logo





شهروندی بنام معلول

پنجشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۰۵ مه ۲۰۱۱

فرید انصاری دزفولی

farid-ansari-d.jpg
اجتناب از فکرکردن در باره معلولیت، شیوه ای است که افراد غیر معلول به کار می برند.

افراد غیرمعلول به جای دیدن معلولیت به عنوان واقعیت عادی زندگی که می تواند گریبانگیرشان شود از شناخت در باره معلولیت و معلولان و مشکلات آنان طفره می روند. زیرا ما افراد غیر معلول اکثراً ازتماس با افراد ضعیف و ناتوان دوری می جوئیم و بجای درک موقعیت آنان نگاهی ترحم آمیز و دلسوزانه به این افراد داریم، چون موقعیت آنها را غمبار و غیر قابل تحمل می دانیم. کافی است به نگاه و نگرش خود نسبت به سالمندان توجه کنیم تا شناختی عقلانی نسبت به مطلب مطرح شده داشته باشیم.

یکی از دلائل شدت یابی شکاف اجتماعی میان افراد معلول و غیر معلول در این است که معلولیت و مبتلا شدن به آن نمی تواند در احتمالات تفکر ما انسانهای غیر معلول به گنجد.

بدین خاطر است که تلاش اجتماعی و فرهنگی افراد دارای معلولیت و حامی معلولان برای برخورداری معلولان از حقوق شهروندی و کرامت انسانی شان هر چند که کمک کننده و امیدوار کننده است، ولی بدون مشارکت دیگر شهروندان نمی تواند نتیجه مطلوب بخشی داشته باشد.

بسیاری از تلاش‌ها برای غلبه بر موانع دسترسی افراد معلول به حقوق شان زمانی به سرانجام می رسد که افراد معلول و ناتوان را متعلق به کل جامعه بدانیم، نه قشر خاصی که باید به آنان ترحم کرد. آنان باید احساس شهروندی کنند و خود را متعلق به جامعه بدانند تا هماهنگی و توازنی بین جامعه غیر معلول و معلول ایجاد شود. اما فرهنگ رایج در مورد معلولیت زمینه ای را تقویت می کند که نمی تواند دنیای معلولان و غیر معلولان را هماهنگ سازد. چون ما انسانهای غیر معلول برای افراد معلول تعیین تکلیف می کنیم و بدون مشورت کردن با آنان و شرکت ندادن آنان در تعیین سرنوشت خویش قوانین و لوایح برایشان تصویب می کنیم و علاوه بر این تصور می کنیم معلولیت و ناتوانی فقط متعلق به دیگران است و گریبان ما را نمی گیرد.

افراد غیر معلول عمدتاً، افرادی را شهروند به حساب می آورند که از نظر علمی، شغلی، مالی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و .... قوی و تولید کننده باشند. غالب انسانهای دوستدار قدرتند و اصولاً به افراد باصطلاح قوی علاقه مند می باشند. برای اینان شهروند کسی است که تولید کننده، فعال، مستقل و قوی باشد. و از آنجائیکه از نظر افراد غیر معلول، معلولان و ناتوانان غالباً منفعل و دریافت‌کنندگان کمک هزینه و وابسته‌ به خدمات و کمک های دولتی به حساب می آیند و از نظر اجتماعی مستقل نیستند در بهترین حالت جزء شهروندان درجه دوم محسوب می شوند.

نباید فراموش کرد که اگر افراد معلول و ناتوان از نظر اجتماعی، وابسته به خدمات دولتی و غیر دولتی به شمار می آیند، بدین دلیل است که افراد غیر معلول محیط اجتماعی و امکانات مالی و حدو مرز زندگی را برای افراد معلول طراحی می کنند. افراد دارای معلولیت و ناتوان مجبورند در جهانی زندگی کنند که افراد غیر معلول برای آنان ساخته اند. یک لحظه تصور کنید چه کسی یا کسانی به افراد ناتوان و معلول می گویند شما معلول هستید یا نیستید. و افراد معلول مجبورند از تصمیم فرد غیر معلول در مورد آنان تبعیت کنند چون آنان شرایط خود را به افراد دارای معلولیت تحمیل می کنند.

با کمی دقت متوجه میشویم که اکثر اماکن عمومی و دولتی قابل استفاده برای معلولین نیستند زیرا آنان را افراد غیر معلول طراحی می کنند و می سازند. مثلاً در بسیاری از کشورها مناسب سازی شهری برای رفاه معلولان و حتی قابل استفاده کردن اماکن و امکانات شهری برای آنان صورت نگرفته و نمی گیرد. معماران و طراحان و برنامه ریزان و شهرسازان عمدتاً در فکر این نیستند که مثلاً باید مدارس، دانشگاهها، باشگاهها ورزشی و غیر ورزشی، بانکها، رستورانها، پارک ها، راه پله ها، گردشگاهها، سینماها، ترمینال مسافربری، وسائل نقلیه و متروها و دیگر اماکن شهری و اجتماعی باید مورد استفاده افراد معلول هم قرار گیرند.

بنابراین مشارکت ندادن افراد معلول در تمامی عرصه های سیاسی و مدنی، و نبود تسهیلات مناسب برای معلولان و افراد کم توانی مانند سالمندان و غیر قابل دسترس بودن امکانات اجتماعی برای آنان در هر سنی که باشند و محروم کردن آنان از مزایا و تسهیلات شهری و اجتماعی به معنی نادیده گرفتن حقوق شهروندی آنان می باشد و عامل تبعیض بین افراد معلول و غیر معلول است که خود موجب دوری جستن معلولین و سالمندان از جامعه می شود.

در نتیجه ما انسانهای غیر معلول آگاهانه یا ناآگاهانه موجب میشویم تا معلولان و کم توانان را از جامعه دور سازیم، و دوری این اشخاص از جامعه معنائی جز دامن زدن افزایش معلولیت آنان و چشم پوشی از حقوق شهروندی شان ندارد.

نباید تعجب کرد اگر افراد غیر معلول در باره معلولیت و ناتوانی و افراد دارای معلولیت کمتر فکر کنند و از فکر کردن در این زمینه پرهیز نمایند.

به‌نظر می‌رسد بی توجهی به معلولان و معلولیت، منعکس‌کننده‌ی بی‌رغبتی فرهنگ‌های معاصربه تفکر درباره‌ی افراد معلول به‌ مثابه شهروند در فرهنگ جهانی است.

حقوق شهروندي معلولان تا آن جا اهميت دارد كه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۸ سي و هفتمين مصوبه خود را به اين امر اختصاص داد. در اين مصوبه كه «برنامه اقدام جهاني براي معلولين» عنوان گرفته، تصريح شده است: افراد معلول از حقوق و مزاياي شهروندي برخوردارند تا از اين طريق امكان مشاركت كامل اين افراد در همه عرصه هاي مختلف جامعه فراهم آيد.

حقوق شهروندی مجموعه ای از حقوق را اعطا می کند که در رابطه با مؤسسات عمومی مانند: حقوق اساسی، حق استخدام شدن، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن، حق گواهی دادن در مراجع رسمی، حق داوری و مصدق واقع شدن؛ بنابراین حقوق شهروندی از سوی تمامی اعضای یک جامعه مطالبه میشود و هم به آنان اعطا می گردد. این حقوق وقتی تحقق می‌یابد که همه افراد یک جامعه از کلیه حقوق مدنی و سیاسی برخوردار باشند و همچنین به فرصت‌های مورد نظر زندگی از حیث اقتصادی و اجتماعی دسترسی آسان داشته باشند. ضمن اینکه شهروندان به عنوان اعضای یک جامعه در حوزه‌های مختلف مشارکت دارند و در برابر حقوقی که دارند، مسئولیت‌هایی را نیز در راستای اداره بهتر جامعه و ایجاد نظم بر عهده می‌گیرند، و شناخت این حقوق و تکالیف نقش مؤثری در ارتقاء شهروندی و ایجاد جامعه‌ای بر اساس نظم و عدالت دارد.

متاسفانه در عمل، همواره بخش های خاصی از جامعه از این حقوق محروم بوده اند. در یونان باستان زنان و بردگان و خارجیان از حقوق شهروندی محروم بوده اند و امروز در اکثر کشورها حتی کشورهای بیشرفته معلولان از بخش بزرگی از حقوق شهروندی خود محروم هستند.

معلولان غالبا از طیف گسترده حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بهره نمیبرند و همواره حقوق این افراد نادیده انگاشته شده است. آنان بطور ناخوشایند و نامتناسبی فقیر هستند و احتمال بیكار بودنشان بسیار بیشتر از دیگران است و میزان مرگ و میر زودرس و بالاتری در مقایسه با عموم مردم دارند. لازم است تا در سراسر جهان معلولان بتوانند در چرخه توسعه شركت كرده و از آن بهره ببرند. این حق طبیعی آنان است.

در بخش وسیعی از جهان هنوز افراد معلول از ابتدائی ترین حقوق سیاسی محروم‌اند، زیرا موانع محیطی که عامل اصلی معلولیت معلولان است، می‌تواند افراد معلول را از استفاده از رای‌شان بازدارد.

تبعیض‌ نسبت به افراد دارای معلولیت در جهان فراوانند و این اشخاص بعنوان یک شهروند از مشاركت برابر به معنی ایجاد شغل، آموزش، بهداشت، اطلاعات و سایر خدمات به همان گونه كه برای دیگران است محروم می باشند. دولت ها به این تبعیض های ادامه‌دار نسبت به افراد معلول چندان حساسیتی نشان نمی دهند و غالباً این تبعیض ها را نادیده می انگارند. مانند دفاع گسترده از کارفرمایان درزمینه "تبعیض قابل توجیه" که مشکل را بیشتر به افراد معلول نسبت می‌دهد تا موانع محیطی. چنین تبعیض هائی حتی در قوانین ضدنژادی وجود ندارد.

در تجربه عملی کارم با افراد دارای معلولیت و کم توانی چون سالمندان در یافته ام که افراد دارای معلولیت و کم توان، با موارد زیادی از آپارتاید اجتماعی روبرو می‌شوند [ آپارتد، جدایی افراد معلول و غیرمعلول در جامعه اشاره دارد] که به دلیل موانع محیطی و تبعیض ایجاد شده است. این محرومیت‌ها، پیامدهای ناخوشایندی را برای عضویت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این افراد ایجاد کرده اند و آنان را از حقوق شهروندیشان محروم ساخته است.

شاد باشید
لندن 5 مه 2011

فرید انصاری دزفولی: فعال اجتماعی، مدافع و فعال حقوق معلولین و سالنمندان، بنیانگذار انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا و سر دبیر نشریه توانا. برای اطلاع بیشتر به سایت زیر رجوع کنید

www.iraniandsa.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد