logo





بگیر دسامو ای عشق تو این غروب غمگین

پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۷ مارس ۲۰۱۱

مهناز هدایتی

hedayati.jpg
بگیر دسامو ای عشق تو این غروب غمگین
ببر منو از اینجا به اون روزای شیرین

ببر به باغچه ی گل به خونه ام تو ایرون
نگو که پرپر شده هرچی گل تو گلدون

نگو که داغون شده اون خونه ی قدیمی
نمونده هیچ نشونی ز دوستای صمیمی

نگو که هفت سین عشق دچار رعد و برق شد
تو تنگ آب طلایی یه ماهی موند که غرق شد

نگو که خاموش شده نگاه مادر من
چشم انتظار نمونده دیگه برادر من

نگو که با من قهرند حرفی با من ندارند
مرده براشون مهناز کاری با من ندارند

بگیر دسامو ای عشق تو این غروب غمگین
ببر منو از اینجا به اون روزای شیرین

مسافر غریبه ست این آشنای دیروز
ببر منو از اینجا که خسته ام از امروز

دلم با این غریبی نساخت و خو نکردش
تنم به عطرش آمیخت و لیکن بو نکردش

هزار ترانه ی من هزار بهانه ی من
تمومش اشک و آه شد نشست تو سینه ی من

قسم به تخت جمشید به نور ماه و خورشید
از این همه جدایی دلم تو سینه پوسید

ببر دوباره من شم دوباره عاشقانه
روی چمن برقصم بخونم کودکانه

تو کوچه های ایران از ته دل بخندم
قایم بشم یه گوشه چشامو من ببندم

لندن
26 اسفند 1389


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

[جزاب و دل نشین بود
shahbaz
2012-03-15 15:06:39
جزاب و دل نشین بود
بی صبرانه منتظر اشعاره بدی شما هستم

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد