logo





"نیروی شگرف مفهوم منفی"

پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۲۰ ژانويه ۲۰۱۱

محمد رضا شالگونی

mohamadreza-shalgoni-s.jpg
برای زحمتکشان و لگدمال شدگان ، انقلاب همیشه واقعۀ باشکوهی است. با توجه به این حقیقت است که لنین گفته است: انقلاب جشن توده هاست. بار دیگر انقلابی آغاز شده که دیکتاتورهای عرب و حامیان "متمدن" آنها را به وحشت انداخته و توده های به جان آمده عرب را به هیجان آورده است. انقلاب تونس که نام زیبای "انقلاب یاسمین" را به آن داده اند ، نخستین انقلاب برخاسته از اعماق در دنیای عرب است. مونا الطحاوی ، روزنامه نگار سرشناس مصری مقیم نیویورک ، چند روز پیش ( در گاردین انگلیس ) نوشت که در دنیای عرب سالگرد بسیاری از کودتاها را به عنوان انقلاب جشن می گیرند و سال ها بود که من به ایرانی ها به خاطر انقلاب مردمی ۱۹۷۹ ( والبته نه به خاطر نتایج آن ) رشک می بردم. اما اکنون خواهم توانست همراه میلیون ها عرب دیگر ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ را به عنوان یک انقلاب واقعی برای همیشه جشن بگیرم. و اکنون ما ایرانی ها هستیم که باید به تونسی ها رشک ببریم و از آنها بیاموزیم. بی تردید "انقلاب یاسمین" هنوز در آغاز راه است و معلوم نیست به کجا خواهد رسید ، اما تا همین جا درس هایی دارد که به بعضی از آنها تلگرافی اشاره می کنم:
۱ – انقلاب تونس یک بار دیگر شکنندگی دیکتاتوری ها را به نمایش گذاشت. تونس در تمام ۵۵ سال گذشته ( یعنی از زمان استقلال از فرانسه در اوائل ۱۹۵۶ تاکنون ) زیر فرمانروایی دو رهبر قدر قدرت زیسته که دومی رئیس سازمان امنیت اولی بود. و در تمام این مدت سیستم امنیتی بسیار محکم و کارآمدی بر آن حاکم بود که تا شروع شورش های اخیر ( در نیمه دوم دسامبر گذشته ) شکافی در آن ایجاد نشده بود و می توانست حرکت های مردمی را در نطفه خفه کند. سیستم امنیتی رژیم بن علی از چنان هیبتی برخوردار بود که ( به قول رابرت فیسک ، یکی از مطلع ترین روزنامه نگاران اورپایی در باره خاورمیانه ) عرب ها می گفتند دو - سوم تونسی ها به شیوه های مختلف برای پلیس مخفی بن علی کار می کنند! اما هنگامی که مردم به پا خاستند ، همین دیکتاتوری قدر قدرت در کمتر از یک ماه درمانده شد و دیکتاتور فرار را بر قرار ترجیح داد. مچاله شدن دیکتاتوری بن علی در برابر خیزش توده ای مردم چنان سریع و غافلگیر کننده بود که این روزها بسیاری از روزنامه نگاران عرب قطعه ای از شعر شاعر نامدار تونسی ، ابولقاسم الشابی را ( که علیه استعمار سروده و بعدها به سرود ملی تونس تبدیل شده ) نقل می کنند که می گوید: "اگر روزی مردم زندگی را اراده کنند ، تقدیر ناگزیر است گردن بگذارد ، شب ناگزیر است روشن شود ، و زنجیرها ناگزیرند پاره شوند". انقلاب تونس یک بار دیگر نشان داد که دیکتاتوری ها اگر نتوانند سرکوب کنند ، مانند خانه های مقوایی درهم می شکنند. و تا زمانی می توانند سرکوب کنند که مردم به پا نخواسته اند. در واقع ، چیزی که هگل آن را "نیروی شگرف مفهوم منفی" خوانده است ، روشن تر و فشرده تر از هر جای دیگر در دیکتاتوری های بحران زده خود را نشان می دهد. نارضایی تلنبار شده در نظام های سرکوبگر به فنر فشرده شده ای می ماند که با اولین تکان به صورت جهشی باز می شود و حکومت کنندگان را به هوا پرتاب می کند. همین دو - سه ماه پیش فرانسه شاهد اعتصاب ها و راه پیمایی های توده ای و سراسری مکرری بود که گاهی تمام کشور را فلج می کردند. اما دیدیم که دولت دست راستی سارکوزی نه تنها دوام آورد ، بلکه از موضع خودش نیز عقب ننشست. چرا؟ به دلیل این که اراده توده ای نتوانست روی ضدیت با خودِ نظام سیاسی فرانسه متمرکز شود. در حالی که در تونس ، ایران یا مصر ، هر حرکت توده ای بزرگ به سرعت مشروعیت نظام سیاسی را زیر سؤال می برد. بر خلاف تصور دیکتاتورها ، دیکتاتوری ها دولت های بسیار ضعیف و شکننده ای هستند که با نخستین حرکت های اعتراضی توده ای ترَک بر می دارند و از هم می پاشند ، ولی دموکراسی های بورژوایی شکل مستحکم تری از فرمانروایی طبقاتی هستند که می توانند مدت ها از فشرده تر شدن انفجاری نارضایی توده ای جلوگیری کنند.
۲ - تجربه تونس یک بار دیگر نشان داد که اولاً خیزش کارگران و زحمتکشان برای شکل گیری جنبش انقلابی اهمیتی تعیین کننده دارد و ثانیاً انقلاب ( یا دست کم ، انقلاب علیه دیکتاتوری ) فقط کار یک طبقه نیست ، بلکه به مشارکت فعال اکثریت مردم نیاز دارد. انقلاب تونس در یکی از فقیرترین مناطق تونس ( یعنی استان "سیدی بوزید" ) آغاز شد و پا گرفت و سراسری شدن خیزش همزمان کارگران و زحمتکشان و طبقه متوسط بود که دیکتاتوری بن علی را مچاله کرد. این تجربه را مخصوصاً دو گروه از ایرانیان باید به خاطر بپسپارند: اولاً آنهایی که خیال می کنند بی توجه به خواست های کارگران و زحمتکشان می توانند به دیکتاتوری پایان بدهند و با خوش خیالی کوته بینانه ای طبقه متوسط را فاعل پیکار برای دموکراسی می پندارند ؛ ثانیاً آنهایی که پیکار برای دموکراسی را به خاطر این که طبقه متوسط هم از آن حمایت می کند ، "بورژوایی" می نامند.
۳ - تجربه تونس نشان داد که خیزش به تشکل ها و مراکز تجمع دَم دست نیاز دارد. چنین نقشی را در تونس تا اینجا اتحادیه ها به عهده داشته اند و مانند مساجد در انقلاب ۵۷ ایران ، مراکزی برای شروع تجمعات اعتراضی زحمتکشان بوده اند. اکنون با فرار بن علی، "کمیته های مردمی" ( یا "لجان شعبیه" ) نیز همه جا شکل می گیرند و به نهادهای قدرت توده ای تبدیل می شوند که سرنوشت انقلاب به میزان قوام یافتگی این تشکل های توده ای بستگی دارد. و متأسفانه هنوز نشانه ای از مسلح شدن این نهادهای قدرت توده ای در دست نیست و این نگران کننده است.
۴ - تجربه تونس باردیگر نشان داد که انقلاب بدون شکاف در میان بالایی ها نمی تواند پیش برود. شکاف در دستگاه سرکوب بن علی بود که او را به فرار واداشت. شواهدی وجود دارد که بعضی فرماندهان ارتش حاضر نبودند مانند پلیس و نیروهای امنیتی در سرکوب مردم شرکت کنند. تصادفی نبود که بن علی خشمگینانه ، ژنرال عمار ، رئیس ستاد ارتش را برکنار کرد. در گیری هایی که پس از فرار بن علی میان نیروهای گارد ریاست جمهوری و نیروهای ویژه امنیتی با واحدهای ارتشی در گرفت ، نشان داد که شکاف در میان دستگاه های سرکوب عمیق تر از آن بوده که قبلاً به نظر می رسید.
۵ – انقلاب تونس بار دیگر اثبات کرد که مردم برای برانداختن یک دیکتاتوری ضرورتاً به حمایت قدرت های خارجی نیاز ندارند ، بلکه می توانند حتی علی رغم حمایت قدرت های بزرگ ، آن را به زیر بکشند. رژیم بن علی ، مانند رژیم شاهنشاهی در ایران ، نه تنها دشمن خارجی شناخته شده ای نداشت ، بلکه از حمایت امریکا و همه کشورهای اورپایی برخوردار بود. این تجربه همچنین ادعای دموکراسی خواهی ریاکارانه دولت های غربی را به نمایش گذاشت. دولت سارکوزی که حاضر نشد به دیکتاتور فراری در فرانسه پناه بدهد ، همیشه حامی سرسخت او بود و پیشتر ، درست هنگامی که پلیس تونس ۲۱ نفر از تظاهر کنندگان بی دفاع را به خاک و خون کشید ، از طریق وزیر خارجه اش ( ژان آلیو ماری ) آمادگی پلیس شورش فرانسه را برای کمک به سرکوب مردم تونس اعلام کرده بود! و موضع دولت اوباما بهتر از این نبود. هیلاری کلینتون که درست چند روز پیش از فرار بن علی در "فوروم آینده" دوحه در باره ضرورت اصلاحات برای نمایندگان شیخ نشین های فاسد عربی سخن رانی می کرد ، حتی یک بار کلمه دموکراسی را بر زبان نیاورد و وقتی مستقیماً در باره اعتراضات مردم تونس مورد سؤال قرار گرفت ، پاسخ داد که "ما نمی توانیم جانبداری کنیم"! فراموش نباید کرد که رهبران امریکا و اتحادیه اورپا هرچند اکنون ناگزیر شده اند با دست پاچگی از حق انتخاب مردم تونس دفاع کنند ، اما همان سیاست قبلی را به شیوه دیگری ادامه می دهند و می خواهند تا حد ممکن آب رفته را به جوی بازگردانند. آنها از مردم تونس می خواهند آرامش را حفظ نمایند و خیابان ها را ترک کنند تا برگزاری یک "انتخابات بی تقلب و آزاد" هرچه زودتر امکان پذیر گردد. اما برای مردمی که تازه انقلاب شان جوانه زده است و هنوز نتوانسته اند دستگاه های سرکوب دیکتاتوری را درهم بشکنند ، حفظ آرامش و دل خوش کردن به "انتخابات آزاد" خطرناک ترین کار ممکن است.
۶ – نفس زندگی بخش انقلاب تونس نیز مانند همه انقلاب های توده ای هم اکنون از محدوده یک کشور فراتر می رود و تشنگان آزادی و برابری را به ویژه در کشورهای عربی بیدار می کند و راه می نماید. خوان کول ( یکی از مطلع ترین تحلیل گران امریکایی در باره مسائل خاورمیانه و دنیای اسلام ) چند روز پیش ، انقلاب تونس را نخستین انقلاب خاورمیانه پس از انقلاب ۱۹۷۹ ایران نامید و به درستی یادآوری کرد که انقلاب ایران به دلیل تسلط آیت الله ها و برآمدن یک دیکتاتوری مذهبی از بطن آن ، عملاً نتوانست از یک کشور فراتر برود ، اما انقلاب تونس می تواند در منطقه ای که از اصل حاکمیت مردم خبری نیست ، تکان های بزرگی ایجاد کند. حق با اوست. تصادفی نیست که همه دولت های منطقه ، از رژیم قذافی گرفته تا دولت اسرائیل ، پیشروی انقلاب مردم تونس را خطرناک می دانند و رهبران امریکا و اتحادیه اورپا برای مهار کردن آن به چاره جویی برخاسته اند. آنها که به بهانه مبارزه با القاعده و تروریسم بنیادگرایان اسلامی ، حمایت شان از دیکتاتوری های فاسد منطقه را توجیه می کرده اند ، با انقلابی که با بنیادگرایی اسلامی بیگانه است ، ولی مردم را برای دست یابی به آزادی و برابری می شوراند ، چه خواهند کرد؟! پیشروی انقلاب مردم تونس با کنار زدن دیکتاتوری و بی اعتبار ساختن بنیاد گرایی اسلامی ، می تواند پیوند ذاتی دموکراسی ، حاکمیت ملی و استقلال سیاسی را برای ملت های عرب و غیر عرب منطقه نشان بدهد و مقاومت توده ای بزرگی را در برابر زورگویی های قدرت های امپریالیستی و اسرائیل برانگیزد. و این خطری است که آنها نمی توانند نادیده اش بگیرند.
۷ – انقلاب تونس فقط شورشی علیه دیکتاتوری و فساد خاندان های حاکم نیست ، بلکه همچنین شورشی است علیه سیاست های نئولیبرالی بن علی و شرکاء و اربابانش در اتحادیه اورپا ، امریکا ونهادهای مالی بین المللی که رهایی از آنها فقط از طریق فراتر رفتن از یک انقلاب سیاسی به یک انقلاب اجتماعی امکان پذیر خواهد شد. و این می تواند بادهای امیدبخشی را که در امریکای لاتین برخاسته اند ، به خاورمیانه نیز بکشاند
پس بگذارید با آروزی پیروزی "انقلاب یاسمین" که بهاری دیگر را بشارت می دهد ، همراه تونسی ها سرود ملی شان را زمزمه کنیم که "اگر روزی مردم زندگی را اراده کنند ، تقدیر ناگزیر است گردن بگذارد ، شب ناگزیر است روشن شود ، و زنجیرها ناگزیرند پاره شوند". انقلاب آنها انقلاب ما هم هست.

محمدرضا شالگونی – ۲۹ دی ۱۳۸۹ ( ۱۹ ژانویه ۲٠۱۱ )

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد