logo





برای فردا،وقتی نباشی...

شنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۰ - ۰۲ آپريل ۲۰۱۱

حمید حمیدی

hamid-hamidi.jpg
سال نو که فرا رسید، اولین بهار بی تو آغازمیشود. گیج بودم و مبهوت. عکست را بوسیدم و بهار را به تو تبریک گفتم. نمی دانستم با فردائی که آغاز خواهد شد،چه خواهم کرد.

وقتی نباشی،کدام واژه مرا به اوج خواهد برد؟
سلام را که به لبخند پاسخ خواهد گفت؟
نگاه منتظرم، راه بر نگاه چه کس خواهد بست؟
زپشت پنجره، چشمانم، چه کس را خواهد جست؟
وقتی نباشی، کدام واژه به لبهای من گره خواهد خورد؟
سرای خاطره ام، رازدار چه کس خواهد شد؟
وقتی نباشی ، دلم هوای چه کس خواهد کرد؟
سفر به یاد که ،آغاز خواهد شد؟
وقتی نباشی، فضای خاطره ام، عطر یاد چه کس خواهدبود؟
کدام واژه، به جای تو ورد لب خواهد شد؟
وقتی نباشی،دلم را چه کس خواهد برد؟
کدام خنده مرا جان تازه خواهد داد؟
کدام شرم نجیبانه آتشم خواهد زد؟
کدام بغض غریبانه ام ، گریه خواهد شد؟
وقتی نباشی، به شوق چه آغاز خواهم کرد؟
به کوی که، پرواز خواهم کرد؟
تو را به جان سپیده ؛ تو را به سوسن و شبنم
تو را به ساقه گندم، تو را به یک لبخند
تو را به نازکی خواب یک بنفشه ی زیبا
تو را به بارش باران، تو را به آبی دریا
تو را به پاکی آب، تو را به عمر شبنم بی تاب
تو را به رویش نیلوفرانه در مهتاب
تو را به جان شقایق ، تو را به لاله تبدار
تو را به گرمی آتش ، تو را به لحظه دیدار
بمان
بمان که گر تو بمانی ، بهار خواهد ماند
بمان که گر تو بمانی ، هزار خواهد خواند
بمان بهانه بودن ، بمان دلیل سرودن
بمان امید شکفتن
که گر تو بمانی
دوباره خواهم ماند ، دوباره خواهم خواند.
برای باور فردا ، شبانه خواهم راند.
بمان که من به شوق بودن با تو،
به آفتاب روشن فردا سلام خواهم داد.
بمان که گر تو بمانی،امید خواهد ماند.

حمید حمیدی- لحظه آغازین بهار 1390

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد