بی بی سی: ناصر حجازی، دروازه بان مشهور ایرانی که فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال او را دومین دروازه بان برتر قرن بیستم قاره آسیا معرفی کرد، روز دوشنبه، دوم خرداد ماه در سن ۶۲ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان ریه در بیمارستان کسری در تهران در گذشت.
آقای حجازی که هوادارانش از او به عنوان اسطوره فوتبال یاد می کنند، در ۲۸ آذر ماه ۱۳۲۸ در محله آریانا ( مالک اشتر) تهران متولد شد، پدرش تبریزی بود. او در سال ۱۳۵۰ وارد مدرسه عالی ترجمه شد و شش سال بعد در سال ۱۳۵۶ لیسانس خود را دریافت کرد.
ناصر حجازی عضو تیم های مختلف نادر، شهباز و استقلال بود. او در دهه ۵۰ دروازه بان اول تیم ملی فوتبال ایران شد. آقای حجازی در سال ۱۹۷۰ میلادی با تیم استقلال تهران فاتح جام باشگاه های آسیا شد و در سال های ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴ به ترتیب قهرمان جام ملت های آسیا و بازی های آسیایی همراه با تیم ملی فوتبال ایران شد. این دروازه بان مشهور در بازی های المپیک کانادا در سال ۱۹۷۶ عضو ثابت تیم ملی بود و در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین نیز دروزاه بانی تیم ملی را بر عهده داشت.
آقای حجازی در خصوص گرایشش به فوتبال گفته بود: "من فوتبال را فقط به صورت تفریحی دنبال می کردم. رشته اصلی ام بستکبال بود و حتی برای تیم جوانان بستکبال ایران انتخاب شدم . ماجرا از آن جا شروع شد که روزی با دوستان به تماشای بازی آموزشگاهی که تیم مدرسه ما هم در آن شرکت داشت رفتیم."
او می گوید که "در همان روز دروازه بان تیم مدرسه ما آسیب دید، مربی تیم مرا صدا زد و گفت ناصر بیا درون دروازه بایست. من هم گفتم آقا اصلا من نمی تونم، من فقط گاهی فوتبال بازی می کنم اون هم هافبک تیم نه دروازه بانی. مربی دست بردار نبود. خلاصه با اصرار مربی با ترس و لرز رفتم درون دروازه. آن روز برای من یک روز به یاد ماندنی و خاطره انگیز است. خودم هم باور نمی شد که چرا با وجود آنکه برای اولین بار درون دروازه ایستاده بودن این قدر خوب توپ گرفتم. "
ناصر حجازی دارای دو فرزند به نام های آتوسا و آتیلا دارد. آتیلا چند سالی در تیم استقلال بازی کرد و آتوسا نیز اولین کاپیتان تیم ملی فوتسال زنان ایران بود.
آقای حجازی در سال ۱۳۸۴ برای شرکت در انتخابات ثبت نام کرد اما شورای نگهبان صلاحیت او برای شرکت در انتخابات را رد کرد.
این فوتبالیست در ۳۱ فروردین امسال در مصاحبه ای به وضعیت بد اقتصادی موجود در ایران اعتراض کرد و گفتک دولت می گوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک می کنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیده اند، نفت، گاز و ... دولت حق ندارد به مردم کمک کند. دولت باید کار کند و خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دو دستی تقدیم آنها نماید. چهل هزار تومان در ماه به مردم می دهند و بعد چند برابر آن را از جیب مردم برداشت می کنند و سپس ادعای خدمت به مردم دارند. "
آقای حجازی در بخش دیگری از این مصاحبه گفت:" از دید مسوولان، خدمت دولت به مردم یعنی کار کردن مردم برای دولت و اینکه مردم کار کنند و پولشان را تقدیم دولت کنند. برای من گاز می آمد چهل هزارتومان، حالا می آید یک میلیون تومان. گاز به کشور همسایه با مبلغی به مراتب کمتر از آنچه از جیب مردم برداشت می کنند، صادر می شود. با دیدن این شرابط نباید عصبانی شوم؟ نباید حرص بخورم و شرایط جسمانی ام مثل امروز شود."
آقای حجازی که از یک سال و نیم پیش به این سو گرفتار بیماری سرطان ریه بود جمعه شب، به دلیل وخامت وضع جسمانی دوباره به بیمارستان کسری انتقال یافت و در بامداد روز دوشنبه در حالی درگذشت که هوادارانش در بیرون بیمارستان جمع شده بودند.
قرار است مراسم خاکسپاری این فوتبالیست فردا، سه شنبه، انجام شود.
***********
ناصر حجازی در گذشت
ناصر حجازی، دروازهبان پیشین تیم ملی ایران و یکی از محبوبترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران که در بیمارستان کسری در تهران بستری بود بامداد روز دوشنبه در سن ۶۲ سالگی درگذشت.
به گزارش خبرگزاریهای داخلی ایران، وی ساعت ۱۰:۵۵ دقیقه روز دوشنبه به دلیل ابتلا به بیماری سرطان ریه درگذشتهاست و اصغر حاجیلو، از دستاندرکاران فوتبال ایران، این خبر را در همین روز در جمع خبرنگاران اعلام کردهاست.
حجازی از یک سال و نیم پیش به بیماری سرطان ریه مبتلا شد و جمعه گذشته در حین تماشای بازی استقلال تهران و پاس همدان از هوش رفت و به بیمارستان منتقل شد.
«فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال»، ناصر حجازی را دومین دروازهبان برتر قرن بیستم قاره آسیا پس از محمد الدعایه عربستانی معرفی کردهاست.
حجازی در دوران مربیگری خود، تیم استقلال تهران را به نایبقهرمانی جام باشگاههای آسیا و قهرمانی لیگ آزادگان و جام حذفی ایران رساند.
انتقادات ناصر حجازی درباره سیاستهای اقتصادی دولت دهم، بازتاب گستردهای در رسانههای داخلی و خارجی پیدا کرد و مصاحبههای وی در این مورد، حتی در اوج بیماریاش، واکنش تند سایتهای حکومتی را در پی داشت و رجا نیوز در یادداشتی صریح، به او اخطار داد که «پای خود را از گلیمش درازتر نکند.»
ناصر حجازی به سایت خودش گفته بود: «به من میگویند عصبانی نشوم، مگر بیغیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم میبینم، با بیتفاوتی از کنار آن بگذرم. آمدهاند و یارانهها را قالب کردهاند. زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شدهاست. دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیدهاند. دولت حق ندارد به مردم کمک کند، دولت باید کار کند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها نماید.»
به نوشته خبرگزاری مهر،حجازی دارای دو فرزند به نامهای آتوسا و آتيلاست که هردو فوتباليست بودهاند. آتيلا چند سال در تيم استقلال تهران بازی میکرد و آتوسا هم نخستين کاپيتان تيم ملی فوتسال بانوان ايران بود. دامادش (همسر آتوسا) سعيد رمضانی هم بازيکن حرفهای فوتبال است و فرزند آنها نيز اميرارسلان نام دارد.
ناصر حجازی روز ۲۸ آذرماه سال ۱۳۲۸ در تهران ديده به جهان گشود. وی همراه با چهار خواهر و يک برادرش در خانوادهای هشت نفری زندگی میکرد. پدرش متولد تبريز بود و آژانس املاک داشت.
********
۶۲ سال با اسطوره دروازهبانی ایران، زنده یاد ناصر حجازی
دویچه وله: خبر ابتلای ناصر حجازی به سرطان ریه، اواخر آذر ۱۳۸۸ اعلام شد. انتشار تصاویری از او پس از آغاز شیمی درمانی در اسفند همان سال، علاقمندان ورزش در ایران را به شدت متاثر کرده بود. حجازی روز دوشنبه (۲ خرداد) در تهران درگذشت
در دورانی که ناصر حجازی در بیمارستان بستری بود، مسئولین زیادی به ملاقات او رفتند و وعدههای فراوانی برای تقبل مخارج سنگین درمان او داده شد. مدتی بعد حجازی در مصاحبهای گفت: حتی یک ریال هم کمکی از جانب مسئولان نشده. البته من نیز احتیاجی به کمک آقایان ندارم. برای بازیافتن سلامتی ام حتی فرش خانهام را هم خواهم فروخت. حجازی یک بیت شعر هم خواند: من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بیآبی / ولی با خواری و ذلت پی شبنم نمیگردم
حجازی و خانوادهاش
ناصر حجازی در بیستمین و هشتمین روز از آذر ماه سال ۱۳۲۸ در تهران متولد شد. پدرش متولد تبریز بود و بنگاه معاملات ملکی داشت. خانواده حجازی متشکل از او بود با چهار خواهر و یک برادر دیگر در خانوادهای ۸ نفره. ناصر دبستان را در سال های پر تب و تاب پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در مدرسه هخامنش آغاز کرد. دوره دبیرستان را در مدارس سعادت، سینا، سهند و شرق گذراند؛ دبیرستانهایی که دیگر اثری از آن ها در شهر تهران به جا نمانده.
در روزگاری که بسیاری از ورزشکاران به سواد در حد خواندن و نوشتن اکتفا میکردند، حجازی وارد مدرسه عالی ترجمه شد و یک سال پیش از انقلاب اسلامی، لیسانس گرفت. مدرکی کاملاً متفاوت و غیرقابل قیاس با برخی لیسانسها و فوق لیسانسهای تربیت بدنی که طی سالهای اخیر، حتی به ورزشکارانی که بر سر کلاسها حاضر نمیشدند نیز تعلق گرفته است.
او دو فرزند به نام های آتیلا و آتوسا دارد. هر دو فوتبالیست. آتیلا سابقه بازی در استقلال تهران را دارد و زمانی پنالتیزن شماره یک استقلال بود. تمام پنالتیها را نیز گل می کرد. آتیلا همچنین در نقش مربی در تیم گسترش فولاد تبریز فعالیت کرده.
آتوسا هم در سالهای آغازین فعالیت فوتبال زنان در ایران، سابقه خانم گلی فوتبال دختران را دارد. ناصر حجازی ۲ نوه دارد. جانان فرزند آتیلاست و امیرارسلان هم فرزند آتوسا. داماد حجازی سعید رمضانی است.
۱۰ سال قبل زمانی که میروسلاو بلاژویچ سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بود، رابطهی خوبی با ناصر حجازی، سرمربی وقت ذوب آهن اصفهان نداشت و علیه همدیگر مصاحبه می کردند. بلاژویچ هم گفت؛ حجازی می خواهد دامادش را به من قالب کند. اما مدتی بعد، روابطشان خوب شد و حتی بلاژویچ اقرار کرد که پرنده آسمانیاش در خط دفاع تیم ملی یعنی رحمان رضایی را نیز حجازی به او معرفی کرده است.
دوران باشگاهی
حجازی خود میگفت: «رشته اصلی من بسکتبال بود. ماجرای فوتبال برای من از اینجا شروع شد که روزی به تماشای بازی تیم مدرسهمان در مسابقات آموزشگاهی رفتیم. دروازهبان تیم مدرسه ما آسیب دید مربی تیم مرا صدا زد و گفت ناصر بیا درون دروازه بایست. گفتم آقا من نمیتوانم.»
با اصرار مربی تیم، او برای نخستین بار درون دروازه می ایستد. چنان میدرخشد که وقتی بازی تمام شد همه تشویقش کردند. این به معنای ورود او به تیم فوتبال نادر در دسته دوم باشگاه های تهران بود. یک شروع خوب برای دروازهبان جوان و لاغراندامی که بلندپروازی هایش هیچ گاه محدود به دروازه هفت متر و ۳۲ سانتی متری نمیشد.
او برای نشان دادن استعداد خیرهکننده اش نیازی به عضویت در تیمهای پرطرفدار پایتخت نداشت. تیم نادر برای معرفی او به تیم های ملی جوانان و بزرگسالان کافی بود. در ۲۰ سالگی با باشگاه تاج قرارداد بست. قهرمانی در جام باشگاههای آسیا و فتح جام تخت جمشید در ایران از جمله موفقیتهای او است. حجازی همچنین از ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۸ برای تیم شهباز بازی کرد.
مرحلهی بعد دروازه بانی در محمدان بنگلادش و بازگشت مجدد به تیم سابقش بود؛ تیمی که دیگر تاج نامیده نمیشد و عنوان استقلال را برگزیده بود. سال ۱۳۶۵ در ۳۷ سالگی و در روز شکست ۳ بر صفر استقلال مقابل پرسپولیس، او همچنان سنگربان آبیپوشان بود.
دوران ملی و طرح ۲۷ سالهها
حجازی اولین بازی ملی خود را سال ۱۳۴۸ که ۲۰ ساله بود انجام داد. در آنکارا و مقابل تیم ملی پاکستان ۲ گل خورد اما ایران آن بازی را ۴ بر ۲ برد. او دو بار قهرمانی جام ملت های آسیا را در سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ تجربه کرد. قهرمانی بازیهای آسیایی تهران و حضور در جام جهانی آرژانتین نیز در کارنامه افتخاراتش ثبت شده.
المپیک مونیخ، حضور در در رقابت های انتخابی المپیک مونترال و عنوان سومی جام ملتهای آسیا در سال ۱۹۸۰ نیز از دیگر افتخارات اوست.
آخرین بازی ملی اش را سال ۱۳۵۹ در دیدار ردهبندی جام ملتهای آسیا مقابل کویت انجام داد. با روی کار آمدن مصطفی داودی در سازمان تربیت بدنی، برای این که ورزشکاران پیش از انقلاب را وادار به خداحافظی کنند، طرحی موسوم به ۲۷ سالهها را اجرا کردند!
مطابق این طرح، ورزشکاران بالای ۲۷ سال نمیتوانستند به عضویت تیم های ملی در بیایند. به این ترتیب حجازی ۳۳ ساله هم بازیهای اسیایی ۱۹۸۲ دهلی را از دست داد و به جای او حافظ طاحونی درون دروازه تیمی ایستاد که خیلی زود از گردونه مسابقات حذف شد. حجازی در طی فعالیت خود ۶۲ بار درون دروازه تیم ملی ایران ایستاد.
دوران مربیگری
حجازی که در بنگلادش با تیم محمدان به موفقیتهای داخلی و قارهای زیادی دست پیدا کرده بود، در سالهای نخست مربیگریاش در ایران هدایت تیم شهرداری کرمان را عهدهدار شد و بازیکنی مثل علی حاج اکبری را در این تیم کشف کرد. این بازیکن بعدها به استقلال و تیم ملی هم رسید.
سپس سرمربی بانک تجارت تهران شد که چهرههایی مثل علی دایی و مجید صالح در تیمش بازی میکردند.سپاهان اصفهان نیز مقصد بعدیاش شد. حجازی در سال ۱۳۷۵ به تیم محبوبش استقلال آمد و با این تیم به نایبقهرمانی جام باشگاههای آسیا، قهرمانی و نایبقهرمانی در لیگ آزادگان دست یافت.
او در وب سایت خود نوشته است که بیست و پنجم تیر ۱۳۷۶پس از شکست مقابل تیمی از جمهوری آذربایجان در جام خزر، استقلال در ۳۲ بازی متوالی خارجی و داخلی بدون شکست ماند و تا ۴ مرداد ۷۷ و برتری فولاد خوزستان مقابل آبیها، هیچ تیمی نتوانست شاگردان حجازی را مغلوب کند.
ناصر حجازی در تاریخ دوم شهریور ۱۳۷۷ از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا به عنوان مربی برتر ماه جولای این قاره انتخاب شد. ذوب آهن اصفهان تیم بعدی حجازی بود و کشف رحمان رضایی و معرفی او به میروسلاو بلاژویچ سرمربی تیم ملی فوتبال ایران.
حجازی سپس هدایت استقلال رشت را برعهده گرفت. در ماشین سازی تبریز هم جاوید شکری و ایوب اصغرخانی را کشف کرد و آنها را تا عضویت در تیم استقلال تهران ارتقا داد. استقلال اهواز و نساجی قائمشهر هم از دیگر تیمهای تحت هدایت حجازی بودند.
او در سال ۱۳۸۷ پس از انتخاب مجدد علی فتحاللهزاده به سمت مدیرعاملی، دوباره سرمربی استقلال تهران شد. گرچه قبل از اتمام نیم فصل از این سمت کناره گیری کرد تا به عنوان مدیر فنی فعالیت کند. در ادامه با ابومسلم خراسان به توافق رسید اما خیلی زود از این تیم جدا شد و در سال ۲۰۰۹ عازم اروپا شد تا فصل جدیدی را در تیم فوتبال دی استرادا اسلواکی آغاز کند.
ابتلا به بیماری سرطان ریه، نقطه پایانی بر فعالیتهای ناصر حجازی در عرصه مربیگری شد؛ گرچه او حتی در دوران بیماری هم به عنوان رییس کمیته فنی و مشاور ارشد مدیر عامل باشگاه استقلال تهران فعالیت کرد و در باشگاه گسترش فولاد تبریز نیز با سمت نماینده تام الاختیار مالک باشگاه، به این تیم مشاوره می داد.
فعالیت های اجتماعی و سیاسی
حجازی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۸۴ ثبت نام کرده بود، ولی شورای نگهبان صلاحیت او را رد کرد؛ انتخاباتی که در دو مرحله برگزار شد و محمود احمدینژاد را جایگزین سیدمحمد خاتمی کرد. نقطه اوج فعالیتهای سیاسی حجازی اما نه در دوران آن انتخابات، بلکه در ماههای آخر زندگیاش اتفاق افتاد.
اوج تبلیغات رسانههای دولتی برای طرح هدفمندی یارانهها بود که ناصر حجازی در گفتوگویی با سایت شخصیاش، به شدت از این طرح انتقاد کرد و عملکرد دولت دهم را زیر سوال برد: «به من می گویند عصبانی نشوم، مگر بیغیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم میبینم با بی تفاوتی از کنار آن بگذرم. آمدهاند و یارانهها را قالب کردهاند. زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده است. خدمت به مردم یعنی فراهم کردن رفاه و آسایش آن ها اما متاسفانه شاهد نداری و سختی زندگی مردم هستیم. دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج نفت و گاز خوابیدهاند.»
حجازی در پایان صحبتهایش بدون نام بردن از مقام مسئول خاصی در حکومت جمهوری اسلامی ایران گفته بود: یا رب روا مدار که گدا معتبر شود، گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود.
پاسخی از هیات دولت به انتقادات او داده نشد، اما رسانه دولتی رجانیوز در گزارشی پرعتاب، حجازی را هدف قرارداد و خطاب به او نوشت: «پاهایت را بیشتر از گلیمت دراز نکن آقای حجازی.»
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز تا چند روز او را ممنوع التصویر کرد و با فشار افکار عمومی بود که سرانجام، دوربینهای تلویزیونی نیز روانه بیمارستان ها شدند تا روزهای آخر و غمانگیز اسطوره دروازه بانی فوتبال ایران را ضبط کنند؛ روزهایی که دوستدارانش با اشک و نگرانی در مقابل بیمارستان کسری صف می بستند و برای سلامتی اسطوره شان دعا می کردند.
مهدی رستمپور
تحریریه: شهرام احدی
**********
در سوگ ناصر حجازی
این داستان مردی است که کرنش را بلد نبود
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) -این داستان مردی است که کرنش را بلد نبود. مردی که هرگز سرخم نکرد و خم نشد. به برابر هیچکس و نه هیچ چیز حتی برابر مرگ. داستان مردی که ستاره شد، ستاره ماند و ستاره رفت.
میگویند ستارگان را خاموشی نیست و تنها از دیدگان دور میشوند. همانند ستارهها، همانند ناصر حجازی که دیگر قامت پرصلابت او را نخواهیم دید و دلمان برایش تنگ خواهد شد. برای چهره مردانهاش، حرفهای صریحاش حالا باید برای دیدن دوبارهاش به خاطرههایمان برگردیم به عکسها و نوشتهها چرا که ناصر حجازی دیگر کنار ما نیست. ناصر خان رفت، آن «مرد» رفت.
«من ناصر حجازی هستم. سرد و گرم روزگار را چشیدهام. عمری از من گذشته است. همواره سعی کردم از مردم جدا نباشم. همیشه با مردم بودهام، هرچه دارم از خدا و لطف و محبت مردم است. من و امثال من مدیون مردم هستیم. رفتم تا شاید دیگران بتوانند...»
ناصر حجازی مردی از جنس آذر و آتش بود. آرام نبود و قرار نداشت. اهل بازی نبود و همیشه خودش بود. شماره یک آبیها، ایران و آسیا ۲۸ آذر ۱۳۲۸ در محله آریانای تهران چشم به دنیا گشود و ۶۲ سال بعد زمین و زمینیها را برای همیشه ترک کرد.
او سنگربان نخست ایران و آسیا در دهه ۵۰ بود و در جام ملتهای آسیا و بازیهای آسیایی قهرمان شد. در بازیهای المپیک و جام جهانی به میدان رفت و با آبیهای تهران در تخت جمشید و جام باشگاههای آسیا به بالاترینها رسید. هنوز هم ماندهایم که چرا فدراسیون جهانی تاریخ و آمار فوتبال ناصرخان ما را دومین دروازبان قرن بیستم قاره کهن پس از محمد الدعایه عربستانی میداند. حجازی ما همیشه اول بود. همیشه یک بود. او فوتبالش را از نادر شروع کرد. از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸ نادری بود و سپس راه تاج را در پیش گرفت. تا ۱۳۵۶ درون دروازه آبیها تهران ایستاد و پس از یک سال و نیم بازی برای شهباز دوباره به استقلال برگشت و تا پایان فوتبالش در سال ۱۳۶۵ کنار آبیها ماند، ولی در سال ۱۳۶۹ و با پیراهن محمدان بنگلادش دستکشهایش را آویخت!
ناصر حجازی در فاصله سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۹ شصت و دو بار پیراهن تیم ملی ایران را پوشید و تنها به خاطر قانونی عجیب و معروف به قانون «۲۹ سالهها» در ۲۹ سالگی از تیم ملی کنار گذاشته شد.
حجازی پس از جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین برای مدت کوتاهی با منچستریونایتد تمرین کرد و پنج بازی را نیز درون دروازه تیم ذخیرههای منچستریونایتد ایستاد. ولی همین مدت کوتاه و یا ۵ بازی ناچیز دلیلی نشد تا سرالکس فرگوسن و شیاطین سرخ احوالپرسی او در دوران بیماری نشوند و از راه دور سراغ بازیکن تمرینی خود را نگیرند. آنها از راه دور جویای احوال بازیکن تمرینی خود شدند و ما در همین نزدیکی هم حال ستارهمان را نپرسیدیم! همینها بود که دل «مرد» را به درد میآورد. چنان که بهار هم نمیتواند حال و هوای ابری دلش را دگرگون کند. برای همین بود که میگفت و مینوشت که «غم قفس به کنار، آنچه عقاب را پیر میکند. پرواز زاغها بیسر و پا است.»
ناصر خان. چهل و یکمین دروازهبان شایسته فوتبال جهان آدم عجب و غریبی بود. عجیب و غریب ولی بزرگ، محترم و دوست داشتنی. «مرد» فوتبال ما همیشه کارهای خاص خودش را میکرد. مثل همان زمان در هجده سال بیشتر نداشت و به خاطر شکستن کتف نامش از سوی رایکوف مربی وقت تیم ملی خط خورد، ولی او را به صحبت قانع کرد و در نهایت هم حرفش را به کرسی نشاند.
یا همان زمان که راه بنگلادش را در پیش گرفت. دروازهبان و مربی محمدان شد و با این تیم پرسپولیس مدعی در رقابتهای آسیایی حذف کرد و در جمع ۸ تیم برتر آسیا قرار گرفت.
این هم تصمیمهای دور از انتظار «ناصرخان» نبود. او یکبار آبیها را با چیدمان ۲ـ۶ـ۲ روانه شهرآورد تهران کرد و در نهایت هم نتیجه را ۳ بر صفر واگذار به قرمزهای تهران.
او در تهران در دیدار پایانی جام باشگاههای آسیا هم تصمیم عجیبی گرفت و محمدعلی یحیوی را به جای پرویز برومند درون دروازه آبیها قرار داد. شاید این تصمیم باعث شد تا جوبیلو ایواتای ژاپن در تهران و برابر هواداران آبی در ورزشگاه آزادی جشن قهرمانی را برپا کند.
ناصر حجازی تمام عمرش را جنگید و مبارزه کرد، درست همانند ۱۵ ماه پایان عمرش با سرطان ریه. او در مدرسه عالی ترجمه، مدرک لیسانس مترجمی زبان را گرفت، همانجا با همسرش آشنا شد، گرچه آتیلا و آتوسا حاصل این پیوند بودند، ولی دروازهبان فراموش شدنی فوتبال ایران ستارگان بسیاری در فوتبال ایران و جهان به همگان شناساند از جمله علی دایی، آقای گل فوتبال جهان و رحمان رضایی را.
فوتبال همه زندگیاش بود، ولی او هرگز نخواست تا یک بازیکن بازنشسته ولی خوشنام بماند.
او هیچگاه در سایه نرفت. شنا بر خلاف جهت آب عادت همیشه آقای شماره یک ما بود. حالا او رفته است، ما ماندهایم بدون ناصر خان حجازی. فوتبال ایران دیگر ناصر حجازی خوش پوش و خوش گفتارش را ندارد. دلمان برایت تنگ میشود. برای تو، حرفهای صریحت و رفتار مردانه و مردمدارانهات.
حالا باید میان خاطرههایمان آن «مرد» را جستوجو کنیم.
حالا ما ماندهایم و چسبیدهها و خاطرههایی دیر و دور. به دورود آقای همیشه شماره یک. خداحافظ ناصرخان. خدانگهدار آقای حجازی، روحت شاد و سپاس که اسطوره بودی، اسطوره ماندی و به دنبال باد نرفتی. یاد مردی و مردانگیات تا همیشه به خیر باد.
گزارش از محمد علیجانی بائی، خبرنگار ایسنا