logo





برخیز وُ بیفشان وُ بباران ما را

جمعه ۵ فروردين ۱۳۹۰ - ۲۵ مارس ۲۰۱۱

رضا مقصدی

reza-maghsadi.jpg
دستت را سبز می خواهم ، دلت را نیز.
جانت را آبی می خواهم ،عشقت را نیز.
جهانت را سپید می خواهم ، آرزویت را نیز.
بهار را بذر افشان ِ سرزمین ِ خویش.
دست وُ دل وُ جان وُ جهانت را سلام می گویم
که نوروز را به جشن نشسته یی .
ایران ِ جانت گل افشان باد.


بگشا! بگشا! دریچه ها را بگشا!
بر خاطره ها دریچه هارا بگشا!
با تو دل ِ من هوای دیگر دارد
شادی ِ مرا دریچه ها را بگشا!

***

بگذار بهار، از تو آغاز شود
آواز ِ خجسته ی تو ، پرواز شود
ای عاطفه ی شکفته ! ما را بنواز!
زیباست هر آنچه با تو دمساز شود

***

سودا زده ام، دوباره بشناس مرا
سرشار کن از ترانه ی یاس مرا
هیهات چه دور ماندم از شور ِ حیات
باز آ وُ ببر به سمت ِ گیلاس مرا

***

در سینه اگر هزار خنجر داریم
اندیشه ی عاشقانه در سر داریم
برگِ دل ما بهار ِ بی مرگ شده ست
بر گستره ی سپیده ،بستر داریم

***

باران ، باران، دوباره باران آمد
مهمان ِ زلال ِ شاخساران آمد
آمد که امید ِ کِشته را سبز کند
یاران ! باران، به کشتزاران آمد

***

از پونه، پیام ِ آشنا می آید
عطر ِ علف از عاطفه ها می آید
خیزید و ُ به روی عاشقان، گل ریزید
ای منتظران ! بهار ِ ما می آید

***

در صبح ِ شکوفه، در برت می خواهم
شبنم زده وُ تازه ترت می خواهم
آن دم که به ساحل ِ تو نزدیک ترم
دریا ـ دریا ،بیشترت می خواهم

***

غم نیست دوباره قامت افراز و ُ بخوان !
جان را به امید ، شادمان ساز و ُ بخوان !
سرمست تر از سپیده ، برخیز وُ برقص!
آتش به دل ِ زمانه انداز وُ بخوان!

***

سخت است زمانه، سخت ، شعری بنویس !
از خنده ی خوب ِ بخت، شعری بنویس!
شاعر! تپش ِ بنفشه ها را بِنِگار!
از سبز ترین درخت ، شعری بنویس!


***

برخیز وُ بیفشان وُ بباران ما را
سبز است ترانه ی بهاران مارا
ای شعله ی هر شکفته ! ای آتش ِ عشق !
برخیز وُ برانگیز وُ بسوزان مارا!


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد