logo





اندکی‌ در باب هماغوشی "فروغ فرخزاد"
با شاعر دانمارکی" تووه دیتلیوسن"...!

پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۲۸ آپريل ۲۰۱۱

علی‌ آلنگ

ali-alang.jpg
شاعر (ه) دانمارکی "تووه دیتلیوسن"- ۷۶-۱۹۱۷. کارهای عمده اش بصورت شعر و نثر شامل کتاب کودکان، خاطرات، نوول ها، رمانها و مجموعه اشعار میباشد. " دیتلیوسن" از لحاظ سبک کار، موضوعات ، سمت و سؤ و محتوی به " فروغ" بسیار نزدیک است. دهه پنجاه میلادی که سالهای یأس و شکست برای ایران بود ( توصیف اخوان ثالث) موج تازه‌ای از " سبک نو" را در اسکاندیناوی به ارمغان آورد که اوج خود را سر انجام در اواخر دهه شصت یافت. در طول این مدت در سایر عرصه‌ها از جمله جامعه شناسی‌، هنر، تعلیم و تربیت، ادبیات، سیاست، شیوه‌های زندگی‌ و تفکر، تحولات عظیمی‌ علی‌ الخصوص در شمال اروپا بوجود آمد که بعد‌ها نیز منشأ تغییرات چشمگیری در زندگی‌ اجتماعی مردم شد، که توضیح چند و چون آن را می‌بایست به فرصتی بهتر سپرد.
"دیتلیوسن" همچون فروغ از بکار بردن واژه‌های " نامانوس"روزمره در شعر خود چون فاضلاب ، هل دادن، انفجار، هوس، تپق زدن، لاغر و مردنی...محدودیت و ابایی قائل نبود. وی نیز از درون همین اشیا و پدیده ها کاشف ظریف‌ترین احساسات و خشن‌ترین رفتار‌ها شد. این دو بروشنی " احساسات زنانه" را نه‌ در تملک خود بلکه جهانشمول می‌دانستند. هردو شاعر با بهره گیری ازشیوه‌های بیان نو و کلاسیک دوران‌های متفاوت تحول در ادبیات را بخوبی بهم پیوند میدادند و در این راه تابع‌ تحمیلات خارج نیز نبودند. ، بلکه برعکس مرز‌های عرفی زمان خود را دائما به افقی بسیار دوردست تر انتقال ادامه میدادند.
"دیتلیوسن" در مجموعه اشعار " ذهنیت زن"، که در سن ۳۸ سالگی سروده شد، همچون فروغ شور انگیز‌ترین و درعین حال درد آور‌ترین " تفکرات زنانه" را بنمایش گذاشت. این دو بانو با حفظ وفاداری به احساسات و تفکرات خود، قلمهای شیفته را هرگز در دکان‌های بیرحم سانسور و خود سانسوری رها نمی‌کردند. "دیتلیوسن" وفاداری، اعتنا و پایبندی به افکار و احساسات خود را فراتر از وفاداری به " جنس مخالف" میدید.
"دیتلیوسن" نیز به مردان عشق میورزید و این عشق را از جمله منشأ احساس، تفکر، حرکت و درک خود قرار میداد. دیتلوسن و فروغ در پرخاش‌هایشان عموما مردان خود را مورد تهاجم قرار نمیدادند، و از "خصوصی کردن" چنین افکار و احساساتی جهان شمول اجتناب میورزیدند. این شیوه علی‌ الخصوص در نزد دیتلیوسن بسادگی و روشنی قابل رویت بود.
مردان و حتی زنان زیادی که قلمهایی کوچک و کم توقع در اختیار داشتند و شاید هم بدین لحاظ در پناه فرهنگ حاکم "زنجموره" سر میدادند، هر از چند گاهی‌ بساط " محاکمه ادبی‌" فروغ و دیتلیوسن را پهن میکردند. اما تاریخ همچنان سوار بر واژه‌های اعتماد این دو سر انجام راه استوار خود را به " دریچه‌های بسیار درخت" میگشود.
یادم میاید آقای " محمد حقوقی" که زمان دانشجویی استاد من بود، خاطره جالبی‌ از دیدار با فروغ را تعریف میکرد: " ... ما پنج نفر بودیم، پنج شاعر و پنج مرد! ... فروغ که وارد اتاق شد...دوتا از شعر‌های جدیدش را برایمان خواند ...ما " پنج مرد" تا ساعت‌ها پس از ترک محل، تحت تاثیر کلام وی هنوز منگ بودیم!...". فروغ آن " پنج مرد" را تا دم درب مشایعت کرده و درب را هم چون " مونالیزا" (۱)پشت سر آنها بسته بود!
بلاشک تردد هنری و ادبی‌ تووه دیتلیوسن در جامعه‌ای فراخ تر و با بار کمتری از مرد سالاری بوده است و این موضوع امکان ارتباط وی با خوانندگانش را بمراتب وسیعتر و روان تر می‌ نموده است. امری که ارزش کار فروغ را چند چندان می‌کند.
در فرصت مناسبی دیگر حتی المقدور سعی‌ خواهم کرد که"هماغوشی" و همرازی ادبی‌ این دو سراینده گرانقدر را با ذکر اشعار و افکارشان بیشتر توضیح دهم.
شعر " سه یار جاوید" - که با اندکی‌ ملاحظه ترجمه شده- داستان زنیست که بین دو مرد عاشق در رویارویی با انتخابی سخت قرار گرفته است. " تووه" در جایی‌ می‌گوید که "ابنأ بشر"همواره در کوران یک یا چند انتخاب دشوار قرار میگیرند...ا
"سه یار جاوید"
دو مرد در این دنیا، دائما
سر راه من سبز میشوند
این یکی را من عاشق ام
آن دیگری عاشق من
!
این یکی‌ در رویای شبهای من
خانه دارد, در
دهلیز‌های پنهان
و پستوی اندیشه هایم
،
آن دیگر ایستاده، منتظر
کنار دروازه قلبم
درب را بر او اما،
هرگز نمیگشایم
!
این نفسی بهاری داد
از بخت نیکی‌
که از کنارم عبور می‌کند
آن یکی‌ حتی
عمر خود را ساعتی‌ دریغش کردم
اگر چه دادش او به من, بی‌ دریغ
تمام عمر ش را
!
این یکی‌ می‌‌خروشد
در خونم چون آواز
جائیکه عشقورزی رهایی
و پاکیست
آن دیگر, شبیه روزی عبوس
جائیکه آرزوها
خفه و غرق
می شوند در آن
!
هرزنی ایستاده است
میان این دو
شیفته عشق
خاطر خواه و خاطرش خواهان
!
شاید یکبار
در هر صد سالی‌
ذوب شوند در یک
این هر سه یار
!
"علی‌ آلنگ"
۱- تابلو "مونالیزا" که در ایران به " لبخند ژوکوند" مشهور تر است، تصویر زنی‌ است که به مهمانان و مدعوین خود لبخندی تحقیر آمیز دارد. میهمانانی که بدیدنش میایند اما وی را نمیشناسند!، - نقل از منتقد هنری " سورن کیو روپ" در کتابی به همین نام..!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد