logo





دختر ایرانی

پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۹ - ۲۴ فوريه ۲۰۱۱

احمد لنگرودی (فردایی)

دختر ایرانی

می خواهی بروی
درک نمی شوی
از میلیونها سلولهای ترک خورده زخم
دهان باز کرده ای
و فریاد می کشی
صدایت به گوش جهانیان می رسد
که به جستجوی فردایی
دیروزت را دوست نمی داری
به امروزی ها خوشبین نیستی
دیگرنمی خواهی با آنها باشی که آزارت داده اند
کسی آیا ترا می شنود؟
به بال ستاره ای آیا ترا می نشاند؟
به شهابی در منحنای شب ترا می گرداند؟
و تو عشق را در نگاه های مردی خواهی یافت
ترا به ابدیت می رساند؟
می فهمم چه می گویی
دختر ایرانی ام
من نیز روزی چون تو بوده ام
می خواستم دنیا را تکان بدهم
و بروم،
باورکن!
جنگلزار بهتر از آنجا است
روباه ها در خیابانها ترا می جویند
کلاغ ها از سیم های رابطه حرف می زنند
و دروغگوها
از دهان طوطی ها شرارتها را تکرار می کنند
غصه هایت را در اینجا بگذار مهربانم
و با کوله باری خالی بگذر!
چرا که
فردا را با اندوخته ای از عشق خواهی یافت
خوشبختی ها را در کوله بارت پرخواهی کرد
وبا کسی خواهی گشت
ترا می فهمد ، از دیروزت نیست
سفر کن دخترکم!
آزادی با توست......................
احمد لنگرودی(فردایی)09-25-12

******

خونبار

برادرها گونی های میخچه ها را می آورند
خواهرها دو سوی میخچه ها را تیز می کنند
شیطان پلکها را باز می کند
میخچه های عمودی پلکها را نگه می دارند
مردمکها ستونهای مزاحم را دور می زنند
و به خونباری از عشق به آزادی می نگرند
خدا می گرید!

احمدلنگرودی(فردایی)09-27-12

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد