logo





ترس ونگرانی

پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۲۰ ژانويه ۲۰۱۱

راشل زرگریان

rashel.jpg
قسمت مهمی اززندگی هر شخصی تجربیات شخصی اوست که میتوانند سازنده وگاهی اوقات هم مخرب باشند. هنگامیکه انسان با مشکلات بسیار مواجه میشود دو حالت دارد. یکی آنکه تک روی منشا راه اوست وخود سعی بر این دارد که محلل آنها باشد. یا اینکه بدنبال مشاوری باشد که او را یاری دهد بر مشکلات غلبه کند. در بعضی موارد تک روی باعث میشود که خود شخصا" بر موانع پیروز شود. بخشی ازسختیها بطور اعجاز آمیزی خود بخود حل میشوند. لیک در مواقع خاصی نیاز به یک مشورت دهنده متجرب هست که به یاری او بتوان بر مسائل فائق آمد. اگر سطح کنجکاوی هر شخصی مناسب با تمرکز حواس او باشد متوجه میشود که همه از نوعی آشفتگی واغتشاش فکری رنج میبرند. هیچکس احساس رضایت وخوشبختی کامل نمیکند. چنانچه شما بر حسب تصادف برای رفع مشکلی ویا مشکلاتی به مشاوری مراجعه میکنید خوب دقت کنید چه نوع سئوالهائی میکند ودر آن لحظه ها که شما مشغول آماده جواب هستید, متوجه میشوید که افکارمشاور مورد نظرغرق سفری نامرئی است. هر چند لحظه یکبار بخود میآید وناگهان سر تاپا گوش به حرفها و متوجه واکنشهای شماست . در آن دقایق سعی میکند که شمارا آزمایش کند. در بعضی از لحظه ها بطور طبیعی آهی میکشد وبرای نیم دمی به تصوراتی که در سر دارد فرو میرود و دومرتبه متمرکز شما میشود. مشاور شما در حقیقت زندگی خود را با طرف مقابل مقایسه میکند. چنانچه دقت خاصی نشان دهید وکمی حس ششم بالائی داشته باشید, پی میبرید که مشکلات خودش کمتر از دردسرهای شما نیست وشاید هم بیشتر. مشاور حرفه ای قبل از اینکه به حل مسائل شما پی ببرد به احتمال زیاد باوجود حضور شما, قسمتی ویا شاید بخش اعظمی از زندگی خویش را تجزیه وتحلیل میکند.
می گویند که روانشناسان وروانکاوان خود مشکلات روانی کم ندارند. این فرضیه با حقیقت بخوبی تطبیق میدهد. معمولا اشخاصی به این رشته رو می آورند که زندگی سخت وپیچیده ای داشته اند. چینی ها معتقدند ترس برپایه آب مرتبط است. منظور اینکه به کلیه ها بستگی دارد. کلیه ها درقسمت پائین بدن قرار دارندوپایه اساسی انسان را تشکیل مید هند. وظیفه آنها برقرار کردن انرزی فیزیکی وروانی است. ترس وبیم انرزی بدن را مختل میکند. تا حدودی با این فرضیه موافقم. دربعضی موارد کمبود انرزی باعث ترس وبیم میشود ویابرعکس ترس وبیم ازپتانسیل بدن میکاهد. اما تجربه بمن یاد داده است که منشا اصلی ترس وبیم که امکان دارد گاهی به وحشت تبدیل شود وسپس بیماری افسردگی را یدک کشد, اززمان کودکی است. نوزاد متولد شده ازسن صفر تا چهار سالگی هرحرکت وواکنش وکلمه ورفتار را درمغزش ضبط میکند. این سن مهمترین دوره شخصیت سازی شخص است وسپس تا هفت سالگی. بسیار قابل اهمیت است که نوزاد درمحیطی پر ازمهر ومحبت وصفا بزرگ شود حتی ازنظرمادی مرفه نباشد. البته چه بهتر که هردوشرایط پابرجا باشند. اما حالت اول بسیار موثرترومفیدتراست. بچه بطوراتومات احساس آزادی میکند. بمحض اینکه دراو هراس ایجاد شود نتیجه و حشتناکی خواهد داشت. به این منظور که وحشت بطور دائم درمغز وقلب او پایه می گیرد وبسادگی محو نخواهد شد. حتی به درجات بسیار عالی هم برسد. مگراینکه تحت حمایت افراد نیک واصیل قرار گیرد. بگذریم ازاینکه بعضی ها به روانشناس ودرموقعیت غیرعادی به روانکاو محتاج خواهند بود.
گذشته از کودکانی که دربچگی جهنم را تجربه کرده اند که خود بحثی بس وسیع است, اکثر انسانها تمایل بر آن دارند که بواسطه موضوع خاصی نگران باشند. نگرانی در حقیقت یکنوع امتحان شخصی است. انسان بطور دائم خود را در معرض تست (سئوال وجواب) قرار میدهد. با قدرت حافظه میتوان علائمی را که در دوران کودکی باعث اذیت وآزار شخص شده تجزیه کرد. اگر فرد در این لحظه ها به نشانه های مذکور آگاهی نداشته باشد هنوز از آن احساس نگرانی نمیتواند آزاد شود. حتی اینکه امکان دارد که میزان نگرانی او دو برابر شود. لیک داشتن آگاهی از وقایع گذشته مخصوصا" می تواند تجربه پراهمیتی برای او بحساب آید. بطوری که نتایج مثبت او چراغ راه آینده او باشد وبد ین منوال آینده ساز زندگی خود باشد. چنانچه تصویر واضحی از گذشته در ذهن انسان باقی مانده باشد می تواند در حال, شریک شانس وبخت خود باشد. در این حالت, گذشته دیگر به زمان حال انسان حمله نمیکند وآینده هم میتواند میوه ای از تصور امروزش باشد.
گاهی اوقات آینده میتواند تصویر غلطی ویا حرکتی پر پیچ وخم از گذشته باشد. در این حالت سیاهی و تیرگی بر روشنائی غلبه کرده, نور در سایه تاریکی پنهان میشود. درچنین وضعی, انسان ترس را بیشتر از آنچه که در واقعیت وجود دارد بزرگ کرده و نگرانی شدیدی بر مغز وروح او غلبه میکند. حتی احتمال دارد مساذل جزئی باعث ترس وسپس وحشت وبمرور زمان به افسردگی تبدیل شود که دراین حالت نوعی تلقین ویا میتوس خوانده میشود. زمانیکه انسان متوجه هاله ای از نگرانی دروجود خود میشود باید در فکر رفع آن بپردازد. آن حالت ویا موقعیت ویا مشکل ناراحت کننده نیست که شخص را نگران میکند بلکه خود ترس است که انسان را تا حد ممکن مضطرب میسازد. ترس را باید مثل دانه عد سی پنداشت که براحتی بشود آن را از خود دور کرد. این اصل در واقع به گذشت زمان بستگی دارد. بطورکلی زمان میتواند شفابخش اضطرابهائی که منشا آنها بیم است, باشد. در حقیقت زمان نقش بزرگی را در حل این مشکل ایفا میکند. می گویند ترس بزرگترین دشمن انسان است. اما عقید ه من این است که ترس یکی ازدشمنان انسان است . عوامل بسیار دیگری میتوانند دشمن انسان باشند که ازترس نیز خطرناکترند. حتی گاهی اوقات ترس درحالات مخصوصی میتواند به شخص کمک کند. تغذیه نامناسب ومعاشرت با اشخاص ناپسند, اعتیاد ازهرنوع آن (نه تنها مواد مخدر) مانند شب زنده داری, پرخوری, وابستگی بیش ازحد به دیگران, همچنین داشتن اعتماد به نفس زیادی ویا کمبود اعتماد به نفس, بینهایت احساساتی بودن, عصبانیت ...همه اینها دشمنان انسان هستند.
دوستی به دنبال احساس نگرانی به روانشناس مراجعه کرد. پس از چندین جلسه گفتگو به روانشناس گفت: روحیه من بهترنشده وهمانگونه رنج میبرم. روانشناس به او توصیه کرد که به نزد دوستانش برود وهرآنچه دردل دارد به آنها بیان کند. دوست مورد نظر به روانشناس برگشت وگفت: هرآنچه که گفتید انجام دادم. روانشناس سئوال کرد: هم اکنون چه احساسی داری؟ اوپاسخ داد: ازوقتیکه قلبم را بیرون ریختم احساس بهتری دارم اما دیگر دوستی ندارم. با وجود گرفتن کمک از متخصصین اولین شخصی که قادر است به انسان مساعدت فکری دهد خود اوست.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


sharzad
2011-02-07 11:48:43
very effective article. I am
impressed. Please write more about this subject.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد