logo





گفتگوی جرس با هاله سحابی در مورد پدرش عزت الله سحابی ساعاتی قبل از مرگ او

هاله سحابی: مهندس نگران اما امیدوار رفت

چهار شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۱ ژوين ۲۰۱۱

فرزانه بذرپور

hale-sahabi.jpg
جرس: مهندس سحابی بعد از هفته ها بیماری سحرگاه سه شنبه درگذشت . از سحرگاه امروز سه شنبه خانواده و دوستان نزدیک مهندس سحابی در تلاش برای ترخیص ایشان و انجام مقدمات تدفین و تشییع آن مرحوم بودند اما خبرهای دریافتی نشان از اصرار ماموران امنیتی و اطلاعاتی برای انجام سریع و بی سر و صدای مراسم در همان روز داشت. در نهایت خانواده تصمیم گرفتند صبح چهارشنبه پیکر مرحوم سحابی را بر دوش یاران و نزدیکان ایشان از مقابل منزلش در لواسان تهران به سمت آرامگاهی در همان منطقه تشییع کنند و در مقابل خواست غیرقانونی امنیتی ها مقاومت کردند. شنیده شده بازجویان اطلاعات که تمام روز کوچه و خانه مهندس را تحت نظر داشتند افرادی را که برای تسلیت گویی می آمدند تهدید و بازجویی خیابانی کردند.

رضا تاجیک روزنامه نگار و از فعالان ملی – مذهبی از جمله این افراد بود که توسط ماموران بازداشت و برای ساعاتی در بخشداری لواسان تحت بازجویی قرار داشت و سپس آزاد شد.

همینطور اعضای نهضت آزادی ایران و برخی از فعالان ملی – مذهبی در تماس های تلفنی تهدید شدند که نباید در مراسم تدفین مهندس سحابی حضور یابند.

پیام های تسلیت بسیاری از چهره های سیاسی در غم درگذشت مرحوم سحابی نشان از اهمیت این ضایعه دارد. قرارست فردا صبح حجت الاسلام احمد منتظری فرزند ارشد آیت الله فقید منتظری بر پیکر مرحوم سحابی نماز بخواند.

در این شرایط با هاله سحابی که در مرخصی از زندان به سر می برد درباره پدرش مهندس سحابی گفتگو کردیم. هاله سحابی در این فضای غمگین صبورانه به سوالات ما پاسخ داد.

هاله خبر از آخرین کتاب مرحوم سحابی با عنوان "سه کتاب" می دهد که درس زندگی است و از آن چیزها می توان آموخت. گفتگوی جرس با هاله سحابی را بخوانید.

خانم سحابی، ضمن تسلیت، می خواستیم از آخرین دیداری که با مهندس سحابی داشتید برای ما بگویید و از نگرانی های ایشان، قبل از رفتن شما به زندان چه توصیه ای کردند و چه می گفتند؟

قبل از رفتن به زندان به من توصیه مقاومت و استفاده بهینه از وقت و فرصت می کردند که در آنجا خواهم داشت . اما در آخرین ملاقات عید نوروزاحوال بچه ها را می پرسیدند بیشتر از آنکه از من بپرسد، احوال بهاره هدایت و مهدیه گلرو را پرسیدند . خیلی از این موضوع نگران بودند که صبر شان تمام شود و دست به اعتصاب غذا بزنند و من مطمئن شان می کردم که بچه ها در زندان خیلی آرامش دارند و با متانت حرفهایشان را مطرح می کنند و سفارش می کرد که از قول من به آنها بگو اگر رابطه خودشان را با خدا محکم کنند مطمئن باشند همه چیز درست می شود.

در چنین شرایطی که عزیزی از دست رفته خیلی خاطرات به ذهن می آید امروز چه خاطره ای از پدر پر رنگ تر از هر خاطره ای در ذهن شماست؟


من متاسفانه وقتی آمدم پدرم بیهوش بود من برای ایشان شعر های پروین اعتصامی و عراقی را می خواندم و قطره اشکی گاهی ظاهر می شد که دکتر ها می گفتند غیر ارادی است . اما یادم می آید سال 78 که کوی دانشگاه مورد حمله قرار گرفت و دانشجوها خیلی عصبانی بودند، بابا به جمع آنها رفت و در جمع آنها نشست و گفت که بنشینید خواسته هایتان را بنویسید و از اینجا بیرون نروید، چون می خواهند شما را بزنند. بچه ها عصبانی بودند و حتی هو کردند و گفتند سحابی کی تو را مامور کرده و پدرم جواب داد که پنجاه سال تجربه ام مرا مامور کرده و آمده ام بگویم نگذارید خشم به شما غلبه کند. خواسته هایتان را بنویسید و امضا کنید و خشونت نکنید . نگرانی اصلی اش برای بچه ها همین بود و مطمئن بود که بچه های الان خیلی عاقل تر از نسل ما هستند و می گفت که جنبش سبز ایران احتیاجی به سر ندارد چون خودشان همه سر هستند.

خانم سحابی به نظر می آید این نوع نگاه مهندس سحابی این اخلاقی بودن و ضد استبداد و ضد خشونت بودن یک امر جاری است در خانواده و نسل سحابی ها، پدر و پدربزرگ شما چه می کردند که این پایبندی به اخلاق تا نسل شما آشکارا دوام داشته است ؟

اینها مربوط به خانواده نیست اینها به مرام آدمهایی است که بعد از 28 مراد با هم رشد کردند. اینها تعدادی از اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی بودند . مهندس بازرگان بود و شریعتی، طالقانی، پدر و پدر بزرگ من، اینها همه با هم هستند و یک خانواده هستند، یک خانواده بزرگ. اینها مرامشان این بود که حرف اگر حق باشد باید روشهای آن هم از حق عبور کند. اگر قرار باشد با روش غلط و انتقامجویی بخواهد حرف حقی به کرسی بنشیند هیچ وقت نخواهد نشست و این دور باطل همیشه وجود دارد . حرف حق را به روشهای درست باید به کرسی نشاند و وظیفه ما انتقام گیری نیست.

مشغله های مهندس سحابی و دغدغه های ایشان برای سیاست ایران و و فعالیتی که داشتند و زندان رفتن و مبارزه سالیان طولانی ایشان، نقش ایشان را در خانواده کمرنگ نمی کرد؟

خوشبختانه ما این را نفهمیدیم چون مادر ما نبودن پدر را برای ما پر می کرد . اما از طرفی هم مگر ما از پدر چه می خواستیم یک حکمت و معرفتی می خواستیم که همه آن را داشتیم و کاش در همه خانواده ها در کنار پدرشان از این نعمت ها برخوردار می شدند. وگرنه مسائل مادی همه حل می شود و می رود . فقط می دانم خانواده از مادرم تا عمو ها و دایی ها و خاله ها و عمه ها نگذاشتند بفهیم سختی ها چه طور گذشت از بس که خانواده و دوستان به ما رسیدند. ما خیلی خوشبخت بودیم .

مهندس سحابی برای شما بیشتر یک آموزگار و معلم بود تا یک پدر معمولی ؟

از نظر اینکه بعضی وقتها غایب بود اما مشکلات ما را رفع می کرد اما بالاخره یک سری مسائل مادی هست و معنوی هست که وجود شخص پدر نیاز است که جبران می کرد و خانواده و دوستان و به خصوص مادرم جبران کرد. مادرم تنهایی زیادی کشید اما نگذاشت ما بفهیمیم .

خانم سحابی شما موفق نشدید با پدر قبل از دوره به کما رفتن ملاقات و صحبت کنید ، حس شما چه بود از اینکه در زندان بودید، در شرایطی که ایشان قادر به صحبت کردن بود کنارشان نبودید؟

در زندان من خبر از بیرون نداشتیم ، یکبار من را صدا کردند و تعهداتی خواستند . من چون لازم بود که بیشتر فکر کنم تعهد کتبی ندادم و آنها منصرف شدند بعد یکباره هفته بعدش خیلی فوری به من مرخصی دادند و تعهدی هم نخواستند و من تازه بیرون که رسیدم متوجه حال پدر شدم . آن زمان پدر در بیهوشی کامل بود و من نتوانستم با او صحبت کنم اما خیلی حرفها را به ایشان گفتم و سلام زندانی ها را رساندم . فکر می کنم همه آنها را می شنید و حرفی به من نگفت و خاموش بود و پیامی به من نفرستاد و من هم محروم شدم . اما اشکالی ندارم چون خوشبختانه کتابی تازه ازایشان دیدم به نام سه کتاب، که در آستانه چاپ است ولی هنوز ارشاد مجوز انتشارش را است ، انقدر از این کتاب مطلب تازه گرفتم که فکر کردم پدرم نشسته و حرف می زند.

موضوع آخرین اثر مهندس سحابی "سه کتاب " درباره چیست؟

موضوعش مسائل وحی است و درباره این است که کتاب قران تنها نوشته خداوند نیست . کتاب طبیعت و تاریخ هم هست که هر دو را هم به نام آیه گفته است و آیه های طبیعت و تاریخ . بنابراین باید از هر "سه کتاب" درس بگیریم و هیچ اشکالی ندارد برای تفسیر زندگی از سه کتاب استفاده کنیم . و بنابر گفته سحابی درست ترین کار این است که از علوم انسانی و طبیعی برای فهم کتاب دیگر که قرآن است استفاده کند. البته این فقط قسمتی از گفته های این کتاب تازه است.

مرحوم مهندس سحابی دعایی کرده بودند در یکی از نامه های خودشان که الان از قول ایشان خیلی تکرار می شود. دعا این است که ای خدای بزرگ یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان، شما چه حس و نظری دارید در باره این دعای مهندس سحابی و آرزوی مرگ شان؟

این دعای معروف تحویل سال است . خب پدر از یک نظر نگران بود و اینکه چرا ما تکرار اشتباه می کنیم و تاریخ تکرار می شود و یک قدم جلو نمی گذاریم و از یک نظر خیلی امیدوار بود به این جنبش سبز اما این دو احساس را با هم داشت و می گفت که اگر خودش هم نباشد این اتفاق می افتد و حال مردم تغییر خواهد کرد. به هر حال، حال خودش دگرگون شد و کنار پروردگار آرمیده و حتما حال بهتری دارد .

شنیده ایم که گویا آقای احمد منتظری قرار است بر پیکرمرحوم سحابی نماز بخوانند ، فکر می کنید مراسم فردا به خوبی انجام شود چون نگرانی هایی درباره محدودیت های امنیتی مطرح شده و اینکه خانواده مجبور به انجام مذاکراتی برای چگونگی برگزاری مراسم شدند؟

نمی توانیم پیش بینی کنیم چه اینکه نمی دانستیم امروز برای ما این مهمانها بیایند و کمک کنند و وسایل را آماده کنند برای فردا هم تدارک دیده شده است و امیدواریم که مراسم خوبی برگزار شود. مهمانهای زیادی آمده اند از شهر های نزدیک و دور و باید ببینیم فردا چه طور خواهد باشد و فردا شاید تعداد زیادی باشند .

خانم سحابی در سایت و خبرگزاری های رسمی و اخبار تلویزیون جمهوری اسلامی تا این ساعت هنوز خبر درگذشت مهندس سحابی منتشر نشده است . فکر می کنید دلیل این سکوت چیست ؟

شاید بگویند و شاید نگویند زیاد مهم نیست. من متاسفانه دلیل این سکوت را نمی دانم و نمی توانم نیت خوانی بکنم به هر حال برای مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی اعلام کردند حالا باید دید هر طور که صلاح بدانند این کار را می کنند و امروز هم خیلی اصرار کردند که مراسم همین امروز انجام شود که مذاکراتی انجام شد و تا فردا به تعویق افتاد.

مهندس سحابی یک راه و روش بود فکر می کنید اگر بخواهید مهمترین سخن و دیدگاه ایشان را برای نسل جوان مطرح کنید آن توصیه و سخن چه می تواند باشد ؟

شاید این مطلب را باید با فکر بیشتر بگویم الان متمرکز نیستم. اما این را بگویم که دغدغه مهندس برای ایران بود و اعتقاد داشت که اگر ما فقط به یک اصل آزادی اعتقاد داشتیم باید تا آخر می ایستادیم اما وقتی چند اصل داشتیم و هم به عدالت و آزادی و ترقی همزمان توجه کردیم آن وقت باید همه اینها را برای یک اصل بالاتر محدود کنیم و آن ایران است.

الان وضعیت شما چگونه است آیا در مرخصی هستید؟ تحت فشار ماموران امنیتی برای بازگشت به زندان قرار ندارید؟

به من گفتند تا وقتی اطلاع بدهیم بیرون باشید و فشاری هم بر من نیاوردند .

با تشکر و تسلیت مجدد به شما و خانواده


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد