logo





شهامت خودکشی

چهار شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۱ مه ۲۰۱۱

عطا هودشتیان

ata-houdashtian1.jpg
مرگ سیامک پورزند بسیاری را اندوهگین و برخی را به شگفتی واداشت؛ که انسانی با آن شهامت و با آن پیشینه فرهنگی و مبارزاتی، ناگهان خود به زندگیش پایان دهد. پورزند قلم بدست روشنگری بود با بیش از پنجاه سال سابقه روزنامه نگاری و سردبیری در ایران. او از جایگاه ویژه ای در میان اهل فرهنگ و هنر برخوردار بود. پس خودکشی او و فلسفه ایکه در پس آن نهفته است، محل تامل دو چندان دارد.

خودکشی

درسنت تاریخی و فرهنگی ما، خودکشی عملی ناخوشایند و ناپسندیده است. ادیان ابراهیمی خودکشی را گناه میدانند. در اسلام، خودکشی نوعی آدم کشی ست. در برخی دیگر فرهنگ ها، این عمل یک جرم است. در افکار و خلق و خوی عمومی ما نیز همین برداشتهای عمیقا منفی نسبت به خودکشی وجود دارد.

البته مقصود از آنچه در این نوشتار خواهد آمد ستایش از خودکشی نیست. بی تردید "زندگی زیباست". زیرا طعم دل انگیز باران و عشق به هم نوع، هزار بار از سیاهی مرگ برتر است. لیکن آیا هرگز به این نکته فکر کرده ایم که چرا باید لزوما و همیشه "سرنوشت" یا "خدا" زندگی را از ما پس بگیرد، و چرا انسان هرگز نمی تواند و نمی بایست خود، در مرحله ویژه ای از تکامل روح و فکرش، با اراده و تصمیم، بر آن "سرنوشت" چیره گردد و به زندگی "نه" بگوید؟ آیا این را نمی توان یک حق قابل دفاع قلمداد نمود؟

برخی از انسانها، شب و روز شان را با نفرت به زندگی سپری میکنند، لیکن هرگز شهامت بریدن رگ حیات را در خود نمی یابند. برخی در اوج نا امیدی و دلزدگی، هنوز عاشق درخششهای زنده خورشید صبح گاهان و برق قرص ماه شبانگاهان هستند، و در نهایت این عشق را به آن نا امیدی ترجیح میدهند. برخی دیگر، در اوج خستگی از زندگی، تنها به خاطر گل روی فرزندان و همسر خویش، بخاطر مسئولیتی که برشانه های خود حس میکنند، بار زندگی پر فلاکت را بر مرگ ترجیح میدهند.

اما سیامک پورزند همه اینها را بارها آزموده بود. به اینها همه، دوبار و شاید چندین بار فکر کرده بود و اوصافشان را مرور نموده بود. با اینحال وی ترجیح داد آن درخششهای زنده و برق قرص ماه، عشق جاودانه به دختران نازنینش و همسر عزیزش، مهرانگیز کار و آنهمه یاران با وفای دیگر را، در قلب خود قفل زده، ابدی کند و با آنهمه به قهر فرو رود و مرگ را تجربه نماید، و اراده را بر انتظار کور حاکم نماید. زیرا در این سرزمین سوخته، گاه ماندن نکبت بار تر از مرگ است.

نه آنکه مرگ را بر زندگی ترجیح دهیم. نه آنکه رفتن هدایتی را به "زیر باران" سپهری مقدم بدانیم. بلکه اگر آنهمه زندگی ست و اگر زندگی همیشه یک انتخاب خوب است، مرگ نیز میتواند گاه و در موقعیتی ویژه یک انتخاب باشد. و باز، نه آنکه خودکشی را تشویق کنیم. بلکه دریابیم که انسان میتواند خود به زندگیش خاتمه دهد، و اگر چنین کرد، اوست که سرنوشت خود را معین کرده است و نه دیگران. و نه اراده برتر دیگری، نه سنت و نه دین. و این انتخاب یک شهامت کم یاب است.

مگر نه آنکه انسان چیزی جز ذهنیت آگاه و اراده نیست. پس چرا زمانی که کسی اینهمه را در اثبات بی معنی بودن زندگی خویش – آنطور که او می بیند- و تمایل در قطع شریان حیات خود، بکار برده، و خودکشی را بر ادامه زندگی ترجیح میدهد، باز شگفت زده ایم؟

فرهنگ ما هنوز خودکشی را درک نمی کند. حال آنکه آن خودکشی که از مجرای باز اندیشی و تعقل گذر کرده باشد، یک شهامت است. و سیامک پورزند علیرغم آنهمه تلاش و عشق جاودانه به ماندن و بودن، در لحظه ای بسیار ویژه از حیات خود، سرفرازی و اراده و آگاهی را به نکبت تحمل یک نظام سیاه ترجیح داد.

پس مرگ پورزند به عبارتی، نشان از بروز پر جلای "سوژه" است. پورزند سوژه وار، یعنی آگاهانه، و تنها به اتکا به اراده خود، مرگ را انتخاب کرد. یعنی با آگاهی، برآن شد تا به سرنوشت، خدا و هر نیروی برتر دیگری "نه" بگوید و بر تسط همیشگی آنها چیره گردد. مرگ سیامک پورزند سوژه وار بود. زیرا خود آنرا انتخاب کرد و ما را به یاد مرگ ژیل دولوز، فیلسوف فرانسوی می اندازد که بعد از خلق آنهمه آثار فکری ارزشمند و شهرت و نفوذ جهانی، خود به زندگیش در سال 1995، با آسودگی خیال در پاریس پایان داد.
آیا دریافته ایم که ما در زیستن مان "انتخاب شده ای" بیش نیستیم؟ و هیچ نمی دانیم که شاید عشق ما به حیات و زیبایی های آن و نوع دل پذیری مان، تنها یک عکس العمل است که بر چیستی و چرایی آن هنوز باید اندیشه کرد.

خودکشی هدایت و پورزند

لیکن از نگاه دیگری، مرگ سیامک پورزند، همانند مرگ صادق هدایت نبود. این دو خودکشی آنقدرها شبیه به یکدیگر نیستند. هدایت در اوج نا امیدی، در حالیکه زندگی و زندگان و زنده ماندن را نکبت بار می پنداشت به خودکشی دست زد. فضای حیاتی، محیط و انسانها در ذهن او تصویر یک حقیقت منفی را ترسیم کرده بودند. هدایت نگرشی مملو از نفی و تمسخر به زندگی داشت. در نظر او، زندگی، در اوج زنده بودنش "هیچستانی" بیش نبود.

حال آنکه پورزند برعکس، روشنگری بود در گیر، دل بسته و عاشق "بودن". جهان را قابل تعغیر می دانست. و از اینرو در تحول آن مشتاقانه و با روحیه ای مثبت نقش آفرینی میکرد. او عشق به زندگی را با مبارزه برعلیه نظام استبداد دینی و جمهوری نکبت و تنفر، پیوند زده بود و سالیان دراز یک تنه برعلیه ظلم بیرون و بیماری درد آفرین درون در ستیز بود. مرگ او از سر عشق به زندگی بود، اما آن زندگی ی که جهالتش دیگر طاقت را از او بریده بود، زندگی ی که حاکمان مستبدش ادامه حیات را بر او تنگ کرده بودند.

هدایت با آگاهی و اراده، لیکن در اوج بی اعتقادی به زندگی، به حیات خود خاتمه داد. و پورزند با آگاهی و اراده، لیکن با عشق به زندگی و اعتقاد به تغییرپذیری آن، از این جهان دل کند. تفاوت بسیار است.

پس این یک خاموشی بود در نهایت بیداری. دلزدگی بود، در نهایت امید به زندگی.

صادق هدایت در هنگام دومین اقدام برای خودکشی در پایان چهلمین سال زندگیش بسر میبرد. نخستین بار در 26 سالگی اقدام به خودکشی کرد. که موفق نشد. او زندگی تشکیل نداد، همسر و فرزندی نداشت و سرگردان از این کشور به آن کشور در پی یافتن گمشده اش بود. و اگر به حزب توده نیم نگاهی انداخت، خیلی زود از آن نا امید شد و از سیاست دست کشید.

سیامک پورزند در 80 سالگی دست به خودکشی زد. او برعکس هدایت، با بیش از نیم قرن سابقه قلم زنی، دوست دار زندگی بود، با نگاهی مثبت و سازنده به آن. ازدواج کرد، زندگی تشکیل داد، فرزندانی داشت عمیقا دوست داشتنی، همسری داشت که ندای حق خواهی اش، تا دور دست های این کره خاکی را درنوردید. و چه پر تنش و چه پر شور. آیا این همه برای دوست داشتن زندگی کافی نبود؟

خلاصه آنکه سیامک پورزند آدم اهل خودکشی نبود. هدایت بود.

پس خودکشی پورزند یک اعتراض بود، خودکشی هدایت یک رفع مکافات. لیکن هردو در خودکشی شهامت داشتند. و نه آنکه در مرگ هدایت اعتراضی یافت نمیشود، لیکن این اعتراضی بود از پس نا امیدی. حال آنکه در عمل پورزند اعتراضی یافت میشود از پس عشق به زندگی.

پورزند تا آخر عمر با بیماری دست و پنجه نرم کرد. تا آنکه بالاخره برعلیه وضعیت اسفناک زندانی شدن و نگهداریش تحت نظارت ماموران امنیتی، به خودکشی دست زد. امید داشت که روزی اراده و عزم مردمانش بر جهل نظام سرکوب غلبه کند.

پس خاموشی او در متن بیداری تحقق یافت.
یادش گرامی و نامش جاودانه باد!

عطا هودشتیان – مونترال – 3 ماه می 20100
www.hoodashtian.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

خودکشی
ربوبی
2011-05-15 19:44:47
هودشتیان، دراین مقاله به نکات جالبی اشاره کرده است . اما در مورد خودکشی صادق هدایت و هنرمندان نکاتی هست که هم ایشان و هم خوانندگان در مقاله ای که به این موضوع عمیق تر می پردازد در سایت زیر می توانند بخوانند . ربوبی
www.neveshtar.net

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد