logo





نظامی کردن فضای کشور در ۳ حرکت!

شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۷ - ۱۳ دسامبر ۲۰۰۸

بينش

بر اهل خرد روشن بـود سياست " النصر بالرعب" آقای خامنه ای که باپوشانـدن ردای رياست جمهوری نـظام بر تـن آقای احمدی نژاد پی گرفته شد نه تنها به دوام رژيم ديکتاتوری نمی انجامد که پايه های آنرا سست تراز آن خواهد نمود که بود . اما باندهای حاکم گمان می کردنـد با کودتای نـظامی خاموشی که گروه خامنه ای ، احمدی نژاد براه خواهند انداخت و سپردن امور مجموعه نظام به سر دسته های پاسدار و با يکدست کردن کامل حکومت به چند منظور خواهند رسيد :

1- آقای خامنه ای خود به خوبی می داند که در ميان فقهای حوزه و بيرون ار آن دارای پايـگاهی علمی نـيست و او را درسطح رده های سوم وچهارم حوزه های علميه می شناسند .از اينرو از طرفی با ضعف فقهی در برابر فقيهان و قشرروحانيت مواجه است و ازطرف ديگرکمبودی است که او در برابرآقای رفسنجانی احساس می کند . چون آقای رفسنجانی بود که با همکاری سيد احمد خمينی وی را به رهبری نشاند . پس برای رهايـی از ايـن احساس ضعف پيوسته مترصدباز نشسته کردن محترمانه او بوده است .بنابراين با روی کار آمـدن بانـدهای سپاهی تحت امرش ميتواندبه هدف عمده کوتاه کردن دست روحانيت ازقدرت و نيزحذف هاشمی رفسنجانـی دست يابد و خيال خود را راحت نمايد .

2- با حکومت نـظامی سپاهی ها تـحت پـوشش دولت احمدی نـژاد و اعمـال روشهـای سرکوبگرانـه او در برابر مطبوعات و گروههای مخالف ، از شر اصلاح طلبان برای مدتهای مديدی می آسايند .
3 – با تقويت بانـدهای نظامی- مالی و بازگذاشتن دست آنـها در چپاول منابع ملی ، آنها را به غول های مالی - نظامی تبديل کرده و بکلی دست گروههای رقيب را ازبيت المال و منـابع نفت کشورکوتـاه می کنند وآنـها را ضعيف می کند تا قـدرت ، يکپارچه در اختيار رهبری و همين بانـدهای نظامی - مالـی بـه سرکردگی پـسرش مجتبی خامنه ای قرار گيرد .

4- با تشديد سرکوب های عمومی مردم را ازهر حرکتی باز داشته و آنـها را از هر تغييری بکلی نااميد می نمايند . 5- به دول غربی ، بخصوص آمريکا اين پيام را برسانند که حکومت ايـران يکدست شده و قدرت يکپارچه در يد اوست . بنابرايـن هر معامـله ای بايد با او انجام شـود و پيش شرط آن نيز پذيرش استمرار حضور وی در قـدرت است . اما امروز و بعد از حدود "4 " سال حکومت يکدست نه تنها به اهداف فوق نائل نشده اند که ازحل کوچکترين مشکلات روزمره جامعه نيزناتوانند .اين روزها سه حرکت اساسی از رژيم مشاهده شده که کنارهم گذاشتن اين حرکات درماههای اخيرفضای پيش رو را روشن تر می سازد .

● حرکت اول: تعويض فرمانده سپاه پاسداران وتغييرات استراتژيکی است که با اين تغيير در ساختار سپاه به وجود آورده اند. سپاه پاسداران در دوره جنگ با عراق ماموريت جنگ با دشمن را عهده دار بود . پس از خاتمه جنگ به درون مرزها آمده وبه اصطلاح به سازندگی در پروژه های عمرانی مشغول شد. قرار گاه خاتم الانبياء از جمله ستادهايی بود که ماموريت بکارگيری تجهيزات ونيرو ها در امر مداخله درپروژه های عمرانی کشور به وی سپرده شد . با تغييراتی که در ساختار سپاه انجام شد ماموريت دفاع از دستاوردهای انقلاب در داخل شهرها هم به سپاه واگذار شد و درست همانند نيروهای اشغالگر که برای سرکوب مردم سرزمين های تحت اشغال هر روزه به صحنه آمده آنان را با ترس و وحشت به تمکين وا می دارند ؛ سپاه نيز ماموريت خود را دفاع از انقلاب در داخل عنوان نموده و برنامه ريزی گسترده ای را در گرفتن مسئوليت امنيت شهری انجام داد و از جمله به دادن اختيار عمل به فرماندهان 31 سپاه استانی تشکيل شده در استانها در مواقع ضروری و حساس انجام داد . بنابراين سپاه استانها مي توانند بطور خودکار وارد عمل شده ودر هرموردی راسا" به سرکوب مردم بپردازند .

● حرکت دوم : مانور امنيت شهری بود که به وسيله نيروی انتظامی ( پليس ) با شرکت 30000 نفر از نيروها در تهران برگزار شد و هدف از برگزاری آن آمادگی در حفظ امنيت شهر بيان شد . جالب اينکه بسياری از فرماندهان نظامی و انتظامی و مسئولين با برگزاری آن با اين وسعت وبا اين نام (رزمايش ) مخالف بوده اند اما کسی به نظر آنها توجهی نکرده و مانور برگزار شد.

● حرکت سوم : دادن مسئوليت های بزرگ و داخلی به بسيج است . به سخن ديگر بسيجيان در امرحفاظت از نظم و امنيت شهری وارد عمل شده اند . ناگفته پيداست با اين کار سازماندهی تازه ای برای بسيج لازم می آمد که باز سازی ساختار بسيج برای مقابله با تهديدات شهری را بطور عام ممکن سازد . حسين طائب فرمانده بسيج در مصاحبه ای که با شبکه خبر تلويزيون در تاريخ "29/8/ 87 " انجام داد اعلام کرد بسيج اکنون دارای 134000000 عضو است و بزودی آنرا تا 2000000 نفر خواهيم رسانيد .وی همچنين در يکی از مانورها که در هفته بسيج برگزار شد گفته است اين نيروها به مشارکت با نهادهای امنيتی وحضور موثر در" نا آرامی های اجتماعی" خواهند پرداخت . ماموريت تازه بسيج هم مانند سپاه حفاظت از شهر ها در مواقع بحرانی خوانده شده است .

با کنار هم گذاشتن اين سه حرکت و حمايت های بی حسابی که آقای خامنه ای از احمدی نژاد می کند تصويری ساخته می شود که گويای نظامی کردن فضای شهرها و ايجاد ترس بيشتر در مردم است . اما اين سوال اساسی مطرح است چرا باند خامنه ای ، احمدی نژاد بعد از گذشت يکدوره رياست جمهوری احمدی نژاد به اين نتيجه رسيده که فضا را بايد امنيتی - نظامی کرد ؟ پاسخ را بايـد در اوضاع اقتصادی کشور و معيشت مـردم جستجو کرد . تورم ساليانه بالای 20% ( رقم رسمی اعلام شده والا رقم واقعی بيش از اينهاست ) ، ريخت و پاشهای دولت احمدی نژاد از محل افزايش بهای نفت و تعهداتی که به اين ترتيب برای دولت ايجاد شده است ، افزايش قيمتها ناشی از نبود توليد و تزريق نقدينگی به بازار ، سطح مخارج دولت و فشار روی دوش ملت را به ميزان بسياری بالا برده است . اما اکنون ودر طليعه سال1388 خورشيدی به دليل رکود اقتصادی جهان ، سطح قيمت نفت به يکباره شکسته شد و از بشکه ای 126 دلار تا 42 دلار برای هر بشکه سقوط کرد . اين تنزل بهای نفت در حاليکه دولت بشدت نفتی احمدی نژاد هيچ حرکت درست اقتصادی را صورت نداده است باعث ايجاد فشار مضاعف روی مردم شده و آشوبهای گسترده و پراکنده ای در جامعه قابل پيش بينی است .
اينها همه در شرايطی رخ می دهد که با شکست آقای مک کين در انتخابات رياست جمهوری آمريکا اميد مسند نشينان حکومت ولايت فقيه بر امکان ادامه بحران در بحران سازی های متقابل جناحهای حاکم ايران و آمريکا به ياس تبديل شده است. بنابراين برای ادامه حکومت چاره ای جز آمادگی در سرکوب مردم نمانده است واين آمادگی را باتجهيز و بسيج مجموعه نيروهای سربه فرمان سپاه، نيروی انتظامی وبسيج ممکن می دانند.به قول فرمانده بسيج 6000 گردان بايد برای عمليات شهری در سرتاسر کشور آماده شوند. اين علاوه بر 1500 گردانی است که با نيروهای سپاه ادغام خواهند شد ( همان مصاحبه با شبکه خبر تلويزيون در تاريخ 29/8/87) . در حاليکه همگان دم از وجوب آمادگی در برابر توطئه های خارجی می زنند دم خروس حرکت ها از سخنان جعفری فرمانده کل سپاه بيرون آمد . آنجا که به صراحت گفت آقای خامنه ای به فرماندهان گفته مراقب باشيد ، تحولات اجتماعی غافلگيرتان نکند . پرسش اساسی اينست که اين کدام تحولات اجتماعی است که می تواند آنان را غافلگير کند ؟ امری که سردار رشيد نيز به صراحت آنرا به امکان تکرار وقايع 18 تير 1379 تشبيه کرد .

پاسخ در تحولاتی است که تحت تاثير فشار بيش از حد اقتصادی مردم را عاصی کرده و به اعتراض وا می دارد و برای جلوگيری از غافلگيری نخست سپاه را در شهرها وارد عمل نموده وبا تشکيل 31 سپاه در استانها به امر تامين امنيت ( به قول خودشان ) واداشتند . سپس نيروی انتظامی با مانور بزرگ 30000 نفری در تهران به قدرت نمايی پرداخت و بلافاصله بسيج هم وارد ميدان شد . هر چند خبر گزاری انتخاب در 30 تیر ماه خبر داد که :" هدف استفاده بهتر از توان رزمي و قابليتهاي بسيجيان، بيش از 600 گردان امام حسين (ع) بسيج در سال جاري در نيروي زميني سپاه تشكيل مي شود." حسین طائب فرمانده نيروي مقاومت بسيج اظهار داشت : 3050 گردان عاشورا الزهرا و گروه هاي پياده و گروه هاي رزمي كربلا در هر استان با توجه به تشكيل سپاه هاي 31 گانه برنامه ريزي كرده اند .و در روز مانورسرلشکر فیروز آبادی تعداد گردانهای تشکیل شده را 600 گردان اعلام نمود. . و بدینسان با تشکيل 600 گردان عاشورا و الزهرا برای کمک در سرکوب حرکت ها و تحولات اجتماعی آماده می شوند . اما آيا روز نبرد و در ميانه ميدان اينها کارايی لازم را خواهند داشت ودر صورت خيزش های عمومی خواهند توانست به کنترل اوضاع به نفع رژيم و سرکوبی يکپارچه مردم بپردازند ؟

همواره و در هر نظام ديکتاتوری هسته های مرکزی قدرت صلب ترين عناصر پايدار کننده آن نظامند . در نظام های استبدادی هرچه ميزان مطلق شدن استبداد بيشتر می شود دايره های وابستگی قدرت در اين هسته ها نيز کوچک و کوچکتر می شود . به تعريف ديگر حلقه دوستان رژيم با ميزان خود رايی و استبداد رابطه عکس دارد. هر چه ميزان و گستردگی استبداد بيشتر شود حلقه ياران رژيم کوچکتر می شود وهر چه از ميزان استبداد کاسته شود ، حلقه ياران افزوده شده و دايره دوستداران رژيم بزرگتر می شود تا جائيکه اگر رژيمی استبـدادی اصلاح پـذير باشـد کم کم بر تعداد ياران و حلقه های ميانی قدرت افزوده می شود تا جائيکه اين حلقه ها به گستردگی کليت جامعه باز ميشود و آن نظام از استبداد به دموکراسی تحول می کند . همچنانکه گفته شد عکس اين رابطه نيز برقرار است يعنی زمانی که رژيمی چون ولايت مطلقه فقيه به استبداد مطلق ميل پيدا می کند همان لحظه نيز فرو پاشی آغاز می شود . چرا که با گذشت زمان و متناسب با افزايش ميزان استبداد حلقه ياران کوچک و کوچکتر ميشود تا جائيکه همانند رژيم حاکم بر ايران به مافياهايی تبديل می شود که هر کدام به دنبال حذف ديگری است و آنکه تنها می ماند مقام عظمای ولايت است (که امروز چنين است). اما خود نمی بيند چرا که در حصار تنی چند از طرفداران که به خاطر حفظ منافع قدرت باقيمانده اند محصور است . در اينحالت هسته مرکزی قدرت برای حفظ خود به اقداماتی رعب آور دست می زند که جامعه را بر مدار ترس از هر تحولی باز دارد . به همين منظور رهبری نظام ولايت فقيه با نظامی کردن فضا و دخالت دادن نيروهای سه گانه سپاه ، پليس و بسيج سه هدف عمده را مد نظر دارد .

هدف اول: ترساندن مردم از هر حرکتی و باز داشتن آنها از جنبش های اعتراضی .

هدف دوم: کنترل نيروها توسط دخالت نيروهای موازی ، يعنی با درگير شدن نيروهای سپاه ، پليس و بسيج در امور شهری هر کدام از آنها به کنترل ديگری نيز خواهد پرداخت ! و از اين راه خيال فرماندهی معظم کل قوا از سرپيچی و احيانا" کوتاهی آنها در مواقع سرکوب آسوده ميشود .

هدف سوم : با نظامی کردن فضا زمينه برای تقلبی سراسری به نفع احمدی نژاد در انتخابات خرداد 88 آماده ميشود. در هفته های اخير دو حرکت در نيروها صورت گرفته يکی اينکه بنابر اطلاع نويسنده تعدادی از فرماندهان قابل اعتماد پليس ( نيروهای انتظامی ) کاملا" توجيه شده اند که نظر آقای خامنه ای بر انتخاب مجدد احمدی نژاد است و حتما" او بايد انتخاب شود. همانطور که نماينده رهبری نظام راه افتاده ودر استانها به توجيه سپاهيان در مناطق مختلف کشور و همچنين بسيجيان می پردازد .

اما آيا واقعا در اوضاع کنونی به چنين اهدافی خواهند رسيد ؟ واقعيت اينست که نيروهای متفکر رژيم در تشخيص موضوع دچار اشتباه " استراتژيک " شده اند چرا که آنها کنترل درون مرزها و کنترل های شهری را همانند کنترل های مرزی در مواجهه با دشمن خارجی پنداشته اند ! در حاليکه تفاوتی اساسی و بنيادي ميان چگونگی مواجهه با دشمن خارجی کشور وشهروندان داخلی يک کشورکه به اعتراض به پا خاسته اند وجود دارد. در آنجا چون هدف يکی وهمانا حفظ تماميت ارضی و شرف يک ملت است همدلی و جانفشانی در نيروهای مدافع ايجاد شده و هر چه تعداد اين نيروها بيشتر باشد، نيروی ملی مدافع تماميت ارضی کشور نيز افزايش می يابد. همانطور که در جريان دفاع در برابر نيروهای متجاوز عراق شاهد بوديم و ديديم که نيروهای مختلف ايران اعم از ارتش و مردم خيال خام صدام حسين را در فتح سه روزه خوزستان و فرو پاشی نظام نوپای انقلابی ايران نقش بر آب کرد و توانست ارتش تا بن دندان مسلح صدام حسين را در همان روزهای اوليه جنگ زمين گير کرده و به عقب براند . اما در سرکوب جنبش های مردمی اينچنين يکدلی و يکرنگی و هدف يکسانی در نيروهای سرکوبگر وجود ندارد. در اينجـا آن هسته مرکزی صلب قدرت است که عمل ميکند هسته ميانی متمرکزی که در حال و روز اکنون رژيم شايد بيش ازچند نفری متشکل از بعضی از فرماندهان رده اول نيروها نباشند . ساير نيروهای اقدام کننده يعنی فرماندهان رده های بعدی و بخصوص افسران ميانی وساير نيروها به هيچ وجه با آن هسته مرکزی قدرت همسو و همدل نبوده بلکه اینها خود جزء مردمند . مگر بسيجی ها ، نيروهای عملياتی سپاه و پليس در اين جامعه زندگی نمی کنند ؟ مگر شاهد فجايع رژيم نيستند ؟ چگونه ممکن است اينها در روز تعيين کننده نهايی رو به مردم آتش بگشايند؟

افزايش تعداد اينها در آنروز نه تنها به نفع جريان عمومی سرکوب نيست که به عکس ميتواند به سود خيزش عمومی ايران باشد . چرا که کافي است سرپيچی از فرمان سرکوب تنها در يکی ازحوزه های عملياتی صورت گيرد تا خبـر آن به سرعت در ميان نـيروهای سرکوب گر و مردم بپيچد و در آنـان ترس و سرخوردگی و در اينان (مردم) اميد به وجود آورد. اين ،آن اشتباه استراتژيکی است که هسته مرکزی قدرت به سرکردگی آقای خامنه ای و بر مبنای تئوری النصر بالرعب مرتکب شده است . يعنی درشرايط تحول اجتماعی ( بقول آقای خامنه ای ) عدد نيروها به کمک او نخواهد آمد ( هر چند اين عدد را با دادن وام های بدون بهره از صندوق قوامين متعلق به نيروی انتظامی و همچنين موسسه اعتباری سينا (متعلق به بنياد) وامدار خويش کرده باشد ) بلکه روز نبرد کارايی نيروها کارگشاست و با افزايش تعداد و درگير کردن نيروهای سه گانه سپاه ، پليس وبسيج کارايی آنها در روز تعيين سرنوشت به شدت کم خواهد شد . آنروز آن حلقه های متمرکزی که ميتوانستند در شرايط عادی بکار رژيم آيند به دليل شرکت نيروها و عدم همدلی آنان از عمل ساقط خواهند شد . تجربه ای که رژيم شاه با تکيه بر نيروهای گارد کرد اينک توسط رژيم آقای خامنه ای و باندهای نظامی مالی در حال تکرار است . اما ايشان برای آنکه سرنوشت رژيم مشابه سرنوشت رژيم شاه نشود چاره ای انديشيده وآن در گيری هر سه نيرو به طور همزمان در مسائل شهری است که به خيال خود آنها را مامور کنترل يکديگر هم نموده است ( هدف دوم ياد شده در بالا ) .
اما چنانکه گفته شد بسياری از اين نيروها ( جزآن فرماندهان رده اول که جزء جيره - خواران وابسته به قدرتند ) با درک اوضاع نابسامان کشور و جامعه به جای سرکوب مردم، با آنان همدلی کرده از هر عملی وا می مانند و چه بسی در شرايط دشوار در برابر ساير نيروها ی سرکوبگر صف آرايی کنند. همانند تجربه ای که در 18 تير سال 1379 در حال وقوع بود و عده ای از فرماندهان سپاه در درون پادگان ها آماده شده بودند که در صورت خروج نيروها از پادگان ها برای سرکوب مردم از درون پادگان ها عليه نيروهای سرکوبگر برخيزند و به حمايت از خاتمی و مردم ،کودتا را به ضد کودتا تبديل کنند . حضور همزمان نيروهای سپاه ، پليس و بسيج وبنابراين افزايش تعداد و عمومی تر شدن نيروهای کنترل کننده حرکت های مردمی جدا از حرکت های ايذايي که بطور مستمر داشته ودارند و نقشی که در سرکوب حرکت های محدود ايفا خواهند نمود ، علاوه بر آنکه حضور و ديده شدنشان در سطح برای مردم عادی خواهد شد، در تحليل نهايی ودر حاليکه گستره حرکت ها فراگير شده و به يک خيزش عمومی برای رهايی کشور بينجامد چه بسا بتواند به سود مردم تمام شده ودر راه آزادی وطن مبارک باشد .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد