روز چهارشنبه، دهم دسامبر ۲۰۰۸، مصادف است با شصتمین سالگرد تصویب اعلامیۀ جهانی حقوق بشر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد.
این سالگرد فرصتی است که به انبوه پرسش هایی که در زمینۀ تاریخچه، تعریف و سنجش درجۀ رعایت حقوق بشر مطرحند، نظمی دهیم و دست کم آنها را بر شمریم.
یکی از پرسش هایی که به نظر پر اهمیت می آید اینست که در جامعه ای مانند ایران، مفهوم حقوق بشر تا چه حد شناخته شده است و به چه میزان از تعاریف مبهم و توهمات غیر تاریخی فاصله گرفته است. چه جایگاه و چه تحولی در اذهان نخبگان جامعه در شصت سال گذشته داشته و دارد. آیا حقوق بشر ابزاری سیاسی در دست قدرتمندان جهان است و یا ابزار بودن آن بهانه ایست برای عدم رعایت آن ؟ آیا حقوق بشر بر حسب منطقۀ جغرافیایی یا دیدگاه دینی و فلسفی ، معنا و محملی متفاوت پیدا می کند؟
برداشت چند شهروند عادی را از حقوق بشر در ایران جویا شدیم. یکی معتقد است که جان مایۀ حقوق بشر آزادی است. دیگری می گوید حقوق بنیادین و تخطی ناپذیر انسان ها در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر گنجانده شده است که متأسفانه در ایران توسط گروه های مرتبط با قدرت پایمال می شود. یک شهروند ترکمن که سال هاست رمان تاریخی می نویسد حقوق بشر را با محک توجه اندکی که به مردم ترکمن طی قرن ها شده است می سنجد و شهروند دیگری معتقد است که ایرانی ها از دیر باز حقوق بشر را می شناخته اند و بعید نیست که اعلامیۀ حقوق بشر از فرهنگ و تمدن ایرانی الهام گرفته شده باشد. شهر وند دیگری می گوید کمتر کسی در ایران این اعلامیه را خوانده و آموخته است. به نظر او شناخت این مهم اولین گام در انتخاب حکومتی است که این حقوق را نقض نکند.
این مبحث را در ممیز گردی با دکتر عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین المللی اتحادیه های حقوق بشر و حسن شریعتمداری، فهال سیاسی و تحلیلگر مسائل ایران، در میان گذاشتیم
عبدالکریم لاهیجی به همزمانی تصویب اعلامیۀ حقوق بشر با آغاز جنگ سرد اشاره می کند و می گوید شوروی و همپیمانانش در سال 1948 اعلامیۀ حقوق بشر را سندی بورژوایی تلقی کردند و به آن رأی ممتنع دادند . جهان در آن زمان با جنبش های آزادی بخش روبرو بود و حقوق ملت ها بر حقوق افراد برتری داشت. رفته رفته با طرح میثاق های مبتنی بر تأکید بر حقوق مدنی و سیاسی ، مفهوم حقوق بشر بیش از پیش در گفتمان ملل جای گرفت.
حسن شریعتمداری می گوید یک تعارض ماهوی در مقولۀ حقوق بشر وجود دارد . از یک سو اصل اول اعلامیۀ حقوق بشر از برابری کلیۀ افراد بشر سخن می گوید و از سوی دیگر این بشر جهانی که باید حقوقش، فارغ از ملیت، مسلک، طبقه، قبیله، نژاد ، جنسیت و دین برسمیت شناخته شود هنوز متولد نشده است. از همین روست که پیروان یک مسلک حقوق برابر را با غیر هم مسلک خود نمی پذیرند. یک ملت برابری با یک ملت دیگر را بر نمی تابد. همدینان بر غیر از خود تبعیض قائل می شوند. با این حال او معتقد است که اندیشۀ حقوق بشر راه خود را باز کرده است. از طریق انتقال سریع اطلاعات و تلاش سازمان های غیر دولتی، اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، هذرچند قدرت اجرایی ندارد، به یک قدرت اخلاقی تبدیل شده است و به نظر این تحلیلگر مسائل ایران، اینکه کشور های مسلمان از حقوق بشر اسلامی سخن می گویند یا دیکتاتور های آسیایی به حقوق بشر آسیایی معتقد شده اند، نشان دهندۀ نفوذ اندیشۀ حقوق بشر در همۀ جهان است. حتی ابزار شدن حقوق بشر در دست این یا آن حکومت امری یکسره منفی نیست.
به نظر عبدالکریم لاهیجی تنها نهاد های مدافع حقوق بشر می توانند مجادله بر سر حقوق بشر ابزاری را پشت سر بگذارند و با نظارت بر اعمال حقوق بشر توسط حکومت ها به آن ها نمرۀ قبولی بدهند و یا آن ها را در فهرست قدرت های پایمال کنندۀ حقوق بشر بگذارند.طبعاً نظارت بر حقوق بشر در کشورهایی که در آن ها سازمان های غیر دولتی آزادانه فعالیت می کنند آسان تر انجام می شود و این خود نشانه ایست بر احترام بر حقوق بشر.
این میزگرد رادیوئی را بشنوید