logo





عقیم سازی انقلاب مصر و درس های ایران

جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۸ مارس ۲۰۱۱

سعید رهنما

saeed-rahnema.jpg
اصل این مطلب بزبان انگلیسی نوشته شده و در ماه فوریه در سایت های اوپن دموكراسی و مارك نیوز منتشر شده است.

هنگامی كه ارتش مصر در همان مراحل اولیه قیام مردمی اعلام «بی طرفی» كرد٬ واضح بود كه سیاست دیگری٬ متفاوت از انقلاب ١٩٧٩ایران در جریان است : ارتش شاه در آخرین مرحله و پس از ماهها درگیری ها و تیراندازی های خیابانی اعلام «بی طرفی» كرد. در روز ١١ فوریه زمانی كه مردم به پادگان ها ریخته بودند٬ در میان بهت و حیرت همگانی رادیو خبر بی طرفی ارتش را اعلام نمود. بعدا معلوم شد كه فرستاده سازمان نظامی ناتو پس از بررسی وضعیت به سران ارتش اعلام كرده بود كه امیدی نیست و اعلام بی طرفی كنید. همانروز نظام سقوط كرد و در فاصله كوتاهی بسیاری از سران ارتش و مقامات رژیم شاه اعدام شدند.

قیام مردم مصر یاد آور انقلاب ١٩٧٩ ایران است. در هر دو مورد یك دیكتاتور مورد حمایت امریكا در چند دهه با اقتدار تمام بر یك كشور بزرگ با موقعیتی استراتژیك حكمرانی می كرد تا آنكه با یك قیام مردمی مواجه شد. در هر دو مورد٬ ارتش رابطه بسیار نزدیك و وسیعی با ارتش امریكا داشت. هر دو دیكتاتور مدرنیزاسیون نئولیبرال و نا متعادلی را كه افزایش فاصله بین فقیر و غنی٬ و شهر و روستا را بهمراه داشت٬ پیگیری می كردند. در هر دو مورد٬ در غیاب آزادی های سیاسی و دموكراسی٬ نیروهای سنتی مذهبی حوزه عمل خود را گسترش دادند٬ در حالی كه نیرو های لیبرال و چپ بطور فزاینده ای به حاشیه رانده شدند و سركوب شدند.

اما انقلاب ایران تفاوت های زیادی داشت٬ طولانی تر و خونین تر بود و در عرض ١٣ ماه هزاران نفر كشته و مجروح داشت. انقلاب ایران با اعتصابات وسیع كارگری و كارمندی در كارخانجات٬ موسسات دولتی و دانشگاهها همراه بود٬ و شوراها كنترل این موسسات را در دست گرفته بودند. خواست ها و شعار های ایران رادیكال تر بود و مردم خواهان سرنگونی كل نظام٬ برقراری عدالت اجتماعی٬ و استقلال از امریكا و قدرت های خارجی بودند.

یكی از دلائل تمایز بین قیام مصر و ایران٬ حضور قوی تر چپ در انقلاب ایران بود. برخلاف ادعای پوچ و دور از حقیقت سلاووج ژیژك كه گویا «چپی ها٬ ماركسیست ها قاچاقی خود را وارد انقلابی كردند كه خمینی رهبر بلامنازع آن بود»٬ قیام بر علیه رژیم شاه ابتدا توسط نیروهای سكولارچپ و لیبرال آغاز شد و به اعتصابات كارگران و كارمندان رسید٬ و خمینی و اسلام گرایان خود را وارد انقلاب كردند. یكی از دلائلی كه خمینی «رهبر بلامنازع» انقلاب شد خطای احمقانه اغلب نیروهای سكولار بود كه تحت تاثیر خیالات خود كه گویا خمینی «ضد امپریالیست» و «ضد اقتدارگرائی» است از او حمایت كردند. در انقلاب ایران٬ در كشوری با مرزهای گسترده با اتحاد شوروی سابق٬ ترس امریكا و متحدین اش عمدتا از چپ بود٬ و از این رو در آغاز از اسلام گرایان و مذهبی های لیبرال حمایت كرد. گروگانگیری در سفارت امریكا٬ امید های امریكا در جهت دادن به انقلاب را از بین برد.

در مصر٬ اما آنچه سیاست امریكا و غرب را جهت می داد٬ ترس از اسلام گریان بود. تجربه انقلاب ایران و آنارشی حاصل از سقوط كلیت رژیم شاه٬ و سرعتی كه اسلام گرایان افراطی بقیه نیروهای انقلابی را از صحنه خارج كرده و رژیمی سركوبگر و تاریك اندیش بر مبنای شریعت اسلامی ایجاد كردند٬ جهت دهنده سیاست امریكا در مصر بود. بخشی از این سیاست این بود كه بگذارد دیكتاتور برود٬ اما رژیم قبلی پا بر جا بماند. از این رو بود كه در همان آغاز طغیان مردم٬ از ارتش مصر خواست كه اعلام بی طرفی كند.

انقلاب ایران خطرات یك رژیم مذهبی٬ در این مورد٬ یك رژیم اسلامی را به جهانیان نشان داده بود. در طول شورش های مردمی مصر٬ كارشناسان منطقه دو نظر افراطی را در مورد اخوان المسلمین ابراز طرح كرده اند : عده ای بر این باور بوده كه این یك جریان خطرناك و تند رو اسلام گرا است كه بدنبال تشكیل یك دولت اسلامی در مصر است٬ و عده ای دیگر كه معتقدند كه اخوان المسلمین یك جریان متعادل٬ میانه رو و با مدارا است. هر دو نظر نادرست است. از یك سو تردیدی نیست كه در هر وضعیتی كه در مصر پیش آید٬ اسلام گرایان نقش قوی تری خواهند داشت و اخوان المسلمین بطور مستقیم یا غیر مستقیم در انتخابات شركت خواهند كرد و بیش از پیش در روند سیاسی اثر خواهند گذاشت و برنامه های محافظه كارانه خود را به پیش خواهند برد. اما نخواهند توانست نظیر ایران یك حكومت اسلامی تشكیل دهند. از یك سو فاقد رهبری واحدی هستند كه در زمان انقلاب ایران طرفداران خمینی داشتند. دیگر آنكه چون ارتش مصر٬ و نیزبورژوازی مصر٬ كه از قدیمی ترین سرمایه داران در دنیای عرب هستند٬ دست نخورده باقی مانده اند٬ مانع ایجاد یك دولت اسلامی خواهند شد.

ضمن آنكه مردم مصر با شهامت تحسین آمیزخود موفقیت های چشمگیری را در سرنگون كردن یك دیكتاتور فاسد بدست آورده اند٬ اما تا كنون نتوانسته اند كه انقلاب خود را به پیش برند٬ و امریكا٬ ارتش مصر و طبقات حاكم این كشور موفق شده اند كه لا اقل تا این مرحله٬ انقلاب را عقیم سازند. به عبارتی می توان گفت كه قیام مردم مصر یك كودتای مردمی بوده. این واقعیت كه سه نیروی ارتش٬ اخوان المسلمین٬ و طبقات حاكم بازیگران عمده صحنه سیاسی مصر خواهند بود٬ شانس استقرار یك نظام دموكراتیك٬ كه از خواستهای عمده مصریانی بوده كه به خیابانها ریختند٬ چندان امیدوار كننده نیست. اینكه هیئت نظامی حاكم بر مصر یك اسلامگرا را مامور بازبینی عجولانه قانون اساسی مصر كرده٬ بیانگر جهتی است كه این تحولات به پیش می رود.

تردیدی نیست كه مصر بازگشتی به عقب و به دوران رژیمی شبیه مبارك نخواهد داشت٬ اما شكل و ماهیت نظام آینده به حضور قاطعانه جوانان٬ زنان٬ و كارگران و كارمندان و طرح خواست های دموكراتیك در حوزه عمومی بستگی دارد. درس مهم تجربه ایران برای نیروهای سكولار مترقی ــ چپ ها٬ لیبرال ها٬ فمینیست ها٬ هنرمندان و روشنفكران ــ این است كه خواستهای سكولار دموكراتیك خود را قربانی نكنند٬ و نه به ارتش٬ نه اسلام گرایان٬ و نه به الیت سنتی اعتماد كنند.

البته در شرائطی كه نیروهای مترقی آمادگی ارائه یك آلترناتیو مشخص برای رهبری سیاسی را ندارند٬ عدم سرنگونی كلیت رژیم لزوما به تمامی منفی نیست٬ چرا كه فرصت و امكاناتی را می یابند كه خود را بهتر سازمان دهند. البته باز درس دیگر ایران این است كه در وضعیت آنارشی بعد از انقلاب همیشه این خطر وجود دارد كه نیروهای ارتجاعی از معتقدات مذهبی مردم استفاده كرده و خود را قوی تر سازند.

پس از متجاوز از سی سال رنج بردن تحت یك رژیم خشن مذهبی٬ زنان٬ جوانان٬ كارگران و روشنفكران ایران در سال ٢٠٠٩ بر علیه این رژیم قیام كردند. پاره ای قیام مردم مصر را با قیام مردم ایران در مقابل كودتای انتخاباتی احمدی نژاد مقایسه كرده و انتظار نتایج مشابه ای را داشته اند. اما وضعیت امروزی ایران بسیار متفاوت است. رژیم مصر وابسته به یك فرد دیكتاتور بود٬ و اوهم به یك قدرت خارجی وابسته بود. اما الیگارشی روحانی/نظامی ایران٬ با شبكه درهم پیچیده دستگاههای مذهبی٬ سركوب٬ اقتصادی٬ و سیستم های چند لایه ای نظامی و امنیتی٬ نه به یك فرد و نه به یك قدرت خارجی وابسته است. بعلاوه این یك نظام شبه فاشیستی است كه هنوز میلیون ها مستمری بگیر را در نهاد های نیمه دولتی و بنیاد ها مذهبی در اختیار دارد. بعلاوه در موارد متعدد نشان داده كه در بكارگیری خشونت وحشیانه بر علیه اپوزیسیون كوچكترین تردیدی بخود راه نمی دهد. البته سر انجام این رژیم تفاوتی با سر انجام دیگر نظام های دیكتاتوری و سركوبگر خاورمیانه ندارد٬ اما متاسفانه مردم ایران نبرد سخت تری را در پیش رو دارند.

تداوم مبارزه نیروهای ترقی خواه مصر میتواند خواست های مربوط به تحولات اقتصادی٬ اجتماعی و سیاسی را بطور فزاینده ای به پیش برد٬ و بر روند تحولات در دیگر كشورهای عرب٬ و حتی بر مسئله فلسطین نیز تاثیر گذارند. امریكا و اسرائیل دیگر نمی توانند بر دیكتاتورهای قابل اعتماد خود متكی باشند٬ و در صورت ادامه مبارزه ناچار خواهند شد كه خواست یك صلح واقعی با فلسطینی ها را جدی بگیرند.

گاه چنیم بنظر می آید كه خاور میانه بین دو انتخاب نامطلوب٬ یعنی انتخاب بین دیكتاتوری سكولار یا بنیادگرائی مذهبی قرار گرفته است. اما در واقع انتخاب سومی هم هست٬ و آن یك نظام دموكراتیك سكولار است٬ و باید امیدوار بود كه نیروهای طرقی خواه این كشورها بتوانند هم اسلامگرائئ و هم نظامی گری را مهار كنند و بی توقف به پیش روند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد