مسئولیت تک تک ما در شرايط سخت کنونی تلاش در راه حفظ ایران و جلوگیری از اَعمال فاجعه آور، چه وسیله رژیم و چه توسط مخالفان رژیم، می باشد. به طور مسلم مشارکت در هر اقدامی در جمع آوری تشنه گان زر و زور و تجزیه طلبان، به هم پيوند دادن آنان و حمایتشان جزو این وظیفه نیست! | |
گفتگوی تلاش با فرهاد يزدی
<7>تلاش ـ خامنهای با ارسال پيامی از طريق جلال طالبانی رئيس جمهور عراق، آمريکا را در صورت حمله نظامی به سوريه تهديد به حمله نظامی متقابل در منطقه نموده است. زمانی قرار بود که رژيم بعثی اسد "عمق استراتژيک" رژيم اسلامی باشد. چه شد که گردونه عکس شد؟ هراس خامنه ای از چيست؟
فرهاد یزدی ـ وضعیت تمامی منطقه در حال دگرگونی اساسی است. بدون آن که به خواهیم وارد بحث در باره احتمالات آینده این کشور ها بشویم، موج آزادی خواهی که منطقه را فراگرفته به خودی خود تهدیدیست بر هر رژیم خودکامه باقیمانده. در تمامی این سرزمین ها وزنه خواست ملت و افکار عمومی، دستکم در کوتاه مدت، به شدت افزایش خواهد یافت. دیگر حکومت ها قادر نخواهند بود که به سادگی سابق به چپاول اموال عمومی دست زده، به همان طريق سابق حکومت رانده و یا به مراودات و تعهد های جهانی بدون در نظر گرفتن خواست ملت خود، وارد گردنند.
وضعيت رژيم سوریه، بنا به دلایل استراتژیک خودش، که از ابتدای حکومت اسلامی همراه و در دوره ای دراز یگانه متحد رژیم بود، به طور طبیعی بالاترین مشگل بر بستر تحولات منطقه را برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. رژیم با ناباوری شاهد سقوط سریع چند حکومت در منطقه بوده که از پشتیبانی نیروهای قدرتمند غربی برخوردار بودند. سوریه که مردم آن در مقایسه با مصر و تونس از آزادی های به نسبت کم ترو وضع اقتصادی نا مناسب تری برخوردار بودند، در مقابله با حکومت اقلیت علوی تاکنون سرسختی و پايداری نشان داده و ناگزير هزینه ی بالایی نیز پرداخت کرده و میکنند. احتمال سقوط بشار اسد چه وسیله ی ملت و چه وسیله ی نظامیان بسیار زیاد است و این واقعیتی است که از نظر نظام پنهان نمانده است. چه اسد سقوط کند و چه در قدرت (البته بسیار ظعیف تر) باقی ماند، حکومت سوریه در آینده از ایران فاصله گرفته و خود را به دیگر اعراب و به ویژه مصر، نزدیک خواهد کرد. در چنین وضعیتی، راه ارتباطی ایران با حزب الله آسیب اساسی خواهد دید. البته سوریه برگ حزب الله را برای حفظ نفوذ خود در لبنان از دست نخواهد داد. بلکه نقش نظام اسلامی درآن سازمان هر روز کم رنگ تر خواهد شد.
نظام اسلامی از سقوط سوریه به شدت هراسناک است که برای آن به معنای از دست دادن تنها متحد در منطقه و همچنين آسیب شدید به نفوذ آن نظام، در حزب الله لبنان میباشد. سقوط سوریه در برابر فشار شدید ملت به اعتماد به نفس رژیم که تا کنون با آویختن به زور در قدرت مانده است، ضربه اساسی خواهد زد. آنان متوجه خواهند شد که صرف نیروی زور به تنهایی، کارآیی خود را در برابر نیروی ملت از دست داده است. رهبر رژیم از این که سپاه پاسداران که تا کنون او را در قدرت نگاه داشته، به چنین نتیجه گیری برسد، به شدت در وحشت است.
اما رهبر رژیم کار زیادی برای کمک به رژیم سوریه نمی تواند انجام دهد و هر چه که توانسته از کمک مالی، تجهیزاتی و مشورتی تاکنون انجام داده است. اگر ارسال چنین اخطاری به آمریکا صحت داشته باشد، تلاشی است در جهت جلوگیری از فشار آمریکا از مرزهای عراق، اردن و ترکیه بر سوریه، که می تواند سقوط نظام سوریه را سرعت بخشد. شاید رزمآیش های اخیر سپاه و نشان دادن قدرت موشکی ـ از جمله نمايش موشک های بالستیک در اين رزمآيش که بنا به ادعای وزیر خارجه انگلستان،از توان حمل بمب هسته ای برخوردارنیز دارا و در آن گنجانده شده است ـ در این راستا باشد. به رغم اين نمايشها چنانچه رژیم اسلامی برای جلوگیری از فشار خارجی به سوریه دست به اقدامی زند، به احتمال زیاد حمله مستقیم نخواهد بود بلکه با دادن کمک و تجهیزات به مخالفان آمریکا در عراق، افغانستان و پاکستان عمل خواهد نمود.
باید در نظر گرفت که برای متحد اصلی آمریکا در منطقه یعنی اسرائیل که آمریکا حفظ مرزهای آن سرزمین را در اولویت نخست قرار داده، سقوط نظام غیر مذهبی ـ"سکولار" ـ کنونی سوریه که می تواند با نظامی مذهبی تر جانشین گردد، اصلاً خوشایند نیست. در دوران حکومت سی ساله پدر و پسر اسد، با وجود نبود قرار داد آتش بس، تا آغاز قیام کنونی ملت در سوریه، تیری در مرزهای آن دو کشور شلیک نشده بود. در صورت تغییر در نظام کنونی سوریه، تضمینی وجود ندارد که حکومت آینده آن کشور نه تنها به حمایت خود از گروه های تندرو فلسطینی و حزب الله ادامه داده بلکه آرامش سی ساله در مرزهای آن کشور با اسرائیل دستخوش تشنج نیز نگردد. نمی توان مطمئن بود که غرب و اسرائیل پشتیبان کامل از دست دادن قدرت وسیله ی علویان سوریه باشند. بلکه آنان به دنبال رسیدن به نوعی توافق میان رژیم و مخالفان هستند تا از قدرت گیری کامل نيروهای مذهبی تندرو در آیندهی اين کشور جلوگیری کنند. نتیجه هرچه باشد، سرمایه گذاری های نظام اسلامی در سوریه به هدر رفته است.
تلاش ـ تأثير اين اقدام بر روی دولت ترکيه که در اين اواخر چرخش بزرگی در مواضع خود در برابر رژيم اسد، نشان داده است را چگونه ارزيابی میکنيد؟ پس از اين اقدام که تا حدودی بر عقب نشينی دولت ترکيه از موضع تهاجمی نسبت به سوريه مؤثر بود، آيا اين دولت به روش «حسن نيت» و «دفاعی» خود از ايران ادامه خواهد داد؟ آيا اردوان که از موج گسترده «محبوبيت» داخلی و بينالمللی برخوردار است و از اين موضع خود نيز بسيار لذت میبرد، تاب اين رفتار را خواهد آورد؟ يک دشمن ديگر؟
یزدی ـ دولت ترکیه براثر سیاست های ملی اردوان توانسته موقعیت خود را در منطقه تثبیت کند. همراه با رشد سریع اقتصادی، تا مقدار زیادی آرامش و انسجام اجتماعی را برقرار کرده است. گرچه حزب حاکم، حزبی است اسلامی، اما توانسته خود را با شرایط سکولار جا افتاده بر جامعه ترکیه وفق داده و اداره سیاسی کشور را مطابق با قواعد دمکراسی بازی کند. در سیاست خارجی برمبنای منافع ملی خود راه آشتی و همکاری با کشورهای همسایه و دوستی با غرب را درپیش گرفته است. به سخن دیگر ترکیه هم بر قدرت سخت و هم بر قدرت نرم خود به شدت افزوده است. در نتیجه وزنه ترکیه امروز در منطقه بر دیگران می چربد. هرچند پیروزی اخیر حزب حاکم در انتخابات، این نگرانی را به وجود آورده که با تغییر در قانون اساسی، حکومت ترکیه ممکن است در آینده به دامنهی قدرت خود به هزينه دمکراسی بيافزايد، اما این امید نیز وجود دارد که مردم سالاری بیش از آن در ترکیه جا افتاده باشد که مانع از آن گردد که حکومت دست به چنین قماری زند. از سوی دیگر خواست ترکیه برای شرکت در اتحادیه اروپا ترمز توانمندی است در برابر چنین وسوسه هایی. در هر حال ترکیه امروز الگویی موفق را، به کشورهای منطقه که خواستار بازسازی نظام های سیاسی خود هستند، ارایه می دهد. ترویج این الگو با حمایت غرب نیز روبروست.
ترکیه برای این که به تواند موقعیت خود را در منطقه حفظ کند، مجبور است از تمامی قیام های ملی منطقه پشتیبانی کند. ترکیه دير يا زود مجبور به محکوم کردن اقدامات ضد انسانی رژیم سوریه بود. همزمان، ترکیه با وجودی که از قدرت گیری یک حکومت اسلامی تندرو در همسایگی خود خرسند نخواهد بود، از سقوط حکومت دیکتاتوری اسد ضرری نخواهد دید. به ویژه اگر ثابت شود که جانشین آينده رژيم اسد برای اصول مردم سالاری احترام بیش تری قایل خواهد بود. ترکیه همچنین هوادار کاسته شدن مداخله قدرت های خارجی در منطقه می باشد که به خودی خود به معنای افزایش نفوذ آن کشور در پهنه ی جهانی است. به احتمال زیاد، در صورت مداخله غرب در سوريه، ترکیه حساب خود را، مانند واقعه حمله به عراق در سال 2003، جدا خواهد کرد.
اگر چنین خبری واقعیت داشته باشد، به احتمال زیاد ترکیه با نادیده گرفتن چنین اخطاری، تمام تلاش خود را برای کاستن از بحران در منطقه و میان قدرت های موجود به کار خواهد برد. ترکیه در راستای منافع ملی خود، خواستار افزایش بحران در منطقه نیست تا چه رسد به تحريک شدن و مقابله به مثل کردن، که به دنبال خود احتمال برخورد فیزیکی را افزایش می دهد. به طور مسلم ترکیه از تشنج آفرینی نظام اسلامی به شدت نگران است. اما ترکیه برخلاف نظام اسلامی اولویت را به منافع ملی خود می دهد. در مساله کردستان و بسیاری از مسایل دیگر، دولت ترکیه درک کرده است که حفظ رابطه با نظام اسلامی و داشتن "حسن نیت" در برابر اين رژيم بيشتردر راستای منافع ملی کشور است تا افزودن بر تشنج.
تلاش ـ تا مدتها رژيم روش دو رويانه دفاع از مردم کشورهای عربی ـ اسلامی را در خيزش های جاری پيشه کرد. حتا در اين روش تا جائی پيش رفت که گويا مردم اين کشورها در حال انجام انقلاب هائی از نوع و از روی الگوی انقلاب اسلامی ايران هستند. آيا خامنه ای با اين اقدام خود که در عمل ضديت با اين خيزش های مردمی که در کشور سوريه هم جريان دارد و رژيم اسد به شدت در حال سرکوب آن است، در عمل نفرت مردم کشورهای عربی را بيشتر از آن چه که تا کنون بوده، عليه ملت ايران نمیشوراند؟ خارج از اين که اين رژيمها بروند يا بمانند، در بلند مدت پيامد چنين رفتاری برای ايران چه خواهد بود و چه خطراتی يا مشکلاتی در بر خواهد داشت؟
یزدی ـ چنان که در بالا آمد، الگوی ترکیه برای مردم خاورمیانه عربی (به استثنای گروه های تندرو) جذاب تر است تا الگوی نظام اسلامی که هیچ یک از دست آوردهای ترکیه در سال های اخیر را نداشته است. نظام اسلامی این واقعیت را فهميده است. سخنان رهبر نظام، همانند بسیاری از دیگر سخنان او برای "حفظ آبرو" ایراد می شود و خریداری نه در ایران و نه در دیگر نقاط منطقه ندارد. اما هواداری او از حکومت سوریه و وارد کردن اتهام همکاری با نیروهای "استکبار" به قیام مردم سوریه، از روی اجبار است. نظام اسلامی چاره ای جز حمایت از حکومت بعثی سوریه ندارد و بر مبنای ادبیات حاکم بر نظام اسلامی، این قیام مردمی را به نیروهای برتر جهانی منسوب می کند.
سیاست های نظام در خاورمیانه در سی و اندی سال گذشته که تا اندازه زیاد مداخله در امور داخلی آن کشورها بوده است، به سرعت وسیله ی حکومت های منطقه، به نزاع دیرینه ی ایران و اعراب و آرزوهای ایران برای سلطه و یا دستکم باج گیری سیاسی از اعراب تفسیر شد. البته احساسات ضد عربی، به دلایل گوناگون، نیز در ایران در این دوران شدت يافته است. وضعیتی که در شرایط منطقی چیزی بیش از رقابت سیاسی طبیعی نمی بایستی باشد، رنگ دشمنی فرهنگی دیرینه را به خود گرفته است. حمایت نظام اسلامی از حکومت خودکامه سوریه نه تنها از دید جنبش آزادی خواهی حاکم بر جامعه عرب محکوم است بلکه از دید مذهبی نیز، حمایت یک نظام شیعی از نظام شیعی دیگر تعبیر می گردد. بدون تردید این موضع گیری رژیم، احساسات ضد ایرانی کنونی در جامعه عرب را که از شمال آفریقا تا دریای سرخ گسترده است، شدت خواهد بخشید. سیاست های ضد ملی و مخرب نظام اسلامی در منطقه، مسبب شکلگيری جبهه ی توانمند ضد ایرانی در دراز مدت می کند که جبران آن نیاز به صرف انرژی و زمان خواهد داشت. بدون تردید تنش و بی ثباتی بر شاهراه حیاتی خلیج فارس تا مدت ها سایه انداخته که بهانه ی ادامه حضور نیروهای نظامی خارجی بوده و و برای سست کردن بنیاد تدافعی کشور، حمایت و تحریکات تجزیه طلبی در سراسر ایران و به ویژه در منطقه نفت خیز شدت خواهند یافت.
تلاش ـ به نظر نمیرسد مردم ايران حاضر باشند، تن به درگيری نظامی با آمريکا و ساير کشورهای غربی که عليه رژيمهای سوريه و ليبی جبهه بستهاند بدهند ـ آن هم به دفاع از چنين رژيمهائی! اما اين تهديد و کوچکترين اقدام عملی در جهت تحقق آن که میتواند به دست يک گروه کوچک گوش به فرمان "رهبر" هم اجرا شود، آيا بهانه برای حمله نظامی به ايران را فراهم نخواهد کرد؟
یزدی ـ غرب به خاطر وضعیت خراب اقتصادی حاکم، جو مسلط بر افکار عمومی، بی تکلیفی در سرزمین هایی که هم اکنون درگیر عملیات نظامی در آنها هستند و احساسات ضد غربی در منطقه، مایل به گشودن جبهه ی جدیدی نیست. تا هنگامی که از خط قرمز غرب (حمله مستقیم به مواضع و پایگاه های نظامی غرب، حمله مستقیم به اسرائیل و کشورهای زیر چتر دفاعی آمریکا و جلوگیری از صدور آزاد نفت) عبور نشود، امکان حمله نظامی به ایران زیاد به نظر نمی رسد. اما همان طور که اشاره فرمودید این وضع می تواند در صورت حمله از جانب ایران ـ حتا توسط گروهی کوچک و یا به احتمال ضعيفتر، با حمله اسرائیل به ایران که آنگاه غرب مجبور به مداخله خواهد بود ـ به سرعت تغییر نمايد. با وجود اين بنا به مشکلاتی که شمرده شد، و با توجه به نتایج مصیبت باری که حمله نظامی به همراه خواهند آورد، اين دو احتمال در شرایط کنونی ضعیف به نظر می رسند.
جنبش آزادی خواهی در ایران که ریشه های تنومندی در جامعه یافته است، به جهان این امید را می دهد که بردباری پیشه کرده و چشم به تحولات داخلی ایران بدوزد. آنان نیک آگاه هستند که حمله نظامی به ایران، هرچند محدود و حتا اگر به سقوط نظام اسلامی نیز منجر گردد، بخت دوستی مردم این کشور هفتاد میلیونی و تنها کشور منطقه که ملت آن با دیدی مثبت به غرب و دست آوردهای فرهنگی آن می نگرد، را برای همیشه از دست خواهند داد. این یک سوی قضیه است. سوی دیگر آن مربوط به نظام اسلامی و سیاستی که ممکن است در پیش گیرند می باشد.
می توان مشاهده کرد که منافع دو نهاد تعیین کننده در داخل رژیم یعنی نهاد رهبری و نهاد نظامی سپاه پاسداران، هر روز از یک دیگر دورتر می گردند. سپاه پاسداران مانند هر نهاد نظامی همیشه تمایل به گسترش قدرت خود، بدون وارد شدن به جنگ دارد. در کشورهای دمکرات، قیدوبندهای قانونی، قدرت نیروی نظامی محدود شده و زير کنترل است. اما در کشورهای خودکامه که نه برپایه ی خواست و حمايت ملت بلکه بر پایه زور دوام می آورند، در نهایت این نیروی نظامی است که تعیین کننده خواهد بود. تحول سپاه پاسداران به عنوان یک نیروی نظامی زیر مهار کامل معممین به نیروی حاکم بر ایران و صاحب قدرت، از این قاعده خارج نبوده است. تا زمان درازی منافع سپاه به عنوان یک نهاد با منافع رهبر رژیم در یک جهت حرکت می کردند. اما در حال حاضر به نظر می رسد، نهاد رهبری برای حفظ موقعیت خود از درگیری جنگ داخلی و یا حمله به نیروهای خارجی ابایی نداشته باشد، این فرض را نمی توان برای سپاه حتمی دانست. امروز سپاه بدون تکیه بر رهبری به قدرت نخست در ایران بدل شده است. به عنوان یک نهاد نمی تواند با جنگ داخلی و یا درگیری خارجی که به هدف اصلی و در نهایت به هم پاشیدن آن نهاد منجر خواهد شد موافق باشد. سپاه در یک جنگ هشت ساله، با هر انگیزه ای، به همراه ارتش و تمامی ایرانیان برای حفظ خاک کشور و حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران فداکاری بسیار نموده است. نمی توان تصور کرد که امروز سپاه خواست دیگری در پیش گرفته باشد. البته این گفته بدین معنا نیست که تمامی سپاه به صورت يکپارچه به چنین نتیجه گیری رسیده باشد. بدون تردید بخشی از سپاه منافع خود را هنوز با رهبری یکسان می داند. امید است که بخش موثر فرماندهان به این برداشت رسیده باشند که منافع آنان مانند تمامی ایرانیان در گرو در برقراری حکومت دمکرات در این سرزمین است.
تلاش ـ به موازات سياست های مخرب رژيم، در خارج از کشور ما شاهد بالا گرفتن موج دوباره ای از همکاریهائی به نام «وحدت اپوزيسيون ايران» ميان برخی کشورهای غربی و عربی و گروها و افرادی از ايرانيان هستيم. با نگاه به اتفاقاتی که پيش از حمله نظامی ـ يا زمان کوتاهی پس از آن ـ به افغانستان (تشکيل لوئی جرگه در آلمان)، عراق (دولت در تبعيد در لندن)، ليبی (دولت جايگزين قذافی در پاريس) صورت گرفته است، و در مورد سوريه هنوز در حال اقدام و جستجو برای يافتن چهره های مناسب برای اين کار هستند و مقر نهائی آن هم هنوز روشن نيست، آيا چنين گردهمآئیهائی از ايرانيان به هزينه و اقدام خود خارجیها، در گرداگرد جهان، مقدمه چينی مشابهای نيست؟
یزدی ـ خطرحمله نظامی مستقیم به ایران را نمی توان نادیده گرفت. اما در اولویت بالای نیروهای حاضر در منطقه نمی باشد. همان طور که گفته شد هزينهی سنگين و پيامدهای ناروشنی دارد. اما برای سست کردن پایه های پدافندی ایران، افزون بر تحریم اقتصادی و انزوای سیاسی، کشورهای منطقه، در داخل به سیاست های ضد مردمی رژیم، که پایه های همبستگی ملی را به شدت تضعیف کرده، و در خارج به گروهک های تجزیه طلب چشم دوخته اند. تمامی کشورهای همسایه (شاید به استثنای ترکیه)، و قدرت های موثر خارجی از آمریکا و اسرائیل گرفته تا کویت و امارات متحده در حال حاضر از این گروه ها به عنوان یک عامل فشار بر نظام اسلامی، استفاده می کنند. هزینه ی چنین اقداماتی در برابر هزینه ی درگیری نظامی احتمالی، بسیار ناچیز و تشنگان زر و زور حتا با شناسنامه ایرانی، فرآوان هستند. بیترديد چنين نشست ها و چنين گروه هائی، هميشه وجود داشته و بازهم وجود خواهند داشت. البته اگر در آینده روزی برنامه حمله ی نظامی به ایران در دستور کار هریک از قدرت های موجود در منطقه قرار گیرد، نقش این گروه ها پررنگ تر خواهد شد و از تبلیغات گسترده غرب نیز برخوردار خواهند بود.
اما با در نظر گرفتن رشد سیاسی ایران پس از یکسد واندی سال مبارزه در راه آزادی، این بار سرنوشت ایران بدون تاثیر گذاری مستقیم و موثر خارجی در ایران تعیین خواهد شد.
تلاش ـ در تراژدی که در صورت حمله نظامی به ايران انتظار سرزمين ما را میکشد، مسئوليت اصلی و محوری و حتا يگانه جمهوری اسلامی را نمیتوان و نبايد نديد گرفت. اما مسئوليت يک سو است و پيامدهای درناک برای ملت يک سوی ديگر. رژيم هم که در صورت حمله به ايران اگرساقط شود، پيامدها خواهند آمد و تأثير نابودکننده خود را خواهند آورد. مسئوليت تک تک ما در پيشگيری از چنين فاجعهای چيست؟ بی ترديد دفاع از رژيم نيست؟ اما میدانيم ـ برخلاف رفتار اپوزيسيون رژيم های عربی ـ تشويق غرب به حمله به ايران هم نيست؟
یزدی ـ هر فردی که خود را ایرانی بنامد، در هیچ زمان و تحت هیچ شرایطی از حمله خارجی به کشور هواداری نخواهد کرد. هر فردی که خود را ايرانی بنامد و بداند، از سقوط نظام اسلامی، با هر هزینه، هواداری نخواهد کرد. هیچ ایرانی به هزینه ی حمله ی خارجی و یا جنگ داخلی که با در نظر گرفتن نیروهای در کمین، هردو می تواند به تجزیه ی ایران منجر گردد، سقوط نظام اسلامی را نمی پذیرد. ملت ایران با تظاهرات خرداد سال 88 و پس از آن این مطلب را ثابت کرد. نظام اسلامی، آن گونه که امروز می شناسیم در حال مردن است. این رژیم را دیگر نمی توان نجات داد. ملت ایران، بخش بزرگی از سرآمدان سابق رژیم و ارتش به اين نتيجه رسيدهاند. وسپاه پاسداران نيز هر روز به تعداد بيشتری به اين نتيجه میرسد. مسئولیت تک تک ما در شرايط سخت کنونی تلاش در راه حفظ ایران و جلوگیری از اعمال فاجعه آور چه وسیله رژیم و چه توسط مخالفان رژیم، می باشد. به طور مسلم مشارکت در هر اقدامی در جهت جمع آوری تشنه گان زر و زور و تجزیه طلبان، به هم پيوند دادن آنان و حمایتشان جزو این وظیفه نیست.
سی ام ماه ژوئن 2011
منبع: http://www.talashonline.com/index.php
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد