نفر بعدی....
اسم؟
فرهاد
فرزند ِ ؟
قاسم
خانوادگی؟
نوازشگر
مُعَرِف ؟
روزنامه
برای کدام کار؟....برای سه کار آگهی شده
هر کدام بشه
چی؟
برای نامه رسانی
سابقه داری؟
چه سابقه ای؟
منظور؟
نمی دانم، منظور چه سابقه ایست؟
مگر چند نوع سابقه داری؟
(...شاید بهتر باشه بدون ِ که قبلن مبارز بوده ام...)
چرا ساکتی؟...پرسیدم چه سوابقی داری؟
سابقه زندان.....
چی؟ زندان بودی؟
حالا نه، قبلن
برای دزدی؟
دزدی چیه قربان؟ برای کار های سیاسی
سیاسی؟ چکاره بودی؟
مخالف
مخالف چی؟
اوضاع
حالا چی؟
چی حالا چی؟
چه مدت زندان بودی؟
شش ماه
محکوم شدی؟
نه موقت بودم، بدون دادگاه آزاد شدم.
باز جوئی، باز پرسی چی؟
مفصل
کتک؟
بله، مشت، لگد... و کابل...
چند ساله بودی؟
نونزده ساله، دبیرستان می رفتم
چقدر درس خوانده ای؟
دیپلم دارم
ریاضی؟
نه، ادبی
دیگه چه سابقه ای داری؟
معلمی
دولتی؟
نه، خصوصی
با دیپلم ادبی چی درس می دادی؟
ریاضی!
بله! مگه دیپلمت ادبی نیست؟
بله!
پس چرا ریاضی؟
مگه خود ِ شما که داری با من مصاحبه می کنی درسش را خوانده ای؟
فضولی؟
نه، کنجکاوم
.....برو بیرون
حالا هم مسافر کشی می کنم....ماشین مال خودم نیست....کمکی میرم.
گفتم برو بیرون، سئوال دیگه ای ندارم
یعنی مصاحبه تمام شد؟
بله...برو بیرون منتظر باش خبرت می کنیم
کجا منتظر باشم، بیرون؟
نه، خانه
تا کی؟
خبرت می کنیم
مطمئن باشم؟
منتظر باش
من که تلفن ندارم، چطوری خبرم می کنید؟
اگر قبول شدی، با نامه
نظر خودت چیه، قبولم؟
گفتم برو بیرون
چرا دلخور شدی؟
چون بچه پر روئی
کی، من؟
نخیر، من
حالا درست شد.
فورن برو بیرون و گر نه ادامه شش ماه زندان بدون محاکمه قبلی را برایت تجویز می کنم.
دکتری؟
چی؟
گفتی تجویز می کنی
حالا نشانت می دم
من که این کاره نیستم
این کارت می کنم
تو هم بعله!
..........................
این برادر را راهنمائی کن
چشم حاجی آقا
..........................
نوازشگر!..... نوازشگر!.....
با تو هستند فرهاد!.....تکان بخور، شاید خبر خوبی باشه....
اتهام من سنگین تر از ایناست که خبر خوشی باشه....
مگه اتهامت چیه؟
حمل مواد، عرق خوری، توهین به مقامات....و لکه دار کردن عفت عمومی.
پس گاوت زائیده....
.........................
حیون! مگه تو فرهاد پسر قاسم نیستی؟ چرا نفست در نمی یاد؟
....من که خودم دارم میام، چرا میزنی؟
صدات در نیاد مادر....تو انفرادی زدن را نشونت می دم....
دوباره انفرادی؟.....چرا نمی خواهید قبول کنید، من بیگناهم.....برای کار مراجعه کرده بودم....
زرزر زیادی نکن پدر سگ....اینا رو به حاج آقا حسینی بگو....
کیه؟
باز جوی جدید پرونده ته.
کی بهش بگم؟
شاید همین امروز
..........................
اسمت ِ فرهاد ِ؟
بله حاج آقا
بله و زهر مار. فرهادم شد اسم؟
اشکالش چیه حاج آقا!
اسم ائمه نیست.
از کجا می دونید حاج آقا، شاید نوکر یکی از اماما بوده، شاید پیشکار یکی از...
خفه شو هروئین فروش ِ کمونیست ِ ضد انقلاب....فامیلت هم که نوازشگره! با توام، فامیلت نوارشگره؟
تقصیر خودم نیست حاج آقا!
یعنی چی؟
من دلم می خواست، فامیلم موسوی....هاشمی....یا حسنی باشه....
چرا می زنی حاج آقا، من که حرف بدی نزدم...
مادر...حالا فهمیدم که یکی دیگه از اتهاماتت پر رو بودن ِ ....اول باید بدم روت و کم کنن.
..............................
ببرش بند حاج آقا فولاد، بزار چند شب آنجا باشه
چشم حاج آقا.....
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد