logo





اثراتی که یارانه و مسائل اخیر بر جنبش و حکومت گذاشته است !

جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۲۰ مه ۲۰۱۱

محمد ایرانی

آنچه اهمیت دارد گسترش و تقویت نهادهای دموکراتیک در همه اقشار مردم میباشد تا فرهنگ دموکراسی و آزادیخواهی رشد نموده و رهبری جنبش بر این منوال شکل گیرد ، وگرنه تکیه بر ریزش نیروهای حکومتی و جنگ جناحهای انها و یا کمک غرب برای تغییر رژیم ، نهایتی جز انچه در سال ۵۷ و سقوط سلطنت و استوار شدن نظام ولایتی افتاد ، مشکلی را حل نخواهد کرد .
تردیدی نیست که حذف یارانه نقطه عطفی بر حرکت جنبش و موقعیت حکومت ایجاد کرده و اثرات ان روزانه تغییراتی بر جامعه گذاشته است که لازمست بررسی دقیقی بر انها انجام گیرد . حکومت ولایتی بهمراه اصولگرایان با حمایت سپاه توانست در سالهای ۸۴ تا ۸۸ رفسنجانی ، خاتمی ، مجاهدین انقلاب اسلامی و سران اصلاح طلب را از قدرتهای اقتصادی ، اجتماعی ، نظامی و سیاسی کنار زده و ضربه نهایی را پس از انتخابات خرداد ۸۸ بر انها وارد و انها را از صحنه حکومت خارج نماید . طبیعی بود که در این استحاله رهبری ولایت فقیه قدرت انحصاری حکومت را بدست گرفته و سپاه بعنوان پشتوانه رهبری جایگاه جدیدی را در حکومت کسب خواهد کرد ، تغییر عمده دیگر جنگ جدیدی بود که مابین اصولگرایان بقدرت رسیده برای کسب منافع بیشتر و تثبیت موقعیت هر گروهی از آنان درگرفت . رهبری که خود را از سایه سنگین رفسنجانی و شرکا رهانیده و بیت خود را جایگزین انها نموده بود ، خود را در عرش دیده و کسی را قابل همسانی با خود نمییافت ، فضای تملق و چابلوسی از خود را آزاد گذاشته و برای تثبیت قدرت خویش هرگونه رذالتی را در سرکوب مردم که آزادی نسبی خود را در انتخاب سران اصلاح طلب در دولت میدیدند ، دریغ نداشت و در اینراه نیروهای امنیتی ، بسیج ، سپاه ، نیروهای نظامی و لباس شخصی ها را بکار گرفت . در این برهه فرماندهان سپاه که با فدا کردن جان بسیاری از جوانان در جنگ عراق ، به مدالهای جنگی و رفاه رسیده بودند خواستار شرکت در قدرت جامعه شدند ، درحالیکه بعضی از سران فاسد آن که از مواهب جنگ برخوردار گردیدند به منافع بیشتر اقتصادی و اخذ قدرت سیاسی روی آوردند و رهبری این امتیاز را در کودتایی که بر علیه سایر اقشار در حکومت کرد را به انان تقدیم نمود . در این زمان اصولگرایان که طیف وسیعی از سران روحانیت ، موتلفه و گروههای مختلف تشکیل میشد ، بتدریج و همزمان با برکناری قدرتهای قبلی به مقابله با یکدیگر برای کسب قدرت گردیدند و هرکدام تلاش کردند که منافع اصلی خود را زیر پوشش تفسیرهای مختلفی از اسلام فقاهتی و یا زیرکانه بعنوان حمایت از مردم پنهان نمایند . حکومت ولایتی که در ۳۱ سال گذشته با چهره های متفاوت و ایجاد جناحهای گوناگون و با ایجاد دولتهایی همچون ؛ دولت موقت ، دولت جنگ ، دولت سازندگی ، دولت اصلاحات و سرانجام دولت اصولگرا تلاش داشت مردم را در صحنه انتخابات نگاه داشته و انها را به آینده ای خوش امیدوار نماید ، با آخرین دولتش که هیچ مخالفی را قادر به مقابله نمیدید ، آغاز به حذف یارانه ای نمود که ریشه در زمان سلطنت قبلی داشت . دولتی که در واگذاری بدون مناقصه همه پروژه های نفتی و گازی به سپاه ترسی نداشت ، دولتی که در واگذاری صنایع مادر ، مخابرات ، صنایع پتروشیمی ، کشتی سازی و غیره با وامهای بانکی رانتی به سپاه درنگی نکرد ، درعوض تردیدی در سرکوبی مردمی که دنبال آزادیهای فردی و حقوق اجتماعی خود بودند ، نیز نداشت ! از طرفی تولید نصفه نیمه جای خود را به واردات کالاهای چینی بی کیفیت از طریق گمرکات غیر قانونی سپاه داد تا سود سرشاری نصیب سپاه و اعوان و انصار وابسته حکومتی نماید ، بیکاری و گرانی بسرعت رو بفزونی نهاد و در این بحبوهه دولت بدون درنظر گرفتن اصل توازن یارانه و حقوق پایه کارگران و کارکنان ، تصمیم به حذف آن گرفت تا با پرداخت بخشی از سهم یارانه به فریب مردم پرداخته و گرانی مضاعف ناشی از آنرا پوشش دهد . در این مقاله قصد نیست که مانند بعضی از افراد و گروه ها با تفاوت گذاشتن بین سران روحانیت ، سران سپاه و بسیج ، سران ارتش و نیروهای انتظامی ، سران اصلاحات و سایر نیروهای حکومتی قبلی و موارد دیگر سرپوشی بر اینکه تعدادی از آنها نیروهای مخالف حکومت هستند ، داده شود چه روشن است زمانی این تفاوت قائل میگردد که از منافعی که نصیبشان میگردد صرفنظر نموده و در جهت حرکت منافع مردم و آزادی اقدام نمایند . در این مقاله همچنان کاری به بعضی از اقتصاد دانان و سیاسیون که حذف یارانه را امری صحیح میدانند و گاها به این اقدام حکومتی با دیده مثبت مینگرند و محور آنان مردم و خواستشان نیست ، نداشته و انها را به سیاستهای خیالی لیبرالیستی حکومت واگذار مینماید . در این مقاله تلاش میگردد تا واقعیتهای موجود که بر اثر دادن یارانه و ایجاد گرانی بیش از حد بر مردم وارد میشود ، بیان گردد تا با توجه به اینکه هیچ گامی از حکومت بسود مردم برداشته نمیشود ، ترفند حکومت روشن گردد .
از ابتدای سال ۹۰ که زمزمه های گرانی مجدد ناشی از یارانه مردم را در هراسی مبهم قرار داده و شیرینی دریافت ماهی ۴۵۰۰۰ تومان سهم ماهیانه هرفرد را تحت شعاع قرار داده بود ، با دریافت قبضهای جدید گاز و برق و تغییر قیمتهای سوخت بنزین و گازوئیل که حداقل بین ۵ تا ۱۰ برابر شده بود ، واقعیت ها برای مردم روشن گردید . مردمی که از افزایش قیمتهای برنج ، گوشت ، میوه و سایر مواد غذایی آشفته بوده و ناچارا بسیاری از آنها را از لیست خرید حذف کرده بودند ، با گرانتر شدن قیمت نان که حتی به کاهش صف در مقابل نانوایی ها منجر گردید که ناشی از کمتر مصرف کردن نان این تنها ماده غذایی اکثر مردم میباشد . در کنار عدم توانایی خرید مسکن مورد نیاز توسط اقشار مختلف مردم بدلیل بیکاری و گرانی بیش از حد که این امر اخیرا موجب گردید بسیاری از صاحبان آپارتمانها نیز مجبور به فروش مسکن خود گردند ، افزایش حداقل ۲۰ درصدی مسکن ، مشکلات مردم را افزونتر نمود ، هرچند گرانتر شدن سایر نیازها از قبیل پوشاک ، کرایه حمل و نقل ، دارو که با وجود داشتن بیمه بطور بی سابقه ای افزایش قیمت داشته و بسیاری از داروها از لیست بیمه خارج شده اند ، هزینه های بیمارستان و موارد دیگر نیز همچنان به سرگردانی مردمی که با افزایش حقوق ناچیز روبرو بوده و با دردسر فراوان بیکاری سر در گریبان هستند بر آشفتگی و نابسامانی زندگی آنان اضافه کرد . جنبش دانشجویی که در راس اعتراضات جوانان شهرهای بزرگ کم و بیش قدرت خود را به رژیم شناساند و با جمعیت میلیونی چنان نظام ولایتی را به وحشت انداخت که در تظاهرات اسفند ۸۹ انها را مجبور کرد تا بدلیل کمبود نیروهای سرکوب انتظامی ، سپاهی ، بسیجی و لباس شخصی پشتوانه های نوجوان کم سن و سال خود را با چماق روانه جنگ با جوانان خواهان آزادی به خیابانها بفرستد . این نوجوانان چماقدار با وجود همه کنترلها ، تزریق ایدئولوژی اسلامی ، اعلام جهاد و سرانجام پاداش پولی بزودی در مقابل همسالان و جوانان بزرگتر از خودی که با رژیم مخالفند ، در محلات زندگی و خیابانهای شهرها قرار خواهند گرفت و باجبار تحت تاثیر قرار گرفته و با ریزش نیرو مواجه خواهند گشت ، همانطوریکه پیشینیان انها سربر تافته بودند . واقعیت آنستکه جوانان مبارز همچون مبارزان بزرگتر از خود تلفات زیادی در طی ۲۳ ماه گذاشته داده اند ، ناامیدی در میان تعدادی از انها رسوخ کرده ، ولی اجبار تنها راه باقیمانده برای آزادی که تغییر نظام میباشد ، همچنان انها را در صف اول مبارزه با رژیم قرار داده است ، هرچند خیل نوجوانان دبیرستانها و جوانانی که به دانشگاهها راه مییابند همچون ارتشی جدید است که به جنبش اضافه میگردد ، درحالیکه نیروهای نظام ولایتی در جنگ فرسایشی با یکدیگر بخاطر منافع شخصی ریزش مینمایند .
بیشتر مردم در شهرهای بزرگ بدلیل گرانی بیش از اندازه حتی قبل از پرداخت یارانه ، به عدم توازن مالی خود برای جبران هزینه ها پی برده بودند و بیشتر مردم شهرهای کوچک نیاز به زمان برای گرفتن یارانه و دانستن هزینه های مترتب ناشی از یارانه ها برای پرداخت قبوض گاز ، بنزین و گازوئیل ، برق و غیره بودند که بین ۵ تا ۱۰ برابر شده و توسط دولت کنترل میگردند . یارانه اثر متفاوتی در ساکنان حاشیه نشینهای شهرهای بزرگ بخصوص شهر تهران داشته است که از روستاها بدلیل بیکاری نقل مکان کرده و به کارهای ساختمانی ، نیمه وقت ، خدماتی و مشابه شهرها پرداخته و یا منبعی برای فروش مواد مخدر ، مشروبات و فحشا که روز بروز بر ابعادش افزوده میگردد و توسط سپاه و نیروهای حکومتی چه برای سود سرسام آور و چه برای ازبین بردن روح مبارزه در جوانان ترویج میگردد و دور از واقعیت نیست که یارانه برای بعضی از جوانان خرج مواد مخدری گردد که بوفور یافت میگردد . این حاشیه نشینان خود به نیروی ترسناکی چه برای رژیم و چه برای مردم شهرنشین تبدیل شده اند که بدلیل بیکاری ، فقر و فساد امکان یورش به شهرهای مجاور خود را دارند که نتیجه ای جز تخریب را دربر ندارد ، مگرآنکه جنبشی نیرومند با رهبری خود اعتراضات انها را بسمت مبارزه به نظام ولایتی متمایل نماید . بیشتر مردم روستاها بسته باینکه در کدام منطقه ایران زندگی کنند نتیجه متفاوتی از گرفتن یارانه میگیرند ؛ روستاییان مقیم در شمال ، غرب ، خوزستان ، اصفهان ، شیراز و نزدیک شهرهای بزرگ و متوسط که از مواهب شهری و تسهیلات برق و ماهواره و غیره استفاده میکنند با مشاهده قبوض برق ، گاز ، بنزین و گازوئیل و غیره که بیشتر از کل دریافتی یارانه انها بود و گرانی نان ، گوشت ، میوه ، پوشاک ، حمل و نقل و غیره دیگر بار سنگینتری شده بود که از پس آن بر نمیآمدند به صف مخالفین پیوستند . تنها روستاییان دور از مرکز شهرها هستند که با تعداد زیاد فرزندان و نداشتن مصرف آب ، برق ، گاز و موارد دیگر وجه دریافتی یارانه برایشان همچون هدیه ای را میماند که تابحال در اختیارشان نبوده است ، گرچه قابل ذکر است که درصد این روستاییان نسبت به کل جمعیت کشور کمتر از ۲۰ درصد بوده و معمولا انها نقشی در سیاستهای کشور ندارند . پرداخت یارانه که به گرانی بیش از حد دامن زد ، تحقیقا همه اقشار مردم را به ناراضیانی تبدیل نمود که منتظر افروختن شعله ای جهت گسترده کردن آتش خشم خویش هستند ؛ کارگران و کارکنان چه صاحب کار و چه بیکار ، معلمان و محصلان ، رانندگان وسایل حمل و نقل ، دانشجویان و استادان و خلاصه همه کسانیکه بنوعی با دریافت حقوق امرار معاش مینمایند ، همه در صف مقدم ناراضیان میباشند . آش آنقدر شور شده که دکان داران ، کسبه ، تجار و کارخانه داران نیز با وجود افزایش نرخ بهره بر روی کالای خریداری و یا تولید شده ، راضی نبوده و در پس دریافت یارانه ، توازن مالی انها نسبت به پیشتر را منفی نموده است ، گرچه مالیات بیشتر که از فشار دولت برمیآید ، گردش پولی مورد نیاز و مشکلات واردات با توجه به تحریمها و عدم قبول بانکها و شرکتهای خارجی که باید توسط صرافها انجام گیرد ، خود قوز بالاقوز است . کافیست مقایسه ای از کمتر شدن صفهای نانوایی ها ، پمپ بنزینها ، فروشگاههای مواد غذایی ، میوه ، پوشاک و غیره با قبل از دریافت قبوض برق ، گاز و غیره و گرانی پیش آمده ، گردد تا به عمق فاجعه بدلیل گرانی پیش آمده ، پی برد . اگر جنبش مردمی سال ۸۸ و ادامه آن در اواخر سال ۸۹ دارای خواستهای سیاسی و آزادیهای فردی بود ، اکنون اکثریت مردم ناتوان از گذاران زندگی روبرو بوده و دیری نخواهد گذشت که فشارهای اقتصادی ، بیکاری و گرانی غیر قابل کنترل که ادامه خواهد داشت ، آنان را از اعتراضات پراکنده به اعتراضات دستجمعی ضد حکومت وادار خواهد کرد .
شعار حکومت مردمی که با فریبی گوبلزوارانه سر داده میشود ، درحالی است که روزبروز تعداد بیشتری از مردم بخصوص کارگران و اقشار متوسط بزیر خط فقر سرازیر میشوند ، و در طرف مقابل جنگ قدرت برای منافع بیشتر جریان دارد با وجودیکه اکثر انها و اعوان و انصارشان در رفاه کامل بسر میبرند . اگر در احزاب کشورهای غربی و پیشرفته افراد حزبی بخصوص افراد رده بالا از سیاستهای حزبی و حکومتی پیروی کرده و منافع فردی و حزبی را در این حمایت میبینند ، در کشورهای دیکتاتوری و ایدئولوژیک سران حکومتی منافع فردی را ترجیح داده و گاها در اینراه حکومت را متلاشی و به سقوط میکشانند . گذشته ننگین ۳۱ ساله حکومت ولایتی نیز مملو از درگیریهای جناحهای مختلف حکومت میباشد که هر زمان تعادل و توازن اقشار گوناگونش توسط خود انها و رهبر ولایی رعایت نشده ، بحرانی در حکومت ایجاد کرده است . برکناری دولت موقت و دولت بنی صدر دو نمونه قبلی هستند که در زمان خود موجب بحرانی در درون حکومت شدند ، در حالیکه تغییر دولتهای جنگ ، سازندگی و اصلاحات نشان از تغییر تدریجی اقشار حکومتی برای کسب قدرت بیشتر بوده است . در سال ۸۴ دولت اصولگرایان اما با حمایت رهبری و انجام کودتا پیروز شد و در ادامه این کودتا با دخالت مستقیم سپاه و نیروهای رهبری در سال ۸۸ قدرت انحصاری را برای دولت جدید و رهبری آن پیش آورد و در نتیجه برای اولین بار موجب گردید که اقشار حکومتی به مقابله جدی با یکدیگر بپردازند . طبیعی بود که در این اعمال قدرت ، نیروهای جدیدی در کشاکش حکومتی ظهور میکنند که خواهان قدرت بیشتری خواهند بود و برای کسب آن حتی تلاشی نظام نیز برایشان اهمیتی نخواهد داشت . دولت جدید که با دادن امتیازات شیرین اقتصادی بخشی از سپاه را پشتیبان خود میدید ، علاوه بر کوتاه کردن دست بسیاری از روحانیون بزرگ و اصولگرایان را که متحدان قبلیش بودند ، سر مخالفت با نهادهای رهبری آغاز کرده و دراینراه از خط قرمز نظام نیز عبور نمود . حکومت ولایتی که در ۲۶ سال اول نظام با تغییر چهره ها و صورتهای مختلف تلاش در جذب مردم در حمایت از انتخابات و حکومت داشت ، با وجود کشاندن مردم به صحنه انتخابات در سال ۸۸ ، بدلیل کسب قدرت انحصاری در ۵ سال اخیر بتدریج حمایت مردمی و اعتقاد انها به حکومت اسلامی و ولایت را از دست داد و تنها متکی به چماقداران حکومتی و سپاه گردید . حکومتی که بعد از سرکوب کردها ، ترکمنها، مجاهدین، گروههای چپ، کارگران ، معلمان ، زنان و سایر اقشار مردم اما بطور جداگانه روبرو بود ، در ۵ سال گذشته در مقابل جمعیت میلیونی مردم شهرهای مختلف بطور همزمان قرار گرفت و لذا تلاش نمود که بار دیگر با چهره ای متفاوت به فریب مردم بپردازد تا بقای حکومت را تضمین نماید . در این رابطه حکومت برای کنترل جامعه اتاق فکری ایجاد کرد که مجموعه ای از افراد مورد اعتماد خود را برای اخذ تاکتیکهای مورد نظر و سیاست داخلی و خارجی نظام را در راس آن قرار داد تا تصمیم های موافقت شده توسط مسولین به اجرا درآمده تا بقای حکومت تضمین گردد .
اولین سناریو برای جذب مردم و انتخابات در پیش ، جهت دادن به دو گروه اپوزیسیون نظام بود که دیگر تنها شامل اصولگرایان میگردید ؛ گروهی تحت ریاست رییس دولت متشکل از اصولگرایان جدید که با پوشش اسلام بظاهر دور از سنتها ، مخالفت با روحانیون قشری و بزرگ ، رونمای ایرانیزه شده و پشتیبانی باسمه ای از تاریخ کهن ، واگذاری قدرتهای اقتصادی و سیاسی به سپاه ، انتخاب وزرا و مسولین تحت فرمان و موارد دیگر به میدان آمد ، درحالیکه گروه دیگر که از اصولگرایان قدیمی همچون روحانیون بزرگ وابسته به حکومت ، اکثریت نمایندگان مجلس اسلامی با افرادی چون لاریجانی ، توکلی ، مطهری ، موتلفه ، اکثریت نمایندگان شورای نگهبان و مجلس خبرگان و سایرین تشکیل شده با پوشش اسلام سنتی ، مخالفت با آزادیهای اجتماعی و جدایی جنسیتی ، ترویج اسلام فقاهتی و مخالفت با فرهنگ بظاهر ایرانی گروه اول ، حفظ قدرت اقتصادی و سیاسی برای خود ، کنترل دولت و وزرا و موارد دیگر شکل گرفت . رهبری با نطق اینکه رییس دولت آزادیهای طبق قانون را برای ریاست و اداره کشور داشته و از خط کلی نظام پیروی میکند ، چراغ سبز را برای پیشبرد هدف گروه اول روشن نمود و رییس قوه مجریه که میتواند رکورد بزرگترین فریبکار جهان را در کتاب گینس کسب نماید با پشتیبانی بخشی از سپاه که از امتیازات بسیار برخوردار شده بود ، بی مهابا به ارکان قدرت گروه دوم حمله نموده و بسیاری از مراکز اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی انها را تصرف نمود . وی در اینراه چنان پیش رفت تا ۴ وزیر پر اهمیت رهبری را نیز برکنار نمود و خود را تابع امام زمانی خواند که در هیات دولت نیز شرکت داشته و راهکارها را اعلام مینماید . رهبری که توازن دو جناح را بسود شاگرد مطیع و دست پرورده خود رقم زده بود ، با تغییر وزیر اطلاعات و پیشنهادهای گستاخانه معاونین اصلی رییس دولت منتخب خود ، مجددا دستور حمله را به گروه دوم داد تا ضمن به تعادل رسیدن دو جناح ، به این عروسک خیمه شب بازی بفهماند که حدش چیست و رهبر واقعی کدامست ! درکاری که سران این رژیم استادند و آن چیزی نیست جز
آغشته شدن به فساد رانتی و سرسام آوری که همیشه همراه اسنادیست که توسط نیروهای امنیتی حفظ میشود تا در زمان مناسب مورد استناد و بهره برداری قرار گیرد ، رییس دولت سرکار برمیگردد ولی فشار گروه دوم که فرصت خوبی برای حمله پیدا کرده با یورش به اطرافیان وی مضاعف میگردد . سپاه که در پروسه ۵ سال گذشته به نیرویی مهم در نظام تبدیل شده و حتی میتوان قدرت اقتصادیش را بیشتر از دولت دانست و نیروهایش در همه ارکان اجتماعی و سیاسی و امنیتی حضور داده است ، ولی همچون سایر نیروهای حکومتی یکپارچه نمیباشند . اکثریتی از بدنه سپاه که بیشتر از خانواده های پایین دست جامعه تشکیل شده اند هرچند امکانات رفاهی انها بیش از دیگر کارکنان است ، چه بدلیل فساد فرماندهان خود و چه بدلیل سرکوب مردم و چه فریبکاری مذهبی مقامات ، ناراضیانی را تشکیل میدهند که حکومت نیز گاها ترجیح میدهد از بکارگیری نیروهای مزدور بسیجی و انتظامی و حتی نوجوانان در سرکوب مردم استفاده کند ، البته این موضوع به مفهوم همراهی بدنه سپاه با جنبش و مردم نمیباشد . رده میانی و بالای سپاه که گرداننده شرکتهای خاتم انبیا و وابستگان آن که پروژه های نفتی ، گازی ، راه ، ساختمان سازی را داشته و شرکتهای مادر مخابرات ، کشتی سازی ، صنایع سنگین و پتروشیمی و غیره را صاحب شده اند ، بیشتر پشتیبان رییس دولتی هستند که اقتصاد کشور را تقدیم انها نموده است . اکثریت سران سپاه که مدام از طرف رهبری جهت کنترل تغییر مینمایند ، پیرو خط ولایت بوده و گرچه از کلیه مواهبی که نصیب سپاه میگردد بهره مند میباشند ، البته بین خود فرماندهان سپاه در دو بخش اخیر نیز بسته به منافعی که کسب میکنند درگیری وجود دارد . در ضمن افراد رده بالای سپاه که کنترل گمرکات غیرقانونی را داشته و از واردات کالاهای چینی و غیره نیز سود میبرند ، کنترل مواد مخدر ، فحشا و مشروبات الکلی را نیز بدلیل سود سرسام آور و ابتلای جوانان و دیگران به فساد اجتماعی را نیز در دست دارند . رییس دولت پس از برگشت بکار و باوجود تایید ولایت فقیه بعنوان رهبری با صحبتهایی مبنی بر رد گروه حامی رهبری که با دفاع از رهبری موجب طرد نیروهای دیگر طرفدار رهبری میشوند و گروه دومی که ناآگاه با به آسمان بردن ولایت به موقعیت رهبری ضربه میزنند ، خواهان تعریف صحیحی از رهبری گردید که در حقیقت هشداریست که تلطیف نیروی رهبری را طلب میکند و این نشان از ادامه جنگی است که همچنان دامن دو جناح و رهبری را خواهد گرفت و به ریزش نیروهای حکومتی میانجامد .
همچنانکه ایجاد نهادهای دموکراتیک در میان مردم و جنبش تنها راه حل پیشبرد مبارزه بر علیه نظام دیکتاتوری می باشد، حکومت ها نیز مشابه کشورهای پیشرفته برای بقای خود به احزابی که افرادش پایبند ان ها باشند نیاز دارند. حکومت اسلامی که مبنایش فرد رهبری است که قادر متعال است، محوری را ایجاد می کند که بر پایه منافع فردی استوار بوده و در کوران و رشد مبارزه با داشتن اقامت های کشورهای دیگر که در جیب دارند و سود هنگفت انتقال یافته پا بفرار خواهند گذاشت. با وجودی که افراد فرصت طلب روحانی ، سیاسی ، سپاهی ، بسیجی ،قضات وابسته ، تاجر و تولید کننده رانتی و سایر وابستگان حکومتی که در راس انها خانواده رهبری قرار دارد ، در سالهای گذشته از سود سرسام آوری برخوردار بودند ولی همچنان به آینده خود امید چندانی نداشته و منتظر فرصتی برای فرار از کشور میباشند ، گرچه درگیری فرزندان بسیاری از وابستگان حکومتی که کار والدین خود را تایید نکرده و در صدد جدایی از خانواده هستند . تملق های خاتمی و رفسنجانی رانده شده از حکومت در مورد بخشش مردم و رهبری و حفظ نظام تلاشهای مذبوحانه ایست که جز بی آبرویی بیشتر اثری نخواهد داشت و هرچه بیشتر وابستگی انها را به حکومت و نه مردم بازگو مینماید . این چنین بود که سناریوی تنظیم شده اتاق فکر برای جذب مردم به سرانجامی نمیرسد و گروههای اپوزیسیون برای منافع روزمره خویش به افشای فساد یکدیگر پرداخته و همدیگر را تا پای نابودی دنبال میکنند ، همانطور که این کار را برای رفسنجانی و سران اصلاح طلب انجام دادند . در نتیجه ترفند حکومت برای ایجاد دو جناح و انحراف افکار مردمی که هنوز اصلاحاتی را چه با یارانه و چه با پوشش ایرانیزه و ضد روحانیت سنتی راه حل برون رفت از مشکلات میدانستند به بن بست کشیده شد و آینده ای تاریک را برای حکومت بچشم میآورد مگر آنکه به ترفندهای جدید بیاندیشد . سناریو دیگر اتاق فکر در مورد کمک به تروریستهای حماس و حزب الله با جنبشهای منطقه ( تفاوت جنبشها و تاثیر نیروهای مختلف درونی و منافع کشورهای بزرگ در هر کشور نیاز به بررسی جداگانه دارد ) و بخصوص سوریه در معرض تلاشی است ، شاید مرگ بن لادن نیز امتیاز حضور فرزندان و بعضی از سران طالبان را در حکومت بیهوده نماید . سناریوی قدرت اقتصادی سپاه بدلیل تحریم پروژه های نفتی و مسدود شدن شرکتها و بانکهای وابسته به سپاه و افراد رده بالای سپاه زیر سوال رفته است . سناریو وقت گذرانی انرژی هسته ای که از طرف جناح دولتی با کمک لابی هایش به ایجاد رابطه با امریکا میاندیشد و درحالیکه جناح دیگر به تقویت رابطه با اروپا علاقمند بود ، با الویت دادن غرب به موضوع حقوق بشر ( که پیگیرییش در هر کشوری متفاوت است ) مساله دار شده است ، ناگفته نماند که رهبری اصولا حل مسائل کشور را با غرب خلاف صبت حکومت خویش میداند . تنها در سرکوب نیروهای مردمی است که چه در اتاق فکر و چه در اندیشه دو جناح حاکمیت و بخصوص رهبری اتحاد کامل وجود داشته و هرزمان که جنبش فروزان میگردد این اتحاد قویتر میشود و نیروهای امنیتی سپاه بدور از محدوده قوه قضایی و مجلس با قدرت تمام و اختیار تام ، نحوه اداره زندان و زندانیان و طول مدت اسارت و یا آزادی انها را بعهده دارد . گرچه تهدیدهای نظام بر خاموشی موسوی و کروبی اثر مثبتی داشته ولی بازهم فاصله بیشتری از تفکر اصلاح طلبی را در مردم ایجاد کرده است ، درحالیکه توقف جنبش در مقاطعی بدلیل سرکوب وحشیانه هرگز ادامه نخواهد داشت و دیر یا زود با توجه به بحران اقتصادی و کاهش خرید مردم با جمعیت انبوه تری بروز خواهد نمود . ایجاد ناامیدی از تغییر نظام ولایتی و یا درخواست بیش از اندازه از جنبشهای داخل کشور ، هردو بیک اندازه تاثیر منفی بر مبارزات مردم داشته و حمایت و پشتیبانی هموطنان خارج کشور که هردم بر جمعیت انها افزوده میگردد ، دارای ارزش فراوانی است ، کما اینکه در توقف اعدامهای سیاسی تاثیر بسزایی داشته است . آنچه اهمیت دارد گسترش و تقویت نهادهای دموکراتیک در همه اقشار مردم میباشد تا فرهنگ دموکراسی و آزادیخواهی رشد نموده و رهبری جنبش بر این منوال شکل گیرد ، وگرنه تکیه بر ریزش نیروهای حکومتی و جنگ جناحهای انها و یا کمک غرب برای تغییر رژیم ، نهایتی جز انچه در سال ۵۷ و سقوط سلطنت و استوار شدن نظام ولایتی افتاد ، مشکلی را حل نخواهد کرد .
محمد ایرانی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ ، ۲۰ می ۲۰۱۱

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد