logo





خود شکن آینه شکستن خطا است

نگاهی به سیاست ضد پناهنده پذیری نروژ
به بهانه ی جمع کردن چادر اعتراضی جمعی از پناهنجویان ایرانی در نروژ

شنبه ۱۱ تير ۱۳۹۰ - ۰۲ ژوييه ۲۰۱۱

عباس شکری

abbas-shokri.jpg
صبح امروز، پنجشنبه سی ام ماه جون، خبر آمد که چادر اعتراضی ایرانی ها و اتیوپی ها که در جوار خانه ی خدا، یعنی کلیسای بزرگ و جامع شهر اسلو برپا شده بود، توسط پلیس جمع آوری شد. از طرف کسان گوناگونی مورد خطاب قرار گرفتم که چه باید کرد؟ در واقع نمی دانستم و اکنون هم نمی دانم که چه باید کرد. اما به عنوان روزنامه نگار، تنها کاری که می توانم و اکنون انجام می دهم، نوشتن است. نوشتن در باره ی کسانی که از زندان، شکنجه و اعدام فرار کرده اند و به خیال خویش به مهد دموکراسی و آزادی پناه آورده اند. نوشتن در مورد کسانی که به دروغ خود را آزادی خواه و دموکرات می نامند و اریکه ی قدرت در کشورهای غربی را در اختیار دارند. نوشتن از اشکی که بر گونه ی آوارگان باز آواره شده جاری بود که می خواستند آوای خاموش شان را به گوش ناشنوای کسانی برسانند که فریاد انسان دوستی شان گوش آسمان را هم کر کرده است.

اولین برخورد با این قضیه که دل هر انسانی را به رنج می آورد این است که دولتی که خود نیز جایزه ی صلح نوبل را به هواداران صلح و آرامش می دهد، خود نیز ضد آن را عمل می کند و ناآرامی عده ای بی پناه را تبدیل به طوفانی بزرگ می کند که کسی نمی داند آن سوی این طوفان چه خواهد شد. دولت نروژ کسانی که بی هویت شان می خواند یا کسانی که موسوم اند به "بی مدرک ها" را به دولت هایی تحویل می دهد که خود نیز شاهد بی قانونی و توحش مسئولان اش است. اگر ایران امن است، چرا به «شیرین عبادی» جایزه صلح نوبل می دهید، چرا به «محمد مصطفایی« پناه می دهید؟ این دو مورد و هزاران مورد دیگر در نروژ و دیگر کشورها این ادعا که ایران امن است را در سایه قرار می دهد و بی مورد می کند. اگر ایران امن است، خبر اعدام های هر روزه که چشم و گوش هایتان را به روی آن بسته اید، کدام آیه است؟ ایران نه امن است و نه تا زمانی که حکومت جمهوری اسلامی در آن جاری و ساری است امن خواهد بود. همین امروز خبر رسید که در ایران حکم اعدام فردی که به دین مسیحیت گراییده توسط شورای عالی قضایی تأیید شده است و می رود تا دومین نفر از مسیحیان ایرانی جان بر سر ایده و عقیده اش بدهد. دستگیری، زندانی و شکنجه دگرباش ها هم که خود نیز موضوعی است که جامعه ی جهانی را به خنده واداشت آنگاه که رئیس جمهور بی کفایت ایران در صحن سازمان ملل فریاد می زد، "ما در ایران دگرباش نداریم". کسانی که به خاطر شرکت در تظاهرات بعداز انتخابات دو سال پیش تحت تعقیب و پیگرد می باشند نیز گروه دیگری اند که مقامات نروژی با نادرست و قلابی خواندن مدارک شان آن ها را به جهنم اسلامی ایران می فرستد. همه ی این شوربختی ها زمانی رخ می دهد که مثلا احزاب «چپ» نروژ بر سکوی قدرت تکیه زده اند. اینان برای این که بتوانند رأی بیشتری برای ادامه قدرت شان به دست آورند، همان کاری می کنند که احزاب دست راستی خواهان آن اند. یعنی تعداد کمتری خارجی و سیاست سخت گیرانه ی پناهنده پذیری. انگار که همه ی مشکلات این جامعه به خاطر حضور ده هزار پناهجویی است که از سر بدبختی به این جا پناه آورده اند. انگار مشکل بیمارستان، آسایشگاه بزرگ سالان، مهدکودک ها، کمبود معلم، بیکاری، نابرابری جنسیتی، تبعیض و ... حل شده که اگر این چند هزار نفر را ظرف همین امسال از کشور اخراج و به دوزخ زندان و شکنجه تحویل دهند، همه چیز درست خواهد شد. وزیر دادگستری با خنده می گوید که باید بیش از شش هزار نفر که به طور غیرقانونی در این کشور زندگی می کنند را از کشور اخراج کرد. اما نمی گوید که این غیرقانونی ها، پناهجویانی اند که از سر بی پناهی به ما روی آورده اند و ما هم با خیال راحت و آن گاه که زیبا رویی را در آغوش و جامی به لب داریم آنها را به تخت شکنجه می فرستیم. نمونه زنده ی این رفتار را می شود در پرونده ی «رحیم رستمی»، جوان کردی که در ماه فوریه به ایران فرستاده شد، جستجو کرد. او زمانی که هفده سال بیش نداشت وارد نروژ شد و در سن نوزده سالگی علیرغم داشتن حکم اعدام، با این توجیح که این حکم نادرست و قلابی است، به ایران فرستاده شد. او را در فرودگاه ایران دستگیر و مستقیما به زندان اوین بردند. در جلسه ی تفهیم اتهام، نه تنها حکم پیشین را مطرح کردند که بر آن افزودند که او جاسوس است و علیه امنیت نظام تبلیغ کرده است. آیا می شود با آنچه که انسان دوستی اش می نامند، موافق و همراه بود؟ مقامات نروژ به جای آن که در برابر این حقیقت روشن که ایران برای هیچ کس مگر تعدادی اندک که جیره خواران رژیم آدم خوارند، امن نیست، سر تعظیم فرود آورند و با دقت پرونده ها را بررسی کنند، با کلید نادرستی که در دست دارند، همه ی قفل ها را که همان جواب منفی است، باز می کنند. دولت نروژ هم چنان بر دلایل بی پایه ی خویش بر درست بودن سیاست پناهندگی اش پای می فشارد. همین سیاست نادرست اما یادمان باشد که ناحق را حق می کند و به کسانی گاه پناهندگی می دهد که مگر دروغ چیزی نگفته اند. البته همین دروغ و دغل بازی ها وقتی که بر پرده می افتد، همه را با یک چوب می راند و به دام می اندازد. کسی که به حق باید موقعیت پناهنده را به خود اختصاص دهد، حکم اخراج می گیرد و مدرکی که حکم بی دادگاهی است در ایران، قلابی و غیراصل ارزیابی می شود و نهادهایی هم که برای حق پناهندگی در تلاش اند سنگ روی یخ می شوند. بنابراین از ماست که بر ماست.

تحویل «رحیم رستمی» به ایران و زندان و شکنجه که پیامد آن بوده است، همه ی ایرانیانی که پناهجوی اند و حکم اخراج دریافت کرده اند یا دو بار منفی گرفته اند را به وحشت انداخت و وادارشان کرد تا برای نشان دادن ناامنی ایران با اجازه ی پلیس چادری در کنار خانه ی خدا که در مرکز شهر اسلو هم هست، برپا کنند تا شاید بتوانند توجه و اذهان عمومی را به خود و بی حقوقی شان جلب کنند. اما روز پنج شنبه، سی ام ماه جون، پلیس به همراه ابزار لازم برای برچیدن این چادر و هم چنین چادر پناه جویان اهل اتیوپی، وارد عمل شد و رئیس شورای شهر اسلو در گفتگویی با رسانه ها مدعی شد که این پناه جویان به سوئد رفته اند و چادر آن ها از سوی دیگرانی که اجازه اقامت در این چادرها ندارند استفاده می شود؛ او مدعی شد که معتادان به مواد مخدر و کولی های دوره گرد که اهل رومانی هستند و بیشترشان به تکدی و کار خلاف مشغول اند، از این چادرها برای اطراق شبانه شان استفاده می کنند و در گفتگویی دیگر هم او گفت که گزارش رسیده بود که این چادرها از نظر امنیت آتش نشانی، می توانند زیان سنگینی به کلیسای جامع بزنند که به تازگی بعد از چند سال به روی مردم باز شده است. این ادعاها برای کسانی که جایزه ی صلح نوبل می دهند، شرم آور است، دروغ است و غیرحقیقت. دروغ گویی که مختص احمدی نژاد و حاکمین مسلمان در ایران نیست. اینجا هم که گویا بویی از دموکراسی می آید، دروغ گفته می شود تا شاید شرم خویش را بپوشانند. دروغ می گویند تا بی کفایتی شان در بررسی پرونده ی پناهجویان و در معرض دید بودن شان را پاک کنند. انگار که حضور این چادرها خاری بود در چشم سیاست مداران نروژی که به نا حق نام آزادی خواه و هوادار حقوق بشر را بر خود نهاده اند. اگر بخشی از پناهنجویان دروغ می گویند و مدارکی نادرست ارائه می کنند، مگر غیر از این است که به دنبال دنیایی بهتر و زندگی آرامی برای خود و خانواده شان می باشند؟ اما سیاست مدار و صاحب قدرتی اگر دروغ می گوید به این خاطر است که بتواند بر صندلی قدرت تکیه بزند و در نگاه مردم نیز برای رفتار غیرانسانی اش توجیح داشته باشد. این نوع دروغ گویی را حتا می شود سانسور فیزیکی پناهنجویان نامیداش. آنهایی که برای زندان و شکنجه شدن «رحیم رستمی» که پیامد بررسی و ارزیابی غلط دادگاه تجدید نظر نروژ بوده است، توجیحی منطقی و قابل قبول ندارند، به دروغ متوسل می شوند تا وجود و حضور پناهجویان را منکر شوند و به این ترتیب به سانسور فیزیکی شان مبادرت ورزند.

برچیدن چادر پناهجویان حکایت کسی است که در آینه نگاه می کند و عیب و نقص هایی که در آینه مشاهده می کند را به آینه نسبت می دهد. این نسبت دادن ناروا در حالی است که به مصداق ضرب المثل ایرانی؛ "خود شکن آینه شکستن خطا است". پاک کردن صورت مسئله انگار آسان تر از حل مسئله است. پناه جویان را از معرض دید برداشتن گویا بهتر از آن است که مجبور باشند به رسانه ها در مورد چرایی برپایی این چادرها توضیح بدهند.

همه ی آنچه در بالا آمد دلیل آنکه دولت های غربی باید به همه ی آنهایی که به کشورهای غربی روی می آورند، پناهندگی بدهند، نیست. کنوانسیون حقوق پناهندگان کاملا روشن است و باید بر اساس آن عمل شود و اگر کشوری مایل باشد، می تواند بر اساس رعایت حقوق اجتماعی انسان ها، نه پناهندگی سیاسی که به کسانی پناهندگی اجتماعی بدهد. بارها گفته ام که برای آن که به حق پناهندگی برسیم، نمی توان به روش های ایرانی و شرقی که متوسل شدن به زور و تهدید است، روی آورد. باید روش های همان کشور و درک مردم آن کشور را شناخت و از همان راه سیاست مداران را واداشت تا به تغییر قوانین پناهندگی تن دهند. با زور، دهان دوختن و خودسوزی فکر نمی کنم که در کشوری مثل نروژ بتوان موفق شد. با این کردارها نه تنها موفق به تغییر سیاست های پناهندگی نمی شویم که مردم را حتا از خود می رانیم و اذهان عمومی را می ترسانیم که وای و واویلا که مشتی تروریست می خواهند با نام پناهجو مملکت مان را اشغال کنند و احزاب دست راستی هم چنان ادویه ای به این نوع تفکر می زنند که مگر زیبایی روی این مورد خطرناک، ماده ی اصلی آن که سیاست ضد انسانی و پناهندگی است در نهان می ماند.

پس برای تغییر سیاست های پناهندگی ضمن آن که باید وفادار باشیم به کنوانسیون پناهندگی، باید روش های تأثیرگذار بر ذهن و درک سیاست مداران را شناخت و از همان درها وارد شد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد