logo





دلتنگی

سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۵ مارس ۲۰۱۱

کریم بهجت‌پور

karim-behjatpour.jpg
تو جایی بوده‌ای آیا
که دیوارش فلک را می‌شکافتد؟
و آن تو بودگان،
هرگز نمی‌دانند
پگاهِ دیگری را،
در سحرگاهان،
به چشمِ خویش خواهند دید؟

***

تو هرگز بوده‌ای در بند؟
درآن، چهاردیوارِ نمورِ تیره و تاریک؟
و در آن، تونل دهشت؟
که کس هرگز نمی‌داند
که فردایش،
به همبندش
صبح بخیر خواهد گفت؟

***

تو جایی بوده‌ای هرگز؟
به جرمِ چند کلامی، یا کتابی، یا پیامی،
و یا، چند جزوه!
بوزینگانِ دیوسیرتِ مار بر دوش
ترا تا حد مرگ،
به ضربِ تازیانه می‌گیرند
تا کرده، ناکرده را باز گویی؟

***

چقدر سخت است
ضرب‌آهنگِ تازیانه را،
در دل شمردن،
و دَم از بن فرو بستن.
ولی دردناکتر،
جان‌به‌لب‌تر،
آن روزگاریست
که دلتنگِ رفیقی بود؛
که سیلاب ِ زمانه،
نابهنگام با خودش برد.

***

چقدر سخت است
دلتنگِ رفیقی بود که دیگر نیست!!!

22.2.2011 هانوفر

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد