1- آقای دکتر گلمراد مرادی، بعنوان اولین سئوال، لطفا خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کرده و توضیحی مختصر در مورد اعتقادات یارسان و همچنین انجمن فرهنگی جامعه یارسان، که شما سخنگوی آن هستید و سابقه فعالیت های خودتان برای خوانندگان ما شرح دهید.
آقای فرامرزی عزیز، سپاسگزارم که حد اقل شما هم میهن گرامی و وبلاگنویس فعال در فکر آئینهای اقلیت درایران اسلام زده وبویژ مردم یارسان هستید. باید قبل از هر موضوع دیگر بگویم، با وصف این که در جامعه اسلامی شده ایران بیشترین ظلم به اقلیتهای آئینی می شود، اما متأسفانه کمترین مطلب درباره آنها را می نگارند. البته جمهوری اسلامی سیاست یا همه چیز یا هیچ را پیش گرفته و نه فقط اقلیتهای آئینی در سایه این رژیم مانند یارسانیان، بهائیان، دراویش گنابادی و حتا آئین های در قرآن، به رسمیت شناخته شده، از جمله زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان تحت فشار قرار داده می شوند و باسخت ترین شرایط زندگی می کنند، بلکه مردمان ملیتهای آذری و کرد و بلوچ و ترکمن و عرب و بویژه زنان قهرمان، از همه ملیتهای ایران، در امان نیستند و این رژیم می کوشد ایران را بد تر از رژیم شاه زیر یوغ خود یعنی سیاه ترین سیستم در تاریخ بشریت، با زور سر نیزه نگه دارد. خوشبختانه فرزندان رابعه عدویه قرن هشتم میلادی و طاهره قرت العین قرن نوزدهم میلادی یعنی دختران غیور ایران زمین امروزی در لباس نداها، شیرین علم هولیها و امثال قد علم کرده اند و جمهوری اسلامی را بوحشت انداخته اند. دیگر ما از پیشمرگان ملتهای ایران چیزی نمی گوئیم که روزگار را بر این رژیم وحشت، سیاه نموده اند. این روزه ها بالاترین اعدام بجرم کرد و پیشمرگه بودن، ازپشت میز دانشگاه گرفته تا کوههای صعب العبور کردستان، انجام می گیرد. جوانان غیور مملکت از هر ملتی، همه راههای فرار از واقعیت را بر این رژیم بسته اند. اکنون برگردم به پرسشتان. درباره خودم، باید عرض کنم که درهمین ماه گذشته در برخی از مصاحبه های دیگر، مختصرا در باره خودم توضیح داده ام و در روز نامه های اینترنتی منتشر شده است. بنظر من دیگر لزومی نیست، در اینجا تکرار شود. اما اگر شما فکر می کنید هنوز امکان دارد که بیوگرافی بنده بنظر بعضی از عزیزان هم میهن و خوانندگان وبلاگ شما نرسیده باشد، چند جمله ای عرض می کنم؛ که من کرد و اهل ذهاب وقصرشیرین هستم، خیاط و درجه دار ارتش بوده ام. دردانشگاه هایدلبرگ تحصیلاتم را بپایان رسانده ام و یکسال را به عنوان محقق در دانشگاه آکسفورد انگلستان گذرانده ام و از سال 1988 تا 1993 در دانشگاههای هایدلبرگ، هامبورگ و برمن تدریس نموده ام. از سال 1996 تاکنون دفتر مشاور خانواده، حمایت از نو جوانان و ترجمه زبانهای فارسی، کردی، آلمانی و انگلیسی را اداره می کنم. در خلال کار روزانه، می نویسم و فعال سیاسی نیز هستم. بخش دوم پرسشتان در مورد یارسان است.
آئین مردم یارسان براساس تناسخ روح است و اعتقادی به زندگی از ازل تا به ابد ندارند. یعنی بهشت و دوزخ انسانهارا برروی همین کره خاکی می بینند و جامه یا قبا عوض کردن و زندگی دورانی فلسفه آئین یاری است. در کتاب آئینی یارسان صفحه 1838 دست نویس مرحوم درویش یلرمراد خلیفه، از زبان هندو آورده شده است:
یا شاه اولم تو بودی آخرم بو باشی / بقطره آب منی مارا کردی نقاشی
ما با بهشت و دوزخت کاری نداریم / امیدم ایدن(امیدواریم)تو باما باشی
در جای دیگر همین کتاب آئینی صفحه 2057 از زبان درویش امیر زوله ای آورده شده:
مردان نترسان جی سیاسته / تسلیم گیانان چون قویطه بطه
هرکس بزانو شون جامه ویش / نه کوچ رو رو ندارو اندیش .
ترجمه: آمدن و رفتن انسان در این دایره گردون مانند غوطه ور شدم مرغابی در آب است که از یکسو شیرجه می رود و از سوی دیگر بیرون می آید. پس انسان باید از مرگ نهراسد. هرکسی درآئین یاری بکوشد انسان باشد و گذشته خودرا بشناسد از سفرهای مکرر (یا مرگ مکرر) نخواهد ترسید.
در واقع آئین یاری ریشه از مزدائیسم زرتشتی گری و بودائیسم دارد. متأسفانه تا کنون به دلایل گوناگون نتوانسته اند کتاب آئینی یاری را به چاپ برسانند. بدین ترتیب انگیزه ای برای دستکاری های احتمالی بر محتوای آن بوجود آمده است. حالا دلایل چاپ نشدن یا اجازه چاپ نیافتن آن. اولا بی سوادی و نا آگاهی اکثر پیروان این آئین بوده است. دوما حاکمیت خشن اسلام و دیکتاتورهای دست نشانده این دین مسلط است که اجازه نفس کشیدن از انسانهای با افکار دیگری را گرفته اند. سوما انحصار طلبی آن عده از خود یارسانیان که رهبری این آئین را بر عهده داشته اند. حالا انها دراویش رو نویس کن این دستورات آئینی بوده یا سادات که این کتب آئینی را در اختیار داشته اند و انحصار آن را فقط برای خود می خواسته اند، فرق نمی کند. در هر حال آنها می کوشیدند بعنوان "سر مگو" جلو انتشار این کتاب آئینی را بگیرند. بخش سوم پرسشتان مربوط به تشکیل انجمن فرهنگی جامعه یارسان و نقش بنده است.
انجمن فرهنگی یارسان با این انگیزه حدود دوازده سال پیش بوجود آمد که در خدمت فرهنگ و آئین مردم یارسان قرار گیرد و برنامه کارش در مرحله نخست انتشار کتاب آئینی یارسان بود که انحصارش از دست عده خاصی بیرون بیاید. متأسفانه بدلایل زیاد تا کنون موفق به چاپ این اثر فرهنگی ادبی و آئینی کردی نشده است. درمرحله دوم. انتشار مجله ای ماهانه یا فصلی بود که تا کنون بجز یک شماره از آن به دلایل ضعف مالی و نیروی فعال برای نوشتن، دیگر قادر نشده است که شماره بعدی را درج نماید. مرحله سوم کلاسهای درس برای زبان کردی و زبان کتاب آئینی و تدریس آن و غیره برای نوجوانان یارسانی بود که اینها نیز بدلایل ذکر شده فوق عملی نشد. اما در فعالیت و کارهائی که موفق شد اول شناساندن مردم و آئین یارسان به بخشی از مردم اروپا و ترجمه خلاصه ای از این کتاب آئینی به زبان آلمانی و معرفی این آئین به سازمان ملل. چون این انجمن بود که نامه ای به سازمان ملل نوشت و با کاپیتورن مسئول حقوق بشر و ملیتها و آئینهای اقلیت تماس گرفت و تقاضا نمود که در گزارش سالانه خود در بند 82 و 84 به تحت ستم قرار گرفتن مردم یارسان اشاره کند. بعلاوه اینها بیداری و تشویق فعالان و روشنفکران یارسانی که امروزه با شادی فراوان، انجمنها و جنبشهای زیادی بعد از آن انجمن فرهنگی، تشکیل داده اند. انجمن در چند سال گذشته کار و فعالیت خودرا روی مسئله جوانان پناهنده آئینی در اروپا و ترکیه و ایران متمرکز نموده است. انجمن برای پناهجویان یارسانی درترکیه فعالیت زیادی دارد وبیشترین پناهجویان که ازطریق سازمان ملل به اروپا آورده می شوند با فعالیت و پیگیری انجمن فرهنگی جامعه یارسان است. آخرین بار همین ماه سپتامبر گذشته بود که من بعنوان سخن گوی انجمن فرهنگی جامعه یارسان برای سخنرانی در مورد اقلیتهای آئینی به ژنو دعوت شدم و درمقر سازمان ملل درنشست جانبی پانزدهمین اجلاس شورای حقوق بشر پیرامون مشکلات اقلیتهای مذهبی یارسان (اهل حق) روز 23 سپتامبر 2010 صحبت کردم. بهر حال من اکنون در چارچوب و کمیته مرکزی جنبش دمکراتیک یارسان بیشتر کار سیاسی می کنم و شما می توانید آخرین مصاحبه بنده را با مدیر مسئول سایت جنبش دمکراتیک یارسان در آدر زیر ببینید.
http://www.yarsan-dm.com/in/images/stories/Booltan/mosaheba.dr.pdf
2- اکثر اتهاماتی که به دستگیر شدگان کرد نسبت داده می شود عضویت در گروههای غیرقانونی و مسلح و فعالیت های جدایی طلبانه می باشد، آیا اتهام جدایی طلب یا تجزیه طلب بودن صحیح است؟
اولا اکثریت قاطع احزاب و گروههای سیاسی کرد که هواداران آنها را محکوم به اعدام و جرمهای سنگین می کنند، هیچ برنامه تجزیه طلبی را دنبال نمی کنند و این را رژیم جهل هم خوب می داند. خوب، ما می دانیم رژیمهای دیکتاتوری، چه رژیم شاهی اش باشد و چه رژیم سیاه مذهبی اسلامی باشد، برای سرکوب شدید فعالان اقلیتهای مذهبی و ملی نیاز مبرم به توجیه گری برای اذهان عموی جهان دارند. چه بهانه ای بهتر از این، برای سرکوب مثلا بهائیان ایران است که آنهارا وابسته به انگلیس و اسرائیل و جاسوس دانستن و چه بهانه ای هم بهتر وجود دارد، برای سرکوب ملتهای غیر حاکم که آنهارا وابسته به خارج و تجزیه طلب معرفی کنند؟! دوما همانگونه که در پاسخ به پرسش اولتان عرض کردم، در قاموس جمهوری اسلامی پیشمرگه کرد بودن محکومیت اعدام دارد. حالا این پیشمرگه مسلح به قلم باشد، مانند کیانوش آسا و فرزاد کمانگر آن معلم قهرمان کرد و شیرین علم هولی و یا به سلاح گرم مانند دیگر پیشمرگان غیور کرد که اجبارا به مقاومت و دفاع از خود روی آورده اند. در صورتی که نه فقط ما، بلکه خود گردانندگان رژیم جمهوری اسلامی به روشنی می دانند، تهمت جدائی طلبی هیچ پایه درست و حسابی ندارد و هیچ کرد روشن ضمیری در فکر تجزیه نیست، بلکه در فکر بدست آوردن ابتدائی ترین حقوق انسانی برای مردمان ملت خویش است. برای تحقق بخشیدن به شعار آزادی و دمکراسی در جامعه است. برای بدست آوردن حق تحصیل به زبان مادری و آموزش فرهنگی به فرزندان خویش و اداره امور داخلی سرزمین خود بوسیله افراد بومی است نه تجزیه کشور. پس تهمت تجزیه طلبی دیگر به ملتهای غیر حاکم با هیچ چسبی به قامت برازنده اکثر آنها نمی چسبد. استفاده عوام فریبانه از این سلاح کهنه و زنگ زده فقط توسط منافع بخطر افتاده ها است، برای حفظ و یا ایجاد دیکتاتوری دیگر بعد از این رژیم. بدون شک می توان ازطرف بیش از90 درصد مردمان ملتهای غیرحاکم درایران که برنامه و اساسنامه احزاب و گروههای فعال سیاسی آنها را خوانده ایم، از همینجا بگوئیم که تهمت تجزیه طلبی یک عوام فریبی است و سلاحی است در دست رژیمها و افراد دیکتاتور طلب برای سرکوب بیشتر کسانی که فقط حقوق خود را می خواهند، نه تجزیه مملکت.
3- با روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد، شرایط اکثر اقلیت های دینی و قومی رو به وخامت گذاشته است، از آنجا که یارسانیان از گروههای اقلیت قومی و مذهبی هستند، این فشارها را چگونه ارزیابی می کنید و دلیل آن را چه می دانید؟
پیش از بیان هر مطلب دیگر می خواهم با اجازه شما فرزند عزیزم که یک ژورنالیست مترقی و مردمی هستید، درباره تکراریک اشتباه نکته ای را یادآوری کنم که متأسفانه درمیان حتا روشنفکران ما جا افتاده است، تا جائی که خود شما آن را بکار گرفته اید و آن واژه "قوم" بجای ملت است. این واژه را فعالان سلطنت طلب و ناسیونالیست هم میهن قصدا یا نا خود آگاه بکار می گیرند که ایران کثیرالملله یا چند ملیتی را یک ملت بحساب آورند و بدین ترتیب براحتی بگویند ملت ایران با یک زبان و یک فرهنگ! این شاخه راست، حتا هویت بنده کرد و حسن آذری و حسین بلوچ و غیره را رد می کند. تازه گروهی ملی گرا و بسیار پیشرفته در میان فعالان آزادیخواه و دمکرات میهن، از اقوام مختلف ایرانی حرف می زنند و حداقل این ملیتها را عملا برسمیت می شناسند، اما بنا به عادت می گویند ملت ایران. در صورتی که این درست نیست و اگر ما خوب و علمی تعریف قوم و ملت را بدانیم، حتما قبول خواهیم کرد که سرزمین ایران یک کشور چند ملیتی بازبان ورسم و رسومات ولباس وموسیقی و فرهنگ متفاوت است، همانند رتو رمانیها، ایتالیائیها، آلمانیها و فرانسویهای سویس. درواقع برعکس کسانی که ناخود آگاه درتعریف ملت سفسطه می کنند ونژاد و مذهب و تشکیل دولت را برای تعریف ملت دخیل می دهند، درست نیست و اینها هیچ نقشی در تعریف ملت ندارند. همان طور که کرد یارسانی و مسلمان و حتا بهائی و غیره وجود دارد، فارس مسلمان و بهائی و یارسانی و غیره نیز وجود دارد. از نظر نژادی فارسها و آذری ها و کرده ها و حتا ارامنه از خلقهای ماد و پارس که آریائی اند، بوده اند و هستند. پس ملیتهای گونا گون می توانند از یک نژاد باشند. همانطور که این ملتهای مختلف تاقبل ازآمدن اسلام دارای آئین زرتشتی بوده اند و یا درتشکیل دولت، ما می دانیم که ملت عرب 14 دولت دارند و آلمانی ها دو دولت و ایران و هند چند ملیتی هر کدام یک دولت دارند. این توضیح کوتاه را لازم دانستم که بعرض خوانندگان عزیز و مدافعان حقوق اقلیتها، برسانم. پس بسیار خوب است که ما بدام سفسطه گران و ناسیونالیستها نیافتیم.
اکنون در باره پرسشتان. مسئله سرکوب اقلیتهای ملی و مذهبی از سال پیش به این طرف نیست، بلکه سی ویک سال است که جوامع چندملیتی ایران بطور سیستماتیک سرکوب می شود. اگر این سرکوب برای اقلیتهای ملی و مذهبی و بویژه زنان که نیمی از جامعه هستند و نمی توان به آنها اقلیت گفت، از دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد شدت بیشتری گرفته است، به این دلیل چون اینها آشکارا همه قوانین دینی را زیر پا گذاشتند و در انتخابات علنا تقلب کردند. وزراء و و کلای آنها مدارک جعل نمودند و دست به هر حقه بازی برای بکرسی نشاندن خود زدند. می گویند آش به قدری شور است که خود آشپز صدایش بالا آمده. این حضرات بسیاری از مسلمانان را به دلیل اعتراض به این تقلب زندانی کرده اند و تحت تعقیب قرار می دهند.
آنچه به اقلیتهای آئینی مربوط می شود، در طول سی و یک سال گذشته به روشنی دیده ایم. این اقلیتها همانند دیگر ناراضیان از سیستم و استبداد مذهبی، تقلب در انتخابات را دیگر نمی توانستند بتابند، اگر چه "بازندگان" انتخابات از همین نیروهای سر کوبگر رژیم اند ولی از به خیابانها ریختن مخالفان نمی شد جلوگیری کرد. در واقع یارسانیان نیز از آن اقلیتهای آئینی به رسمیت شناخته نشده است که برای رژیم اسلامی بسیار خطر ناک تشخیص داده می شوند. زیرا اینها از جانبی کرد هستند و آئین آنها در کردستان حتا نیمه مسلمان جا باز کرده است و از جانب دیگر رژیم متوجه شده است که فلسفه و دستورات آئینی یارسانیان از اسلام بسیار مترقی تر است و بهمین دلیل خیلی ازجوانان غیور به این آئین روی آورده و روی می آورند. روزی نیست که من از ایران ای میلی دریافت نکنم و جوانان مملکت درباره فلسفه این آئین از من نپرسند. حتا بسیاری ازدختران و پسران قهرمان درحال فراگیری زبان کردی دفتری (آئینی) هستند و اغلب پای نامه هایشان را با بژی (زنده و جاوید باد) کورد و آئین یارسان امضاء می کنند. پس بطوری که ملاحظه می کنیم به کردهای یارسانی ظلم مضاعف می شده و اکنون هم می شود. از جانبی اکثر یارسانیان کرد هستند و بنیانگذار این آئین نیز کرد بوده است که با شدت زیاد ملت کرد از طرف جمهوری اسلامی سرکوب می شود و از جانب دیگر یک آئین غیر اسلامی و برسمیت شناخته نشده است. پس چه دلیلی روشنتر از این برای سرکوب آنها می تواند وجود داشته باشد؟ در هر صورت من آینده را بسیار روشن می بینم و اطمینان دارم این رژیم هرچه به سرکوب اقلیتها شدت بخشد بهمان اندازه تنفر نسبت بخودش را بیشتر خواهد کرد و مردم بیشتر از خواب بیدار می شوند و مقاومت می کنند که نهایتا به سرنگونی این رژیم قرون وسطائی ختم خواهد شد.
4- برای جلوگیری از تبعیض و نقض حقوق یارسان، شما چه کارهایی انجام داده اید و چه دستاوردهایی تاکنون داشته اید؟
می دانید یکی از فیلسوفان و جامعه شناسان معروف ایران که در جمهوری جهل اورا به خواری کشتند، در یکی از گفتارهایش گفته است که "ما نباید آنقدر بخود پر بهاء بدهیم که دشمن را نبینیم و نباید آنقدر هم کم بهاء دهیم که در منجلاب دشمن خفه شویم". (نقل به معنی) پس مامردم یارسان نیز به جنبش خود زیاد پربهاء نمی دهیم. در واقع جنبش سیاسی و آئینی مردم یارسان بسیار جوان است و در مراحل نخستین قرار دارد. اکثر ما هنوز به حقوق اولیه خود آشنا نیستیم. این اعتراف نباید نقطه ضعف مردم ماباشد، بلکه لکه ننگی است بردامان حاکمیت دیکتاتوری مذهبی وغیر مذهبی. همان طور که در پیش عرض کردم، جنبش سیاسی مردم یارسان در خارج از محیط دیکتاتور زده ایران آغاز شده و خوشبختانه این جنبش به داخل مملکت کشانده شده و جوانان غیور یارسانی از چندین سال پیش تا کنون و بویژه بعد از تقلب در انتخابات هم پا با دیگر مردمان مبارز ملتهای ایران مقاومت نشان داده و در این راه کشته شده و یا زندانی داده و می دهند. تنها کاری که ما در خارج از کشور انجام داده و می دهیم، رساندن صدای حق طلبانه این جوانا و مردم غیور یارسان به گوش جهانیان است. اگر چه سایتهای نزدیک به مردم یارسان در داخل مملکت فیلتر می شوند و برای نمونه بخش فلسفه آئینی کتاب بنده را در ایران فیلتر کرده اند و خواستاران به آن دسترسی ندارند، اما روزی دهها ای میل از این خواستاران عزیز و مردم علاقمند به دست من می رسد و تقاضای آن را می کنند. چه بسا اگر این کتاب روشنگری درباره یارسان در ایران اجازه چاپ می یافت، هزاران جلد از آن به دست مردم می رسید. این توضیحات اگر چه مستقیم به پرسش شما ارتباط کمی دارد، اما گفتنش لازم بود که ما چه کرده ایم و چه می کنیم که از جنبش جوانان یارسانی داخل مملکت حمایت نمائیم. اکنون در کنار انجمن فرهنگی جامعه یارسان دو جریان مهم سیاسی-فرهنگی، بنامهای جنبش دمکراتیک یارسان و یاریکورد بوجود آمده اند که هردو جریان کوشش می کنند خواستهای مردم یارسان را منعکس نمایند. اگر چه کمی و کاستی هائی هنوز وجود دارد، اما امیدواریم که این دو جریان با همت جوانان یارسانی خارج نشین در آینده نزدیک متحد شوند و اقدامات مشترکی در خدمت به مردم یارسان داخل کشور انجام دهند. خود بنده در حال حاضر عضو کمیته مرکزی جنبش دمکراتیک یارسان هستم و یکی از افرادی هستم که برای اتحاد مردم یارسان با تمام نیرو کوشیده و امیدوارم در آینده کارهای بیشتری در خدمت به مردم یارسان انجام دهیم. در پاسخ به پرشس اول تان شمه ای ازفعالیت خود و افشاگری جمهوری اسلامی دررابطه با سرکوب همه اقلیتهای ایران و مردم یارسان را عرض کردم وآرزو دارم در آینده نزدیک بتوانیم با حمایت مردم یارسان کارهای بیشتری انجام دهیم.
5- آیا آمار دقیقی از هموطنان معتقد به آئین یاری که اکنون در ایران زندانی هستند در دست می باشد؟ چه اتهاماتی به آنان نسبت داده شده و آیا حکمی برای آنان صادر شده است؟ اگر دادگاهی برگزار شده، روند دادگاه برگزار شده را چگونه ارزیابی می کنید؟
متأسفانه آمار دقیقی در دسترس نداریم، زیرا مردم برای حفظ جان فرزندان دلبند خود وحشت می کنند با ما تماس بگیرند. اما با این وصف، خانواده های زیادی با ما تماس می گیرند و از فرزندان زندانی خود حرف می زنند. بنا به خبری تلفنی که به ما داده شده، گویا در ماه دسامبر رهبر آئینی یارسانیان در کرمانشاه به دلیل اعتراض به دستگیری برخی از جوانان یارسانی، به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی فرا خوانده شده و بعد از پرسجوهائی ایشان را مرخص کرده اند. همان طور که اشاره شد، جمهوری اسلامی نسبت به آئین یارسان و رفتار صلح آمیز رهبر مردم یارسان حساس است و باوصف آنکه رهبر آئینی یارسانیان به هیچ وجه نمی خواهد سر بندی به دست جمهوری اسلامی بدهد و با صلح آمیز ترین شیوه برخورد می کند، اما رژیم بهر وسیله ای متوصل می شود که جوانان یارسانی را دستگیر نماید. آنهائی که نمی خواهند همانند پدران خود زندگی دوگانه داشته باشند. یعنی درمنزل یارسانی رفتار کنند و درخارج از منزل مسلمان و حتا شیعه اثنی عشری باشند. پرمسلم است که اینها دستگیر می شوند و یا اجبارا به خارج از مملکت فرار می کنند. ما نمونه های زیادی از یارسانیان تحصیل کرده (مهندس و پزشک و دندانپزشک و ژورنالیست و غیره) داریم، با وصف مشاغل و در آمد خوب، کشور را رها کرده و جان خودرا نجات داده اند. زیرا از دروغ و ظاهر سازی و زندگی دوگانه متنفر اند. متنفر اند که از فرزند شش هفت ساله خود بترسند که نکند او درمدرسه والدین خودرا نا خود آگاه لو بدهد!
تا آنجا که ما اطلاع داریم، چون جمهوری اسلامی هیچگونه مدارک جرمی از جوانان یارسانی نمی تواند بدست آورد، دادگاههای آنها بیش از چند دقیقه طول نمی کشد و آنها را با تهدید رها می کنند و اگر جوان یارسانی برعقیده خود ایستادگی کنند، آنهارا در همان چند دقیقه به زندان محکوم می کنند. متأسفانه مردمان یارسانی، بر عکس مثلا بهائیان هم میهن که در سازمان ملل نماینده دارند و از طرف برخی کشورها حمایت می شوند، هیچ حمایتی (مادی ومعنوی) چه درخارج از ایران و چه درداخل ایران نمی شوند و این وظایف مارا سنگین تر می کند. بنا بر این ارزیابی ما از این سیستم جنایت پیشه آن است که اینها به ابتدائی ترین اصول انسانی پایبند نیستند و جز محکومیت این سیستم ونفی سیاست ارتجاعی آن انتظاردیگری نمی توان داشت.
6- بعنوان آخرین سوال، در ابتدای سال 2011، وضعیت اقلیت های قومی و مذهبی در ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
ازاینکه همه اقلیتها، بقول شما قومی و مذهبی، تحت ظلم و ستم هستند، حرفی در آن نیست. اما وضعیت آنها در اوایل سال نو میلادی با فشاری که جمهوری اسلام وارد می آورد از طرفی نگران کننده است، زیرا خطر نابودی و اعدام روز افزون فعالان این نیروها زیادتر می شود و کشورهای دمکرات جهان در مقابل این وحشی گری و جنایت رژیم اسلامی در ایران اقدامات بس ناچیزی انجام می دهند و از طرف دیگر امیدوار کننده است، زیرا مردمان قهرمان ملتهای ایران و اقلیتهای آئینی با این جنایات رژیم بیش از پیش آشنا می شوند و این خود روز بروز بردشمنان و مخالفان رژیم می افزاید لذا این نشانه پایان عمر سریع تر جمهوری اسلامی است. این رژیم مستبد مذهبی از دیدن یک واقعیت دوری می جوید و آن اینکه هر بار یک جوان بی گناه را اعدام می کند بر لاوار خروشان دشمنان آشتی ناپذیر خود اضافه می کند و این نشانه خرفتی سران جمهوری اسلامی است. ما امیدواریم که این رژیم بزودی سرنگون شود و در آینده بتوانیم در پیاده نمودن آزادی و دمکراسی برای همه اقلیتهای آئینی و ملتهای ایران گامهائی متحد بر داریم.
هایدلبرگ، آلمان فدرال 9. ژانویه 2011
دکتر گلمراد مرادی
g-moradi@t-online.de