جناب آقای عبدالکريم سروش
بسيار مسرورم که بالاخره شما و امثال شما به ماهيت خبيث سردمداران رژيم جمهوری اسلامی واقف آمديد . نامه اخير شما را خواندم . چه خوب که پس از انتظارها ، خواست ما بر شديد الحن شدن نوشته های شما تا مقداری برآورده شد .
آنـموقع که ما جنـگ طلبی ها و آدم کشی های خـمينی و سـپس نـوچه های بازمانده اش را به باد انتـقاد قـرار می داديم ، تنها بوديـم و امثال شـما در جبـهه مقابل هنوز به فرهنگ خرافات به قول خودتان کافرپرور حضرات اعتقاد داشـتيد .
در اين مختصر می خواستم تنهـا به دو نکته خلاصه وار اشاره کنم و اميدوارم که به آنها شما توجه و تفکر عميق بنماييد .
نکته يکم اين اسـت که همواره از خود می پرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی را تنها امروز به اين وضوح می بينيد ؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو سال عمر نکبت بارجمهوری اسلامی ، که خارج از محدوده خانواده گی شما بوده اند ، ظلم نبودند ؟
هنگامی که ثريا مهريزی برای خبرگيری از شوهر بی گناهش به زندان وکيل آباد مشهد می رود ، او را نيز می گيرند و به همراه شوهرش اعدام می کنند . سال 1359 بود . بسياری در خواب خوش و اما ما ، هر چند که از خانواده ما نبود ، هر آنچه را توانستيم انجام داديم . علی خامنه ای در جريان بود ولی هيچ نکرد ! قاسم فردی بود که علی خامنه ای در جلسه ای (قبل از انقلاب 57) در موردش گفت : اگر دختر می داشتم به قاسم می دادم !!! هم ثريا را و هم شوهرش قاسم را علی خامنه ای شکنجه کرد و کشـت .
هنگامی که دانستيم که سينما رکس آبادان را برای اسلام و برای خدا به آتش کشيده اند ، بسياری باز هم در خواب بودند و نديدند و نشنيدند ، ولی ما بوديم و فرياد برآورديم ، هر چند فرياد ما آنزمان جيغی تنها در اقيانوس سکوت به اصطلاح روشنفکران اکثرا مذهب گرا بود ! و .... و هنگام های بسياری ديگر را می توان برشمرد .
نکته دوم اينکه مناسب است اشاره ای کنم به جمله زيبا و بسيار درست ديپلمات جدا شده از رژيم ، آقای احمد ملکی که می گويد : اولين راه مبارزه با ظلم ، ترک ظالم است . آيا زمان آن نرسيده است که شما نيز ترک ظالم به معنای واقعی آن را بکنيـد ؟ آيا روشنفکر مذهبی می تـواند وجود داشته باشـد ؟
به باور من در مذهب و مخصوصا در اسلام ، روشنفکر معنا و مفهوم نـدارد . چرا که روشنفکر نوآور است ، به امروز علم دارد و تلاش در ساختن فردايی نوين را دارد . اما در مذهب تلاش تنها در توجيه نقل قول هايی است که حتی صحت نقل قولی آنها مشخص و معلوم نيست . چگونه يک روشنفکر مذهبی می تواند فلسفه ای نوين را ارائه بدهد ؟ مگر آنکه روايـت و يا حديثی جديد را بسازد !؟ ترجمه ای من درآوردی از آيات قرآن بکند و يا روايتی را در مقابل روايتی ديگر بگذارد !؟
من بر اين باورم که زنجير مذهب بر هر پايی که باشد ، گوش را کر ، چشم را نابينا و زبان را آلوده می کند . شما در جمله ای آورده ايد که دين به مانند شراب است که حيوان را حيوان تر و انسان را انسان تر می کند ! جمله زيباست و قافيه دار ولی اما من هيچ گاه نديده ام که شراب انسان را انسان تر کرده باشد ! مگر در اشعار عرفانی ! دين نيز هرگز انسانی را انسان تر ننموده است . چرا که اصل دين بر پايه انسانيت نيست . در دين هر آنچه بر روی زمين و آسمان است ، بنده و برده پروردگار می باشد . به پروردگار است که بايد سود رساند و نه به بنده وبرده ! اگر هم اين اصل را بر شما تقيه کردند ، ولی در عمل آن را انجام دادند . کدامين آخوند را شما سراغ داريد که سودی برای جامعه و انسانها داشته است ؟ حتی علی تهرانی ها و علی شريعتی ها هم مگرسودی بجز هموار نمودن راه برای خمينی را داشتند ؟ اگر هم در اينجا و يا در آنجا و مخصوصا در ميان مذهبيون مسيحی فردی را سراغ داريد که به انسانيت و به انسانها خدمت کرده است ، آن فرد فعاليت انسان دوستانه خود را از روی عشق و خارج از حوزه سنتی مذهب و کليسا انجام داده است .
جناب آقای سروش نکته های بسيار ديگری نيز به نظرم می آيند و اگر آنها را نمی نگارم نه به خاطر نداشتن جوهر در قلم که بر اين باورم که ... يک کلام بس باشد !
به باور من زمان آن رسيده که روشن و محکم نادرستی و بی سودی افکار آخوندی را برملا کنيم ، خود را از آنها مبرا و جامعه را به مبارزه فعال با اين جانيان انگل دعوت نماييم . لعنت و نفرين برازنده و شايسته انسان روشنفکر نيست . اينها همه خرافاتی آخوندی بيش نيستند . تنها کنشهای سودمند من و شماست که ديروز را ترميم و فردا را می توانند بسازند .
شاد و سلامت باشيد
دکتر محمود تهرانی
فرانسه ـ 3 اسفند ماه 1389
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد