logo





ایران در جستجوی دوران آرامش دمکراتیک

سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۵ مارس ۲۰۱۱

فرهاد یزدی

15 مارس 2011
تلاش ـ عموم تحليل‌ها بر اين نکته توافق دارند که دست و اراده‌ی خامنه‌ای در برکناری آيت‌الله رفسنجانی آشکار است. اين اقدام همچنين در همسوئی کامل تلاشهای احمدی‌نژاد و اطرافيانش در سالهای گذشته قرار دارد. نتيجه‌ی اين دور از رقابت و مبارزه؟

فرهاد يزدی : با وجودی که احمدی نژاد از چندین سال پیش در یک رقابت سخت در صدد برکناری رفسنجانی از تمام مراکز قدرت و از جمله ریاست مجلس خبرگان از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد، اما این امر بدون تایید و مداخله رهبر نظام عملی نبود. از چندی پیش حمله به شخص رفسنجانی و خانواده او تا مرحله‌ی تجمع در برابر منزل وی، دشنام با استفاده از زشت‌ترين واژه‌ها، شدت گرفت. این حملات تنها پس ازبرکناری وی از ریاست مجلس خبرگان و با سخنان رهبر رژیم دال بر پایان حمله، خاتمه يافت. در یک دادوستد که چندان هم پنهان نبود، رفسنجانی با امان گرفتن، ریاست آن مجلس را واگذاشت.

تلاش ـ با توجه به اين که آقای رفسنجانی در طول دوسال گذشته و پيش از آن در حفظ و احترام جايگاه رهبری خامنه‌ای رسماً هيچ کوتاهی نکرد و بر خلاف وی دولتی ها هر جا امکان يافتند در چالش و بیرنگ کردن اين مقام کوتاه نيامدند، چرا و با چه چشم اندازی خامنه ای ترجيح داد از حمايت‌های آيت‌الله رفسنجانی صرف نظر کند؟

فرهاد يزدی : رفسنجانی که در بيشتر سال‌های عمر جمهوری اسلامی، در جایگاه مرد برتر نظام، پس از خمینی قرار داشت، هم برای رئیس جمهور و هم رهبر نظام دارای این قدرت بالفعل بود که در لحظه حساس به عنوان قدرت تعیین کننده، عمل نماید. او در میان آخوندهای سنتی حاکم بر حوزه‌های دینی دارای نفوذ فراوان بود. اکنون با قطع دست رفسنجانی از مجلس خبرگان، رهبر نظام براین امید است که آن گروه با نفوذ مذهبی را در چنگ خود آورد. با این کار او امیدوار است که نه تنها امکان بر کناری خود توسط این مجلس را از میان برداشته، بلکه تثبیت جانشین احتمالی دستچین شده خود را نیز تسهیل نمايد. از این رو، او تلاش خواهد کرد، در حالی که رهبری این نهاد را زیر نفوذ خود نگاه داشته، همزمان این مجلس را به حاشیه براند. ریاست رفسنجانی بر مجلس حبرگان در تضاد با این سیاست، يعنی بی نفوذ کردن آن مجلس می‌بود. تا هنگامی که رفسنجانی در ریاست این مجلس قرار داشت، تلاش در افزایش دامنه نفوذ آن مجلس داشت و همزمان، این امکان هم وجود داشت، بتواند در جهت برخی خواسته‌های جنبش سبز گامی بردارد. در هر حال نفوذ این مجلس از سال های گذشته به دو دلیل رو به کاهش گذاشت: کاسته شدن از نفوذ روحانیون به طور کلی و براثر جوانی جمعیت و رویگرداندن مردم از نهاد دین و همچنین افزایش نفوذ سپاه پاسداران در کانون تصمیم گیری نظام. در حالی که دوران جنگ با عراق و تا چند سال پس از آن، رفسنجانی دارای بالاترین نفوذ در سپاه بود، به نظر می رسد که در طی سال های اخیر او نفوذ خود را در این نهاد تا مقدار زیاد از دست داده باشد.

تلاش ـ برای احمدی‌نژاد و کانونش از چه زاويه‌ای فشار و بيرون راندن رفسنجانی از آخرين ارگانهای قدرت اهميت داشت؟ بريدن آخرين رشته‌های «اميد» رهبران و سخنگويان جنبش سبز از قدرت حکومتی يا تنهاتر ساختن خامنه‌ای؟

فرهاد يزدی ـ احمدی نژاد، هیچ قدرت رقیبی را نمی تواند تحمل کند. حتا پس از این که رفسنجانی در دوران ریاست جمهوری خاتمی زخم های بسیاری را تحمل کرد، عمل کردِ او دلالت براین داشت که او دستکم خود را فرد دوم رژیم می پنداشت. روی آوردن "اصلاح طلبان" به رفسنجانی پس از به ریاست جمهوری رسیدن احمدی نژاد، موضع او را تقویت کرد. احمدی نژاد به عنوان یک مدعی جدی در نبرد قدرتی که در کانون نظام جريان دارد، برای حذف دیگر مدعیان از جمله رهبر، می بایست نخست رفسنجانی را از سر راه خود کنار می‌گذاشت، تا یک گام بلند به سوی قدرت مطلق بردارد. رفسنجانی که با تمام قوا در حفظ نظام اسلامی و ولایت مطلقه فقیه کوشا بود، در بسیاری از مواقع به عنوان یک لایه و سپر حفاظت از رهبر رژیم عمل می‌کرد. اکنون این لایه کنار گذارده شده و خامنه‌ای تنها و بی حفاظ مورد حمله مستقیم ملت قرار دارد. احمدی نژاد از این که رهبری نظام مورد حمله مستقیم ملت باشد خوشنود است. او با مطرح کردن اسلام ایرانی، برنامه برای بزرگداشت نوروز در تخت جمشید با شرکت بیست نفر از سران کشورهای خارجی و به طور کلی نزدیک کردن خود به احساسات ناسیونالیستی ایرانی که او مطمئن است خامنه ای و دیگر رهبران "اصولگرا" به ناچار به آن حمله خواهند کرد، می خواهد خود را به عنوان تنها گزینه در برابر ملت عرضه کند. اما هر گونه ترک در ساختار نظام و نقش "رهبر" آن، معنایی به جز سست شدن تمام پایه های نظام ندارد.

تلاش ـ اگر اشتباه نکنيم، از برآمد جنبش سبز، مجلس خبرگان رهبری به رياست آيت‌الله رفسنجانی دو سه نشست داشته است. پيش از هر نشست، تحليل‌های بسياری به اين تصور دامن می‌زدند که رئيس اين نهاد در تلاش است از راه قانونی و با اختياراتی که اين مجلس دارد، کاری در جهت رفع بحران و در جهت ماهار تصميم رهبر به نفع مردم انجام دهد. با کنار گذاشته شدن وی در برخورد متقابل مردم و حکومتگران چه پيش‌بينی می‌شود؟

فرهاد يزدی : با در نظر گرفتن موج آزادیخواهی که تمام ناحیه را پوشانده است و سابقه یک سال و نیمه اعتراضات ممتد علنی در ایران، چنین به نظر می رسد که رهبر نظام خواستار در پیش گرفتن راه قذافی در مقابله با مردم گردیده است. شواهد دال بر عزم او در برخورد با ملت می کند. او براین تصور است که نیروهای مسلح ایران، برای حفظ موقعیت و امتیازات به دست آورده خود در یک برخورد سخت با ملت، چاره ای به جز حمایت از او ندارند. او برای آماده شدن برای چنان روزی، بایستی کانون تصمیم گیری نظام را هرچه بیش تر یکدست نماید. او در حالی که از توان جنبش سبز آگاه است و از آن سخت به وحشت افتاده (حتا پس از گذشت دو هفته، دستگیری سخنگویان جنبش به طور رسمی اعلان نشده است)، خود را آماده برخورد فیزیکی با هواداران جنبش سبز می نماید که در غیاب سخنگویان آن، باید انتظار رادیکال تر شدن آنان را داشت،. او نمی توانست به جنبش سبز اجازه دهد که روی حمایت نفر دوم نظام ـ رفسنجانی ـ از برخی خواسته های خود، حساب کنند. او همچنین نمی خواست به سپاه چنین امکانی را دهد که میان برگزیدن رهبر رژیم و یا جنبش سبز، گزینه دیگری وجود دارد که شخص دوم نظام است که از حمایت روحانیون سنتی، مجلس خبرگان و حمایت بازماندگان خمینی بر خوردار بوده و همزمان می تواند در یک اتحاد تاکتیکی به جنبش سبز نزدیک شود. رفسنجانی که در سال های اخیر به خاطر مواضعی که گرفت، توانست تا اندازه‌ای گرد نفرت ملت و ناپاکی را از خود بزداید، به تنها جانشین بالقوه‌ی رهبر در کانون تصمیم گیری سنتی رژیم که هم حمایت نسبی سپاه و هم تا اندازه ای ملت را داشته باشد، بدل گردد. از اين رو در راستای آماده شدن رژیم برای یک برخورد شديد با ملت، انتظار تضعیف هرچه بیش تر موقعیت رفسنجانی در سیاست ایران و بستن امکانات قانونی وی می‌رفت.

تلاش ـ چندپارگی که مشخصه و سرشت نظام است، هيچ يک از ارگانها و نهادهای قدرت را نيز مصون نگذاشته و رقابت و درگيری های ميان کانون‌های اصلی و فرعی قدرت از ميان اين نهادها و ارگانها نيز می‌گذرند. از منظر جنبش سبز چگونه بايد به اين درگيريها نگريست؟

فرهاد يزدی : خودکامگی نظام، چند پارگی در داخل آن را آفرید. تا هنگامی که نظامی خودکامه، به دلیلی از مشروعیت نسبی برخوردار است (مانند شکوفایی اقتصادی و یا جنگ) اجزاء داخلی آن نیز مجبور به رعایت سیستم جا افتاده هستند. با از دست رفتن تدریجی مشروعیت، این سازوکار نیز کاربرد خود را از دست می دهد و هر گروه ذینفع خود را شایسته قدرت می داند و به اين ترتيب چند پارگی آغاز می گردد. حتا در کانون نظام افراد و گروه هایی با درک بی رنگی مشروعیت رژیم که دیگر قابل بازگشت نیست، خواستار در پیش گرفتن راه‌ها و روش‌هایی در جهت نزدیکی به ملت خواهند شد. این "خواص بی بصیرت" خاری در چشم نظام است که باید هرچه زودتر در صورت امکان دفع گردند. از سوی دیگر هر رژیم خودکامه نیز می‌خواهد در برابر ملت و افکار عمومی جهانی خود را دمکرات نشان دهد. آنان خواستار برگزاری انتخابات مرتب می‌باشند. اما انتخابات که یکی از مظاهر دمکراسی است، می‌تواند برای آنان دردسر آفرین نیز گردد. این وضع در آخرین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در حالی که رژیم تمامی مشروعیت خود را نزد ملت از دست داده بود، اتفاق افتاد و جنش سبز آفریده شد.
این جنبش، راه مبارزه مسالمت‌آمیز را در پیش گرفت و خواستار تغییر از راه قانونی گشت. جنگ آشتی ناپذیر قدرت در داخل نظام به گسترش این جنبش یاری رساند و آخرین نخست وزیر رژیم، دو رئیس جمهور سابق که جمعاً 16 سال ـ نيمی از کل عمر رژيم اسلامی ـ بر کشور حکومت رانده بودند و رئیس مجلس شورای اسلامی به مدت 8 سال، را از بدنه نظام جدا کرد. می توان گفت که کانون اصلی تصمیم گیری در رژیم اسلامی، تا پیش از ریاست جمهوری احمدی نژاد، امروز همگی در مقابل رهبر رژیم صف کشیده‌اند. چنين دستاورد بزرگی در بی‌بنيه کردن يک رژيم برخاسته از انقلاب را بايد به حساب جنبش سبز و ايستادگی مردم گذاشت. سخنگویان جنبش سبز از میان این افراد و براثر تضاد داخلی حکومت، سربرآورده‌اند و قدرت باقی مانده آن را با ايستادگی خود هر چه بيشتر به چالش کشيده و بدنه‌ی آن را هر روز نازک‌تر و شکننده‌ترمی کنند. این جنبش دمکراتيک و آزاديخواه که بنا به سرشت خود مسالمت آمیز است، تا هنگامی که خشونت حکومت قابل تحمل باشد، این خصیصه خود را حفظ خواهد کرد. زیرا گذشت زمان به سود جنبش است و هر روز بر تعداد هواداران آن افزوده می‌گردد. این جنبش، تنها گزینه باقی مانده برای رسیدن مسالمت‌آمیز به خواست‌های حداقل ملت می‌باشد. از این رو، پشتیبانی و پرورش آن برای تمامی نیروهای دمکرات که خواستار آزادی و پرهیز از خشونت می باشند، لازم است.
اما با رادیکال شدن رژیم که احساس می‌کند رو به سقوط است و باید در جهت احیای قدرت خود هر چه زودتر و شدیدتر عمل نمايد، جنبش نیز به احتمال بسیار تندتر خواهد شد. با بی‌رنگ شدن مهره‌ای چون رفسنجانی، تندروهای درون نظام ساده تر خواهند توانست نقش خود را اجرا کنند. اقدامات تند آنان به ناچار جنبش سبز را نیز تندتر خواهد کرد.

تلاش ـ آيا اساساً شعار مبارزه در چهارچوب قانون اساسی، که در جنبش سبز مخالفينی دارد، بنا برحضور چهره‌ها و عناصر سابق حکومت اسلامی در پيش پای جنبش گذاشته شده، يا اين گزينش تصميم جنبش است که به ملاحظات ديگری باز می‌گردد، به عبارت ديگر «يک گزينش واقع‌گرايانه» است که با درايت پيش پای رژيم گذاشته شده است؟

فرهاد يزدی : با گذشت بیش از سی و دو سال که در طی آن ایران دوران دراز و خونین بی ثباتی و انقلاب را تجربه کرد و پس از یک جنگ ویرانگر 8 ساله و سال‌ها بی‌قانونی پس از آن تا کنون، چنین به نظر می رسد که هيچ ميلی به یک انقلاب دیگر وجود ندارد. ایران در جستجوی دوران آرامش دمکراتیک است تا به تواند به مداوای زخم‌های خود به پردازد. همزمان، دورتادور ایران در آتش جنگ و خون‌ریزی می‌سوزد. در خاور و باختر، شمال و جنوب ایران شورش و بی‌ثباتی غلبه دارد، همراه آن نیروهای زمینی، دریایی و هوایی خارجی که حضوری مدوام فعال دارند. حتا در آرام ترین و دمکرات ترین کشور منطقه، ترکیه، هنوز مساله کردهای آن حل نشده است و عملیات چریکی ادامه دارد. نیروهای تجزیه طلب که با گسست همبستگی ملی در سال‌های نظام اسلامی و با تکیه بر قدرت های خارجی، جو مساعدی برای رشد پیدا کرده‌اند، خطر دیگری بر یکپارچگی سرزمینی ایران می باشند. بدون شک در شرایط بی‌ثباتی بیش‌تر، این خطر به شدت افزایش خواهد یافت. مساله هسته‌ای ایران و مداخلات و بی‌ثباتی که نظام اسلامی در سرزمین‌های دیگر ایجاد کرده است، احتمال حمله نظامی خارجی به ایران را به طور کامل از میان نبرده است. هر چند در حال حاضر به خاطر مسایل سیاسی و اجتماعی که در کشورهای عرب منطقه ایجاد گرديده، از احتمال و امکان چنین حمله‌ای کاسته شده است، اما نمی توان امکانِ حمله بالقوه آمریکا و شاید هم اسرائیل تا هنگامی که جمهوری اسلامی زنده است، ناديده گرفت. تمام این عوامل، جنبش سبز را وادار کرده که تا اندازه ممکن، با در پیش گرفتن تحولات مسالمت آمیز و از راه قانونی در پی دست یابی به خواسته های خود باشد.
از سوی دیگر، مبارزات سی و چند ساله ملت ایران و به ویژه در هژده ماه گذشته برای رسیدن به آزادی، حقوق بشر و برقراری اراده ملی، ثابت کرده است که بر این خواست نمی توان سرپوش گذارد. این خواست ملت و مقاومت نظام در برابر آن، دیر یا زود به مرحله ی برخورد تعیین کننده خواهد رسید. در آن صورت، این بر عهده نظام و سپاه خواهد بود که راه همراهی و یا مقابله با ملت را در پیش گیرد. با حذف عواملی در کانون رژیم که می توانستند تا اندازه ای راه گفتگو را در پیش گیرند، چنین به نظر می رسد که این برخورد سخت تر خواهد بود. نهاد تعیین کننده، سپاه پاسداران است که همراه با کاهش مشروعیت نظام، هر روزه بر نفوذ و تاثیر آن افزوده می گردد. این دیگر بر عهده سپاه خواهد بود که در ساختن ایرانی آزاد و آباد با ملت همراهی کرده و یا همراه با نظام، کشور را دستخوش جنگ داخلی با تمام عوامل هولناک آن که می تواند تجزیه ایران نیز باشد به کشاند.

تلاش ـ آقای يزدی با سپاس از شما

به نقل از: http://www.talashonline.com/didgha/matn_1118_0.html

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد