برخی سازمان ها و فعالان مدافع حقوق زن با فراخوان به تظاهرات خیابانی در هشتم مارس، روز جهانی زن امسال را به آزمونی برای سنجش حد و عمق نفوذ خود در جامعه و در میان زنان بدل کردند.
هماهنگی برنامه ریزی شده این فراخون با «سه شنبه های اعتراضی» گرایشی در جنبش سبز، هشت مارس را به آزمونی مجدد برای سنجش نیروهای بالفعل این گرایش در جامعه نیز بدل کرده است.
اجتماعات اعتراضی محفلی و خیابانی سازمان ها و مدافعان حقوق زنان در دو دهه اخیر در ایران تا کنون به تجمعات هزار تا 5 هزار نفری محدود بوده و به شدت سرکوب شده است.
«کمپین جمع آوری یک میلیون امضاء برای برابری حقوقی زن و مرد» نیز تا کنون شمار امضاهای واقعی گردآوری شده را اعلام نکرده است.
اما مدافعان حقوق زنان گرایش مسلط را در جامعه مجازی شکل می دهند و حضور فعال لایه هائی از زنان در تجمعات اعتراضی اخیر نیز حضوری اگر نه پررنگ تر از مردان که کم رنگ تر از آنان نیست.
هشتم مارس امسال نشان خواهد داد که تجربه دو دهه گذشته جنبش زنان و تجربه یک سال و اندی اعتراض های اخیر چه تاثیراتی بر جنبش زنان بر جای نهاده و برد و نفوذ مردمی و غنای سیاسی و فکری آن را تا چه حد گسترش داده است.
از تصویر تک بعدی تا موقعیت چند بعدی
مقاومت پیگیر و مستمر اما خود به خودی زنان در برابر حجاب اسلامی از نخستین روزهای پیروزی انقلاب آغاز شد.این مقاومت به اشکال گوناگون و از جمله در قالب آن چه حکومت آن را «بدحجابی» می نامد،دوام یافت.
تلاش حکومت اسلامی برای محروم کردن زنان از حضور در عرصه های جامعه،و از جمله دانشگاه و محیط کار،بر مقاومت زنان افزود.درصد دانشجویان دختر گاه از درصد پسران فزونی می گیرد و در محیط های کار نیز زنان حضوری پررنگ دارند.
مقاومت زنان در برابر حجاب تحمیلی و حذف از جامعه اما نه حاصل فعالیت های سازمان های مدافع حقوق زنان که مقاومتی خودانگیخته بود و عمومیت و فراگیری آن راه را بر دوام آن هموار کرد و بر پیچیدگی موقعیت زنان در ایران افزود.
حذف همه تبعیض های جنسیتی علیه زنان و مبالغه در باره نقش جنبش زنان از کلیشه های ثابت روشنفکری و آزادی خواهی در ایران است.
اما وجهی از این موضع گیری نه بر بستر تحول فرهنگ مردسالار و دگرگونی در نظام ارزشی و نه چون دستاورد جنبش زنان،که بر پذیرش غیرانتقادی حکمی کلی مستند است که «آزادی جامعه بدون آزادی نیمی از شهروندان آن ممکن نیست».
تبعیض علیه زنان در قوانین،فرهنگ و ساختارهای اجتماعی،اقتصای و سیاسی و در همه ابعاد و هسته های جامعه،از خانواده تا دولت و از محافل مذهبی تا محافل روشنفکری،از شاخصه های بارز حکومت و جامعه ایرانی است.
اما جایگاه و نقش زنان در ایران با تصویر تک بعدی و سیاهی که اغلب ارائه می شود،فاصله داشته و زنان ایرانی در سنجش با جوامعی مشابه ایران از موقعیتی ناموزون،پیچیده و چند بعدی برخورداراند.
تاثیر انقلاب و جمهوری اسلامی بر لایه های گوناگون زنان نیز یک سان نبود. زنان ایرانی پیش از انقلاب در ساختار حقوقی از امتیازاتی چون آزادی انتخاب پوشش،حق قضاوت و حق حضور در ساختارهای اجتماعی و سیاسی برخوردار بودند.
اغلب این «امتیازات» اما نه «دستاورد» جنبش زنان یا حاصل تحول فرهنگ و نظام ارزشی مردسالار،که حاصل اصلاحات حکومتی و تحول در فرهنگ و نظام ارزشی لایه های کم شمار خانواده های تحصیل کرده و متمایل به مدرنیته بود.
به همین دلیل تنها برخی از زنان لایه های ثروتمند و متوسط و تحصیل کرده در عمل از این امتیازات برخوردار شده و اکثریت زنان ایرانی را نه قوانین یا سیاست های حکومتی که فرهنگ مردسالار و سنت های ملی و مذهبی از این امتیازات محروم می کرد.بسیاری از خانواده ها به دلیل فقر مادی و فرهنگی فرزندان دختر خود را حتی از تحصیلات دبیرستانی باز می داشتند..
زنان و اصلاحات خمینی
انقلاب اسلامی بسیاری از حقوق زنان در قوانین و برخی امتیازات زنان لایه های ثروتمند و تحصیل کرده را سلب کرد اما آیت الله خمینی با مشروعیت بخشیدن به برخی حقوق زنان،جایگاه اکثریت زنان ایرانی را متحول کرد.
توده های مذهبی همه جوامع آموزه های دینی را نه از روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی و حکومت های لائیک که از روحانیت مذهب خود می آموزند و تاثیر فکری و فرهنگی اصلاح طلبان مذهبی در همه جوامع اسلامی به لایه های تحصیل کرده محدود است.
اصلاحاتی که آیت الله خمینی در انقلاب و پس از کسب بدان ها مشروعیت بخشید، و از جمله مباح کردن رسانه های مدرن و سینما، تحصیل زنان،حضور زنان در عرصه های سیاسی،اقتصادی و فرهنگی،برای زنان تحصیل کرده خانواده های متمایل به مدرنیته امتیازی نبود چرا که این لایه در عصر پهلوی اول و دوم نیز از این امتیازات برخوردار بود.
اما اصلاحات خمینی برای اکثریت زنان ایرانی ،که بر بستر سنت و فرهنگ و اعتقادات مذهبی خانواده های خود از این امتیازات عصر پهلوی برخوردار نبودند،دستاوردی بزرگ بود.
آیت الله خمینی در مقام با نفوذترین مرجع تقلید تاریخ شیعه حق رای زنان را،که در سال 1341 با آن مخالفت کرده بود، و حق حضور زنان را در عرصه های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی،مشروط به رعایت حجاب اسلامی،مجاز کرد.
این حقوق به حمایت زنان از نظام جمهوری اسلامی نیز مشروط است اما این شرط بر مردان نیز اعمال شده و مخالفان و منتقدان مرد و زن جمهوری اسلامی به یک سان و بدون تبعیض جنسیتی از عرصه سیاست و فرهنگ و جامعه حذف می شوند.
اصلاحات خمینی در زمینه حقوق زنان بر فرهنگ و نظام ارزشی اکثریت و جامعه کل تاثیری گسترده داشت چرا که رهبری سیاسی انقلاب بدان روزگار هژمونی دینی و فرهنگی اکثریت مردم را نیز در دست داشت.
اما انقلاب و جمهوری اسلامی برخی امتیازات زنان چون آزادی پوشش را سلب کرد.زنان در قرائتی از مکتب رسمی به شهروندان درجه دو، برانگیزنده فساد و گناه،عوامل و ابزار شیطان و ابزار برآورده کردن تمایلات جنسی مردان تقلیل یافته و تحقیر شدند.
زنان از حق قضاوت محروم شدند،دیه زن نصف مرد است و فرزندان دختر،چون دوران پهلوی، نصف فرزندان پسر ارث می برند.حق سرپرستی و حضانت کودکان پس از طلاق در نخستین دهه های جمهوری اسلامی از مادران سلب شد.صیغه و چند همسری مردان،که به دوران شاه نیز ممنوع نبود،ترویج شد.
حجاب اسلامی،تحمیل نماد مذهبی به یک ملت
حجاب اسلامی در اشکال گوناگون و متناسب با فرهنگ ملی کشورهای مسلمان و حتی در اروپا به نماد اسلام بدل شده است و تحمیل آن بر زنان ایرانی نه فقط حق آزادی پوشش را از نیمی از جامعه سلب می کند که بعلاوه نماد مذهب اسلام را به همه زنان،از بی دیننان تا پیروان ادیان غیراسلامی تحمیل می کند.
قوانین جمهوری اسلامی بر تبعیض علیه زنان شکل گرفته است.اصلاح قوانین برای حذف تبعیض جنسیتی علیه زنان خواست اصلی اغلب سازمان های مجاز یا دوفاکتو تحمل شده کنونی مدافع حقوق زن در ایران است.
کاستی های جنبش زنان
حذف تبعیض قانونی گامی مهم است اما اگر با تحول متناسب در فرهنگ و نظام ارزشی اکثریت و جامعه کل همراه نشود،از تحقق برخی از مهم ترین کارکردها و تاثیرات خود باز می ماند.
تحول در فرهنگ و نظام ارزشی جامعه یا لایه های اصلی آن نه فقط بر تبلیغات و مباحث نظری در دنیای مجازی یا محافل کم شمار که با حضور فعال و بالفعل همین لایه ها در جنبش های مدنی ممکن می شود.
غیبت تا کنونی اکثریت زنان ایرانی در جنبش زنان دو دهه اخیر راه را بر تحول فرهنگی و دگرگونی نظام ارزشی جامعه و اکثریت زنان هموار نمی کند.
عمده ترین خواست سازمان های ایرانی مدافع حقوق زنان به برابری زن و مرد در قوانین محدود است اما خواست های مهم، مطرح و عاجل لایه های فقیر و کم درآمد زنان به برابری حقوقی محدود نیست.
اهمیت خواستی چون شیرخوارگاه ها، کودکستان ها و دبستان های مجانی تمام وقت یا دستمزد برابر برای کار برابر،برای این لایه ها کم تر از حق قضاوت زنان نیست هرچند فعالان و سازمان های مدافع حقوق زن در ایران تا کنون به خواست هائی از این دست کم تر پرداخته و اغلب بر خواست ها و نیازهای زنان تحصیل کرده تاکید کرده اند.
استقلال نهادهای جامعه مدنی از احزب سیاسی اپوزیسیون و گرایش ها و جناح های حکومتی از شاخصه های اصلی جنبش ها و نهادهای غیر دولتی است اما بسیاری از فعالان و سازمان های مدافع حقوق زن در ایران از اصلاح طلبان مذهبی حمایت می کنند.
شبکه های مجازی در جوامع استبدادی نقش مهمی را در سازمان دهی جنبش های اعتراضی ایفاء می کنند اما جایگاه،نقش،تاثیر و کارکرد شبکه های اجتماعی حقیقی را نداشته و جدا از این شبکه ها به فضائی باز برای شماری محدود تقلیل می یابند.
جنبش زنان ایران در عرصه نظری و درک،خلق و تولید مفاهیم به همان فقری مبتلا است که دیگر جنبش های ایران و فرهنگ ایرانی با آن درگیراند.
سرکوب جنبش زنان حمایت روشنفکران زن و مرد را به سود فعالان این جنبش بر می انگیزد و فضای حمایتی طرح انتقادهای رادیکال و جدی را به عقب انداخته یا منتفی می کند.
محرومیت جنبش زنان از انتقاد رادیکال جدی فقر نظری و فرهنگی و برداشت های گاه مبالغه آمیز را در باره خود تشدید می کند.
جنبش زنان ایران اما ،و به رغم همه کاستی هائی که بر آن تحمیل شده است، وجه مهمی از جنبش آزادی خواهی است و ارتقاء سیاسی و فرهنگی جامعه ایرانی بدون ارتقا جنبش زنان ممکن نیست.
ماخد:بی. بی. سی
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد