دریغا درد
دریغا دریغ
که دیرگاهی ست، بر درگاه اندوهان
صبور وتلخ ایستاده ام
وصورتکی خندان بر سیمایم
هردم
به نوشخند چهره می گشاید.
من اما
نایواره ی خاموش دردم
وجهان
شادمانی مارا
معصومانه
باوردارد!
هشتنم ماه مه 11
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد