اینجا، آنجا
با من، معشوق من
ثانیه های هراسان، دستهای عجول
جفت، جفت، کنار ِ خوابهای ِ حریص.
مکث روی ِ نقطه های اتصال
طنین ِ پیوند ِ موج با صخره ها.
خش خش ِ برگهای ِ کاغذ
پُـک، پـُک، پُکی عمیق
غرق در آن همه نگاه
که دور!
لب بر سرخی آتش
به سوز!
دل کشیده پـَر
به شور !
میان ِِ اطلسی ها، ردّ پنهان ِ انگشتان او
روی ِ علفها، ذوق ِ رقص ِ عریان ِ او
لابلای ِ تپشهای نازک باد
بوی او قد کشیده تا آنور خیال.
اینجا، آنجا
با من، معشوق من
پشتِ گوش ها، گوشه ها
پچ پچ ِ رازها، بوسه ها.
پیچیده بر دور گردنم
دور گردنش، موهای چون شبم
راه به راه نسیم بهار
گـُر گرفته نفسها میان ِ اتاق
تن ِ دیوار خبر برده به ماه
که باز روی زمین
شکفته بر شاخه ها، پرنده رقصیده با هوا
کلید ِ باغ ِ سیب را، بخشیده اند پروانه ها
به چشم ِ مستِ عاشقان، افسون شدند پرندگان
خواب شده بهانه، نشسته در میانه
اینجا، آنجا
با من، معشوق من
در چرخ ِ پـُر شتاب من
جانانه چرخ می زند
چرخ بزن، چرخ بزن
میان ِ رنگ و وارنگِ آدم، زل نزن!
پـَر پـَر نزن!
به رنگ ِ بالم، تیر نزن!
پـَر بزن، پـَر بزن
آتش نزن، آتش نزن!
حرف به خشم، به راه ِ بی ثمر نَـبـَر، نَـبـَر!
اینجا، آنجا
بی چون و چرا، حرف بزن
با این پرنده پـَر بزن!
پـَر پـَر نزن!
پـَر پـَر نزن!