logo





جنبش سبز و چالش ها

دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۹ - ۲۱ فوريه ۲۰۱۱

زهرا کمالی

جنبش سبز ایران اگر بخواهد نتیجه بخش باشد باید بر خواسته های خود پافشاری کند و براندازی کامل نظام ولایت فقیه و نظام سیاسی حاکمه را محور قرار بدهد وگرنه خواستن اصلاحات مانند بیست ماه گذشته فقط نیروی فعال را نابود کرده و یاس و ناامیدی و سرگردانی بیشتر را نصیب مردم می کند.
جنبش سبز ایران با فریاد بلند رای من کجاست آغاز شد و در جنبشهای اولیه خیابانی مردم به دنبال رای گمشده در روند انتخاباتی بودند ،در روزهای اول بعد از خرداد 88مردم با برگزاری راهپیمایی مسالمت آمیز و با پایبندی به اینکه میتوان با اتکاء به اصل سکوت و ارامش به اصلاحات دست زد در خیابانها مسیر آزادی و انقلاب را طی میکردند و هر بار با زدن چسب بر دهان و تنها نشان دادن انگشتان به علامت پیروزی خواسته های خود را در قالب شعارهای مختلف از نظامی سیاسی حاکم بر جامعه مطالبه می کردند.
این راهپیمایی ها و خواسته ها با سکوت و آرامش آغاز و در نهایت با باتوم و گاز اشک آور پاسخ داده میشد ،در فواصل بعدی _عاشورا و بهمن 88_پاسخ ها به شکل بسیار خشونت آمیزتری داده شد بطوری که در هر تظاهرات و تجمع و اعتراض تعداد زیادی کشته ،زخمی و بازداشتی به دنبال داشت ،و در نهایت این جنبش مسالمت آمیز با دادگاههای نمایشی و حکم های باور نکردنی به مسیر خود ادامه می داد و هر بار نیروی حاکم با پشتیبانی نیروهای مسلح در قالب سپاه و بسیج و لباس شخصی ها و بصورت کاملا آگاهانه به خاموش کردن این جنبش و یا بقول خودشان فتنه و آشوب می پرداختند.
جنبش سبز ایران در آغاز با بیانیه های سردمداران خود موسوی و کروبی که هر کدام به نوعی رهبری این جنبش را بصورت غیر مستقیم بر عهده میگرفتند آرام شد و هر بار که مردم به مقابله با نیروزهای سرکوبگر رژیم به خیابانها می آمدند و آنچه را که حقوق قانونی خود بود مطالبه میکردند ،با ارائه طرحهای ساختگی به آرام کردن انها می پرداختند ،تا اینکه بالاخره بعد از یکسال و اندی در 25بهمن این حنبش به اصطلاح خاموش که از سطح خیابانها به درون دانشگاهها و مراکز علمی و فرهنگی خزیده بود بیرون آمده و دوباره به سطح خیابانها کشیده شدند و این بار نه تنها طبقات روشنفکر و دانشگاهی ،که طبقات کارگر قشر متوسط و متوسط پایین همراه با این جنبش شده و به سطح خیابانها ریختند اگر چه این بار نیز دولت حاکمه نخواست تا بار دیگر اعتراضات را ببیند و در رسانه های دولتی خود که مهمترین ان کیهان می باشد به نفی وجودی این جنبش پرداخته و چنین بیان می کند سرانجام دیروز «کوه» موش زائید و اگرچه تعداد اندکی از اراذل و اوباش اجاره ای کوشیدند در چند نقطه تهران ابراز وجودی چند دقیقه ای کنند ولی با حقارتی مثال زدنی روبرو شده و جمع شدند... اگرچه گفتنی در این باره فراوان است ولی به همین اندازه بسنده می کنیم که آیا تجمع نهایتا 400-300 نفر از جمعیت 75 میلیونی ایران و یا از جمعیت 12 میلیونی تهران برای مخالفت و ضدیت با انقلاب و نظام، نشانه پایگاه مردمی عظیم و گسترده جمهوری اسلامی ایران نیست؟(1)
تحلیل 25بهمن 89 و حضور هزاران نفری مردم در خیابانها علارغم تمام سرکوبها و تهدیدها و اعدام های اخیر باید بدون تعارف های سیاسی و اجتماعی باشد تا شاید بتوانیم تلنگری بر بدنه و رهبری این جنبش بزنیم ،اگر چه مردم با رای من کجاست به خیابانها آمدند و در طول این یکسال و هشت ماه با توجه به خواسته سران خود به پایبندی نظام سیاسی حاکم بر قانون اساسی تاکید کردند ،اما هر بار به نقد نظام حاکمه پرداختیم و اینکه این حکومت بر اساس رعایت اصل ۲۷ قانون اساسي جمهوري اسلامي، "تشكيل اجتماعات و راهپيمايي‏‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنكه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است "، باید به مردم اجازه راهپیمایی مسالمت آمیز را بدهد آن را به نقد کشیدیم بدون آنکه بدانیم که این حکومت بارها و بارها در موقعیتهای مختلف ثابت کرده که با نیروهای نظامی و سرکوبگرش اعم از سپاه و بسیج و لباس شخصی ها مردم را سرکوب کرده و از اعمال خشونت هیچ ابایی ندارد ،بنابراین در حال حاضر نقد سازشکارانه نظام حاکم کار بیهوده و با طلی است و اگر بخواهیم این کار را انجام دهیم جز واژگون دیدن مسائل ،برداشت دیگری نمی توان از آن داشت ،بنابراین بهترین کار ممکن ،بررسی ،بازنگری چا لش ها و شناخت مسائل و طرح خواسته های واقعی در پیش روی جنبش سبز در زوایای مختلف آن است.
مهمترین مسئله ای که در طول جریان جنبش سبز ایران فراموش شد این بود که این جنبش یک حرکت و جنبش مطالباتی است ،و این نوع جنبش ها با نظام سیاسی حاکم بر جامعه کاملا مرتبط می باشد ،بطوریکه یک جنبش مطالباتی با نظام سیاسی حاکم رابطه مستقیم دارد ،اما این مسئله ای هست که ،در جنبش ایران فراموش شده ،آزادی احزاب و روزنامه ها هر کدام قدرتی را در جامعه پخش می کند که نظام سیاسی فعلی حاکم بر ایران این نوع قدرت را در جامعه ایجاد نخواهد کرد و از طرفی خواستن ازادی ،دموکراسی و در کل درخواست اصلاحات از نظام دیکتاتوری با قدرت مذهبی ولایت فقیه امری غیر ممکن و انجام نشدنی است و این نظام از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم تا کنون با اعمال خود نشان داده است که قابلیت اصلاح را در سطح معنی داری ندارد .
با نگاهی کوتاه و گذرا بر اتفاقات همین 20ماه گذشته میتوان به عدم قابلیت اصلاحات در نظام سیاسی موجود پی برد چناچه این نظام نه تنها از برهم زدن تجمعات و راهپیمایی های سکوت نگذشت بلکه به دنبال مخالفت با مردمی که معترض به نتیجه انتخابات بوده و تنها از حوزه و حریم شخصی خود در حیطه اجتماعی دفاع میکردند ،با ابزاری چون بازداشت ،شکنجه ،توهین ،محرومیت های طولانی مدت و در نهایت اعدام برخورد کرد و از تمام قشار و طبقات از دانشگاهیان گرفته تا وکلا ،معلمان ،کارگران قربانی گرفته و تلاش می کند تا با مرتبط کردن این اعتراضات به نیروهای خارج از کشور و بقول خود بیگانگان هر انفعالی را خاموش کرده وبا نفی وجودی هر اعتراضی خود را اثبات ،و بر ریشه های استبداد خود بیفزاید.
در مقابل سران جنبش هر بار با بیانیه های خود مردم را به تظاهرات مسالمت آمیز و بدون خشونت فراخواندند و در اخرین بیانیه خود نیز برای تظاهرات 25بهمن با بیان اینکه مردم شریف ایران و رهروان جنبش سبز با عزم راسخ و حفظ آرامش در این راهپیمایی مسالمت آمیزشرکت نمایند و به عوامل نفوذی خشونت طلبان در هرحالتی اجازه تغییر روند راهپیمایی و اعمال خشونت را ندهند خواستار حضور مردم شدند (2) ،و این در حالی است که خط مشی دموکراتیک بدون خشونت در مقابل نظام سیاسی که برای خاموش کردن هر تجمعی دست به خشونت و حتی اقدام مسلحانه برده و پشتوانه محکمی چون سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج را بعنوان سازمانهای سرکوبگر دارد ،کاملا غیر عقلانی بوده و قابل انطباق نیست.
مسئله دوم که که در جنبش سبز روز به روز قابل تامل تر می شود تفاوت و تعارض بین خواسته های مخاطبان و سران جنبش سبز می باشد ، موسوی و کروبی به اصطلاح سران جنبش ،در هر بیانیه و سخنرانی خواستار اجرای قانون اساسی و برگشت نظام به دوران طلایی خمینی یودند ، قانونی که هر کدام به نوعی خواهان اجرا و برقراری آن هستند ، در یک نظام اسلامی که مجلس نقش محوری دارد احمدی نژاد می گوید که صرفا از حقوق قانونی خود استفاده می کند و معقتد است مجلس نباید در راه پیشرفت ایران مانع تراشی کند و دولت برتر از نهاد مجلس و بقیه نهاد ها است (3) خامنه ای می گوید قانون اساسی من هستم و موسوی خواهان قانون اساسی اوایل انقلاب می شود و مردم هم معتقدند قانون اساسی در کشور رعایت نمی شود ،بنابراین ما از کدام قانون اساسی سخن میگوییم و با تکیه بر کدام قانون از چه نظام سیاسی طلب اجرای قانون اساسی را داریم؟؟
موسوی و کروبی هیچکدام خواهان براندازی نظام سیاسی حاکم برایران نیستند چرا که هر کدام در دوره زمانی به مدت طولانی پستهای کلیدی در نظام سیاسی حاکم داشتند بنابراین انتظار بیجایی است که از آنان خواهان براندازی نظام ولایت فقیه باشیم ،آنها هر کدام به نوعی بر اصلاحات در بدنه نظام اصرار میورزند اما این نیز در تناقض کامل با نحوه عملیات آنها است چرا که همه می دانند راه اصلاحا ت همیشه گفتگو و تعامل مسالمت آمیز است نه دعوت مردم برای ریختن به خیابان و اعتراض ،بنابراین نوع خواسته ها با نحوه عملیات کاملا در تناقض است و این می شود که مردم در سردرگمی طولانی به سر میبرند ،و هر بار با برخورد خشونت آمیز و توهین و دادن بهایی سنگین تر از گذشته رو به رو میشوند.
و نکته قابل توجه این است که ،باید بدانیم که سران می خواهند سهم بیشتری در نظام حاکمه داشته باشند و لاغیر ،بنابراین اگر مسیر ما متفاوت است باید از هیمن جا مشخص شود نه اینکه هر بار بهایی سنگین تر از گذشته پرداخت کنیم.
در 25بهمن شعارهای مردم کاملا نشان دهنده تعارض خواسته های عمومی با سران جنبش بود ،اگر چه آنها در حصر خانگی به سر می برند و یا از ارتباط با مردم محروم هستند ،اما عدم صراحت با مردم باعث شده تا مسیر حرکت پیش رونده جنبش گم شود.
مردم در راهپیمایی 25بهمن با شعارهای مرگ بر خامنه ای ،مرگ بر دیکتاتور و مبارک_بن علی حالا نوبت سید علی مشخصا خواسته های خود را که بر اندازی نظام سیاسی حاکم بود را ، بیان داشتند اما مسئله اصلی که در جنبش ایران فراموش شده این است که مردم به وضوح میدانند که چه چیزی را نمی خواهند اما حلقه گمشده آن است که هنوز در اینکه چه چیزی را می خواهند دچار شک و تردید هستند و همین مسئله باعث شده تا جنبش گاهی بعنوان یک حرکت احساسی عمل کند و همین عدم تداوم و تاکید بر خواسته ها نتیجه دهی این جنبش را به بیست ماه کشانده و شاید همچنان قربانی و بها گرفته و پاسخی داده نشود.
موضوع دیگری که فراموش شده این است که مردم در هر یک از تجمعات 25خرداد ،عاشوار 88و حالا در 25بهمن با قبول بهای سنگین به خیابان امدند و در تصمیم این حرکت از مرزهای بسیاری گذشتند ،اگر رهبران از همان ابتدا تاکید بر ماندن مردم در خیابان میکردند و مردم نیز در گروهای حتی صد نفری در خیابان می ماند و برای مدتی به خانه نمی رفتند دیگر گروه گروه قربانی نیروهای عملیاتی _بسیج و سپاه و لباس شخصی ها _ ولی فقیه نمی شدند.
در هر تظاهرات و راهپیمایی که مردم به حرکت بر میخواستند جدا از اهرم باتوم و گاز اشک اور با نیروی دیگری به نام تظاهرات سکوت ،حرکت مسالمت امیز و بدون خشونت رو به رو شدند و این شد که هر بار جدا از دادن تعدادی کشته ،زخمی و تعداد بی شماری دستگیری و بازداشتی مردم برای مدتی سکوت می کنند و این جنبش برای مدتی بدون دیدن قدرت حرکت خود خاموش میشود .ونتیجه این میشود که نمایندگان مردم در مجلس به خود این اجازه را میدهند که از تریبون رسمی که خانه ملت نامیده میشود بصورت علنی حقشان زیر پای گذاشته شود و حمید رسایی _نماینده مجلس_وعده بدهد که موسوی و کروبی دستگیر می‌شوند و هواداران آنها هم هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند.(4) و یا احمدی نژاد در همان عصر 25بهمن این گروه را ارازل واوباش خطاب کند و بگوید کارشان خاک پاشیدن به خوشید است و مشایی را که رد شده همین مجلس باصطلاح سخنگوی مردم است را یار مهربان و مرد لطیف بنامد.
جنبش سبز ایران اگر بخواهد نتیجه بخش باشد باید بر خواسته های خود پافشاری کند و براندازی کامل نظام ولایت فقیه و نظام سیاسی حاکمه را محور قرار بدهد وگرنه خواستن اصلاحات مانند بیست ماه گذشته فقط نیروی فعال را نابود کرده و یاس و ناامیدی و سرگردانی بیشتر را نصیب مردم می کند.
در مرحله بعدی باید از صف رهبران گذشت ،این رهبران در طول بیست ماه ثابت کردند که خود انتخاب شده از پیکره همین نظام هستند که حاضر به همراه شدن با مردم در مقاطع حساس که لازم به تصمیم گیری قاطعانه است ، نمی باشند و تنها می توانند شروع کننده آن هم در سطح بسیار پایینتر از خواسته های مردم باشند چنانچه در 25بهمن خواستند تا علت اصلی آمدن مردم به خیابانها در پشت مسئله حمایت از مصر و تونس باقی بماند ،جنبش بیش از یکسال بصورت خاموش در امد و گروه مقابل بازداشت ،حبس های طولانی مدت ،ممنوع از کار و در نهایت اعدام کرد و جنبش سبز فقط نوشت و هر بار که خواست حرکتی انجام دهد با جمله کلیشه ای اصلاحات و پایبندی به قانون اساسی رو به رو شد و این شد نتیجه که در نهایت به اعدام خود به اصطلاح سران جنبش برسد و مردم در25بهمن 2کشته و بقول رسانه های رسمی 1500بازداشتی دهد و در اول اسفند تعداد اندکی به خیابان آمده و گروهی با جعل ویدئوهای گذشته سعی در بزرگنمایی داشته باشند ،غافل از اینکه مردم زیادی در خانه ها منتظرند تا ندایی برخیزد و آنها مطمئن باشند که میتوان با تکیه بر آن به راه افتاد.
نظام سیاسی حاکم بر جامعه ایران روز به روز از اتفاقات رخ داده در منطقه خاور میانه و شمال آفریقا می آموزد که چگونه باید رفتار کند تا نظام استبدادی خود را استحکام بخشیده و هر روز بر خلاف مجامع بین المللی و رسانه ها که معتقدند ولایت فقیه باید از منظقه بیاموزد و به مردم گوش فرا دهد ،نه تنها فضای سیاسی را برای حضور گروهها و احزاب با عقاید و اندیشه های متفاوت باز نخواهد کرد ، بلکه روز به روز بر جو خفقان خواهد افزود و بر قویتر کردن نیروی بسیج و اطلاعات تاکید کرده و مراکز علمی و فرهنگی را هر روز مستحکم تر از قبل به محیطی نظامی تبدیل خواهد کرد و شکنجه ، بازداشت ،اعدام و در نهایت وابستگی نیروها به خارج از کشور قسمت پایانی این نمایش خواهد بود
زهرا کمالی _فارع التحصیل جامعه شناسی

منابع

1_ خبر انلاین مورخ 26بهمن 88
2_ سایت خبری کلمه مورخ 22بهمن 89
3_ سایت خبری تابناک مورخ 23 آذر 89
4_ سایت خبری و تحلیلی کلمه _مورخ 1 اسفند 89

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد