری، "دیوانه" گی ذهنی/ رفتاری، با "تب" پوستی همراه است. شعر بلور رویا در بهار 1957 در مونیخ نوشته شده. آیا عشق بجامانده در تهران، صورت آرزو در سینه یعنی محل عشق، است؟
فروغ در جایی در کتاب نامه ها، خیلی گذرا و رمزی به گرایش به باه خشن اشاره می کند. این گرایش در روال جامعه پدرسالاری و غم نان تهران دهه 40 تصعید و استحاله می یابد. در دهه 30 بخاطر مراحل آغازین فردیت در تهران، سلایق نحوه مقاربت اشتقاق نیافته بود.
عشق به جانور. پوران در مصاحبه ای گفت: او يك سگ داشت و يك گربه كه اسمش ميرزا بود، از آن گربه هاي چاق شيطان، چند تا پرنده ي عشق هم داشت. حالا ماجرایی را برایتان تعریف کنم. يك روز كه تولد فروغ بوده، جلال خسرو شاهي رفته براي فروغ يك طوطي خريده؛ در يك قفس آورده است. فروغ خيلي مواظب بود كه ميرزا نپرد، طوطي را اذيت كند. اما يك روز كه فروغ خانه نبوده، طوطي كه خيلي هم پررو بوده، در قفس را باز ميكند؛ ميپرد پايين. ميرزا هم فرصت را غنیمت میشمرد؛ حمله ميكند به طوطي و تمام پرهايش را ميكند. خوشبختانه همان موقع فروغ از راه ميرسد. طوطی بیچاره را نجات ميدهد. اما طوطی از جراحاتي كه به تنش مانده بود، يك ماه بعد ميميرد.
http://forougham.blogfa.com/page/poranfarrokhzad2.aspx
اقتراح/ مناظره. شعر برای فروغ زندگی بود که عشق را هم انعکاس می داد. او- مانند مناظره سمیمن بهبهانی با ابراهیم صهبا- چند شعر مشترک با شاعران دیگر هم دارد. فروغ با استقبال از ابتهاج/ سایه "هرشب به قصه دل من گوش می کنی/ فردا مرا چو قصه فراموش می کنی" شعر غزل را سرود؛ تولدی دیگر، ص 25-26. در این شعر بیت اروتیک "ای ماهی طلایی مرداب خون من/ خوش باد مستیت، که مرا نوش میکنی.. در سایه ها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت/ او را به سایه، از چه سیه پوش می کنی؟" رک به نماد ماهی در نقد بیژن باران: دوره های شعری فروغ فرخزاد.
این مفصل 2 ایهام دارد: 1- "سایه" هم نام مستعار ابتهاج غزلسرای دهه 40 بوده؛ هم واژه ای مترادف شبح یک جسم حایل بین منبع نور و سطح زمین است. 2- "فروغ" هم نام شاعر هم واژه مترادف درخشش است. گاهی آرایه ایهام یعنی یک واژه با 2معنی تا کنایه یعنی یک واژه یا لحن با معنی 2پهلو- کشیده می شود.
فروغ چند شعر کوتاه مشترک با دیگران از جمله احمدرضا احمدی نوشت. در پاسخی به شعر ملیح حمید مصدق خطاب به فروغ؛ با اشاره از ترس پدر، سرهنگ فرخزاد، و ارجاع به سیب، میوه گناه هبوط از بهشت، فروغ می گوید:
من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
منابع. پيشگامان شعر معاصر ترك، پديدآور: جلال خسروشاهي؛ رضا سيدحسيني؛ عمران صلاحي، مرواريد 1383
ادای دین به فروغ فرخزاد -قصه فروغ، جلال خسروشاهی 1379 موسسه انتشارات نگاه
ادای دین به سهراب و یاد یاران قدیم، جلال خسروشاهی 1379 موسسه انتشارات نگاه
http://www.saffarian.ws/saffarian/films/about/ds.asp?id=26
http://www.facebook.com/pages/126986301700 / فروغ و فریدون فرخزاد. http://hamidrezahoseini.blogspot.com/2009/02/blog-post_27.html
2011/07/03 http://persianpost1.blogspot.com/
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد