logo





در تیررس حادثه

بررسی کتاب: بخش دوم و پایانی

يکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹ - ۱۶ ژانويه ۲۰۱۱

رضا اغنمی

بی تردید شوکت، آدم دقیق و موشکافی ست. درحسن نیت او تردیدی ندارم. من هنوز از وسواس و سماجت او –به منظورراهیابی به دالان های تنگ و تاریک واقعیت ها – درگفتگو با فعالان چپ، به راستی لذت می برم. کم تر مصاحبه گر ونویسنده را می توان دراین حوزه ها با شوکت سنجید. زحمات وخدماتش همیشه قابل ستایش است ولی از لغزش های آزار دهندۀ کتاب حاضرنمی توان گذشت، همچنان از تآکید برفرضیه های متغیرو تحلیل های لرزان، ازهمه مهم تر: ضعف درسنجش "تفاوت" های بنیادی دو رجل سیاسی، یکی بازیگری محیل و بلند پروازی معتاد به ناپاکی ازنوجوانی،
در تیررس حادثه
زندگی سیاسی قوام السلطنه
حمید شوکت
نشراختران – تهران – چاپ اول ۱۳۸۵


بخش دوم

دراین فصل ازقول آتاشه نظامی امریکا ازهمان لغزش وتاریخ سازی ها، به چشم میخورد. ۴۲
لازم به یادآوری ست که فرقه دموکرات در۱۲ شهریور ۱۳۲۴ شکل گرفت. مراسم مذهبی که آتاشه مطبوعاتی آن را منسوب به فرقه کرده، خلاف محض است. درشهریور۲۰ پس از حملۀ متفقین به ایران و هجوم قشون شوروی به آذربایجان، مراسم عزاداری شروع شده بود. یعنی، درست چهار سال قبل از تولد فرقۀ دموکرات درآذربایجان. لعن ونفرین اهل منبر به رضا شاه رواج پیدا کرد.
سابقۀ تاریخیِ مراسم عزاداری به رسم تشیع، درماه های محرم و صفر درآذربایجان مسئله ای نیست، که گریبان فرقۀ دموکرات را گرفت.
درسرکوب حرکت های رهائی مردم گزارش ۲۱ اسفند ماه سال ۱۳۲۳ جالب است ۴۳
آقای شوکت، بهتر نبود اسناد آن دوران را که به اختصاراشاره رفت، مطالعه می کرد وبا تکیه به یک سند آتاشه مطبوعاتی امریکا، دردام لغزش ها دچار نمی شدند؟!
مخالفت با اسلام وشاه وفرقه دموکرات واین وآن چیز دیگری ست، و تمیز اسناد درست و سالم در تبیین واقعیت، چیز دیگر!
انتساب بازگشت مراسم عزاداری درآذربالجان با آن سابقۀ دیرپا، به فرقه دموکرات، یک دروغ محض است.
برگردیم سرمطلب .
اما، قوام این بارهم درمقام نخست وزیری با مشکلات زیادی روبرو بود. بعد از تشکیل حکومت ملی درآذربایجان، کابینه حکیمی سقوط کرد و قوام مآمور تشکیل دولت شد. درنهم خرداد سال ۲۵ تآسیس حزب دموکرات را اعلام کرد. انتخاب اسم آن حزب گمراه کننده بود. عده ای براین گمان بودند که رابطه ای پنهانی بین فرقه دموکرات وحزب جدیدالتاسیس قوام پیدا شده است. تعجب آورآن که اکثرعشایرجنوب به سرعت به حزب دموکرات قوام پیوستند. اعتصاب یک صدهزارنفری کارگران نفت درحوزه های نفتی در۲۳/۴/۱۳۲۵ آغازشد. سه ناو جنگی انگلیسی وارد آب های ایران گردید و در آبادان پهلو گرفتند. اتحادیه عشایر با حملۀ مسلحانه و با پشتیبانی نظامیان آن اعتصاب کارگری را به خون کشیدند. ۴۶ نفر کشته و ۱۷۰ نفر زخمی شدند. پیروزی کارگران درآن اعتصاب، سازماندهی و قدرت حزب توده را به رخ کشید. کسی از قاتلان محاکمه نشد. دولت قوام نیزجهت شکستن اعتصاب بزرگ، بدون دخالت نظامی دولت انگلیس، پوئن مثبتی در کارنامه خود ثبت کرد.

فصل هفتم : کارزار آذربایجان.
فصل بالا با این جملۀ حیرت آور شروع می شود:
«تابستان ۱۳۲۴ (۱۹۴۵)، درگرماگرم تدارک اشغال ایران توسط ارتش سرخ، باقروف، دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی درباکو به مسکو احضار شد.» ۴۴
ارتش سرخ، درشهریور۱۳۲۰ کشور را اشغال کرده بود و«روزنهم ماه مه ۱۹۴۶ مطابق با ۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۵ تخلیه کامل ایران ازنیروهای نظامی شوروی یاپان پذیرفت.»۴۵
نیروی نظامی شوروی درآن تاریخ درایران بود چه لزومی به اشغال مجدد داشت؟
شوکت جایی، از قوام ونشریه حزب دموکرات او سخن میگوید. انگار نقبی زده به درون قوام، و ژرفای فکر واندیشه های او را کاویده است. ۴۶

"قوام استاد مسلم شگرد و تدبیرسیاسی"، و قتل عام مردم آذربایجان

موقعش رسید. به بهانه شروع انتخابات نیروی نظامی با تدارکات جنگی عازم آذربایجان شد. آقایان مهندس مهدی بازرگان وآقاِ سید محمود طالقانی درپادگان باغشاه حاضر شدند. قرآن بالا سر سربازان گرفتند و دعا کردند که از جنگ باکفار به سلامت برگردند!
نخستین جنایت های وحشیانه در زنجان رخ داد. جهت پرهیز ازاطاله کلام مطالعۀ صفحات ۴۱۸ تا ۴۲۲ کتاب«گذشته چراغ راه آینده است»، به علاقمندان توصیه می شود تا عمق توحش جنایات سازمان یافته توسط ذوالفقاری ها و ارتشی ها را دریابند.
نظرنویسنده کتاب نیزحکایت ازشک وتردید خودش دارد وتوجیهش بدترازگناه. اگر سکوت می کرد و مثل خیلی مسائل نادیده می گرفت، به نفع خود و قهرمانش تمام می شد. ۴۷
خدمات حکومت یک ساله فرقه دموکرات و شرح فاجعۀ هجوم نظامی و رفتارهای وحشیانۀ ملاکین فراری که به قصد قلع و قمع رعایای گرسنه همراه ارتشی ها درحلقۀ دسته ای از فواحش و اوباشان با دف و سرنا وارد شهر شدند، در این مقال نمی گنجد. جای گشودنش این جا نیست. گوشه هایی از آن جنایات سازمان یافته را در کتاب« گذشته چراغ راه آینده است» می توان خواند. وهم چنین در کتاب «سرزمین عجیب بامردمی مهربان» نوشته ویلیام داگلاس قاضی امریکایی – چاپ نیویورک ۱۹۵۱ ملاحظه کرد که سالی بعد از واقعۀ سقوط فرقه، شخصا ازآذربایجان دیدن کرده است.از خواندن آن روایت ها نفس خواننده بند می آید.
شوکت از نفرت بین دوجمهوری مهاباد، وآذربایجان می گوید.۴۸
کدام نفرت؟ اگرنفرتی وجود داشت چگونه دیده نشد؟ کجا باید دیده می شد که نشده؟ سقوط هردو جمهوری همزمان بود. توضیحاتی که هم پشت سرهمان مطلب آمده کمکی به روشن شدن موضوع نمی کند. در صفحه بعدی نیز با اشاره به روابط قوام با ایل قشقایی و نفوذ حزب دموکرات صحبت از "نزدیکی او با جریان چپ، شکاکیت و ناخرسندی دربار و نیروهای دست راستی را برانگیخته بود...» است، مشکل را حل نمی کند

نویسنده، درنیش و نوش به مصدق و قوام، مخاطبین خودرا به بیراهه می کشاند. در سنجش رفتار و شیوه های سیاسی آن دو، از داوری منصفانه فاصله می گیرد. شکی در این نیست که قوام سیاستمداری بود که به دروغ وحیله گری هاش می بالید. موقع شناس ومعامله گربود. بین مردم به بدنامی شهرت داشت. اساسا برای مردم اهمیتی قائل نبود. خلاف مصدق که خوشنام و صادق و پاک و منزه و قدرت خود را ملهم از مردم می دانست وعمیقا به مردم ایمان داشت. نجابت ذاتی او اجازه نمی داد دروغ بگوید، فکر و اندیشۀ خود را به خدعه و نیرنگ بیالاید. قوام خلاف او از صداقت و پاکی و راستگوئی بی بهره بود. بلند پروازی که در راه رسیدن به هدف ازهمه چیزمی گذشت. خود را بالاتراز شاه می دانست. دربار پهلوی را جدی نمی گرفت. اشرف پهلوی گفته بود: «قوام السلطنه دشمن ماست»۴۹.
درباره مذاکره نفت با استالین، ربطی به قوام نداشت. قبل از آن مذاکره، توسط دکتر مصدق درمجلس قانون منع مذاکره درباره نفت با دول خارج به تصویب رسیده بود. که نویسنده، این را هم به حساب "تدبیرسیاسی" قوام می گذارد.
آن نامۀ سرگشاده هم که قوام به شاه در مخالفت خود برای تشکیل مجلس موسسان دربارۀ افزایش قدرت و اختیارات شاه، می نویسد، از اعتبارحقوقی چندانی برخوردار نیست.
درفصل هشتم : درتیرماه ۱۳۳۱ بعد ازاستعفای دکترمصدق، قوام با تمهیداتی که ازقبل تدارک دیده بود به دریافت فرمان نخست وزیری از طرف شاه نائل آمد.
شوکت، جریان ملاقات قوام با سفیرانگلیس را شرح می دهد. ۵۰
وقتی قوام تصمیم میگیرد آیت الله کاشانی را بازداشت کند، دو ساعت جلوتر رادیو لندن خبر را فاش می کند. ۵۱
گفتن دارد که آقای کاشانی به عنوان وکیل مجلس مصونیت پارلمانی دارد بازداشت او خلاف قانون است. این را به قوام یادآور می شوند، پاسخ می دهد:« من این حریم را می شکنم» ۵۱
وجه مشترک قوام، با باقرخان بی سواد، دراستبداد فکری و بی قانونی یکسان ست. باقرخان سالار ملی هم سی سال پیش درهمان واقعه خلع سلاح گفته بود:
«خودم می روم دست چند نفرازوکلای انقلابی را می گیرم و ازمجلس بیرون می کنم.»۵۲
در چنین برهوتی با افکارپوسیده واستبدادی نمی توان ذات قانون را فهمید، مفهوم وحد و حدودش را درک کرد. فرق چندانی هم ندارد این شخص عین الدوله مستبد باشد یا قوام السلطنۀ یا باقرخان سالار ملی بی سواد یا دکتر مظفربقائی که استاد فلسفه در دانشگاه تهران بود و وکیل مجلس، وازحزب بازان و هوچیگران پرمشغله آن روزگاران، به وکلایی که همان روزها برای قوام رآی تمایل داده بودند خط و نشان می کشد و در یک نطقی اعلام میکند: «ما این چهل نفررا به چهل تیر چراغ برق آویزان خواهیم کرد. ... » ۵۳
عدم موفقیت قوام در نخست وزیری و پیشامد خونین سی تیر ۱۳۳۱، آن طوری که شوکت روایت می کند، به بهانۀانحلال مجلس قوام را به بازی گرفته اند ۵۴-.۵۵
نویسنده، دوست دارد که به هربهانه ای شده مصدق را دراز کرده وسرش فریاد بکشد.
درهمین فصل هشتم باز مطالبی آورده که زمینه سازی برای انحراف فکرخواننده را القا می کند. تقاضای اختیارات قوام و مصدق ازمجلس، تنها برای برجسته کردن آن و سیاه کردن این یکی ست. ماهیتا کار هردو خلاف قانون بوده که می باید یکسان بررسی کرد و در ارزشگذاری و داوری درنفس تخلف، رفتار منصفانه پیش گرفت.
این بحث آن قدرمغشوش و درهم است که اگرقوام فارغ از مرام و آرزو بوده پس آن ادعای مشروطه خواهی و مداحی درباره شادمانی او در به امضا رساندن فرمان مشروطیت چیست؟ .جانبداری و اختفای مشروطه خواهان چه ضیغه ای ست؟
برای اثبات طرفداری یکجانبه، ازاندیشه ای مفروض، نیازی به تئوری بافی نیست.اگر در نظرنویسنده، یک نخست وزیر مسئول فارغ از"پرنسیب وتئوری" و فارغ ازتکیه بر "مرام و آرزو" هدف غائی ست، او را به امان خدا باید رها کرد. بعید از نویسنده وتحلیلگرتاریخ، این قدر یک جانبه و گمراه کننده سخن گفته باشند.
شوکت، درنخستین برگ های آغاز کتاب در" اشاره" از ناکامی قوام در سی تیر، با تآسف از "فرصت تاریخی ازدست رفته" یاد میکند. ۵۶
درآن موقعیت، یعنی درحادثۀ ۳۰ تیر ۱۳۳۱ قوام ، یک برگ سوخته بود وانظارعمومی از او به عنوان رجلی مارکدار یاد می کرد با آن سوابق وبازی های گذشته اش.
نه، آقای شوکت، اگر در روز سی ام تیر قوام السلطنه موفق می شد، هم دربار با آن همه تردید و نگرانی که از جاه طلبی های او داشت و هم شوروی زخمی از دروغ هایش، و با آن همه تنش ها درمراکز کارگری، نه تنها کار نفت حل نمی شد، بلکه با اوج گیری نارضایتی عموم به ویژه با به هم خوردن «سیاست موازنه منفی»، تعادل سیاست خارجی دکتر مصدق، اوضاع بدتر و خراب تر هم می شد.
شوکت، درباره تصویب ماده واحده ای که به آزادی خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا انجامید و به موجب آن قاتل را بیگناه تشخیص دادند و اززندان آزادشد. ۵۷
استدلال درستی نیست. قوه مقننه قانون وضع کرده است. واین قانون است که خودش غلط است. اما وقتی وضع شد دیگر دخالت نیست.
برگ های پایانی کتاب، بحث "وحدت کلمه"، درخواست علما وتلگراف آیت الله چهارسوقی که منع مشروبات الکلی راخواستارهستند، یا منع کشت خشخاش که درمجلس تصویب می شود و آزادی نواب صفوی و همه پرسی و تعطیل مجلس و آمال تحقق نیافته قوام و تحلیل هایی که نویسنده درباره حزب توده ودربار و دولت مصدق و شوروی و کودتای ۲۸ مرداد به دست میدهد.
و «احمد قوام در ۳۱ تیرماه ۳۴ درتهران دیده از جهان فرو بست.» ۵۸

کتاب به پایان م یرسد. این گفتار نیز با اظهارنظر سیاستمداری دربارۀ قوام بسته می شود.
«شولنبورگ» سفیروقت آلمان درشوروی ست و قبل ازآن به "مدت ۹ سال درایران به سر برده" در گزارشی به وزارت خارجه آلمان، نظرش دربارۀ قوام قابل تآمل است ۵۹

وکلام آخر این که:
درآشنائی با شیوۀ محکم ووسواس دقیق شوکت، این اثررا مغشوش دیدم وجانبدارانه.
حقیقت این که معلوم نیست چرا متوجه تناقضاتش نشده. این امیدرا دارم که برای چاپ های بعدی به دقت جهت اصلاحات کلی کتاب توجه شود.
دیگر این که با تآسف بگویم نمی دانم چه براورفته که "ارتشا وتجزیه طلبی و خباثت قوام در (نبش قبرکلنل پسیان) وبی مسئولتی نخست وزیر وقت در کشتارمردم آذربایجان" را شاهکار"قوام استاد شگردی تدبیر سیاسی" قلمداد می کند. درحیرتم که پاک و ناپاک را می سنجد و داوری را به نفع خیانت ورذالت پایان می دهد.
بی تردید شوکت، آدم دقیق و موشکافی ست. درحسن نیت او تردیدی ندارم. من هنوز از وسواس و سماجت او –به منظورراهیابی به دالان های تنگ و تاریک واقعیت ها – درگفتگو با فعالان چپ، به راستی لذت می برم. کم تر مصاحبه گر ونویسنده را می توان دراین حوزه ها با شوکت سنجید. زحمات وخدماتش همیشه قابل ستایش است ولی از لغزش های آزار دهندۀ کتاب حاضرنمی توان گذشت، همچنان از تآکید برفرضیه های متغیرو تحلیل های لرزان، ازهمه مهم تر: ضعف درسنجش "تفاوت" های بنیادی دو رجل سیاسی، یکی بازیگری محیل و بلند پروازی معتاد به ناپاکی ازنوجوانی، ودیگری سیاستمداری پاکیزه وسالم، معتقد به حرمتِ فردیت و آرای مردم درهمۀ زمینه ها؛ و همین سهل انگاری هاست که به آسیب پذیری کتاب راه گشوده. حاصل اثر را درمقایسه با آثارقبلی نویسنده، فاقد استحکام و اصالتِ ذاتی کرده است. تاکید می کنم که درچاپ های بعدی بایداشتباهات موجود کتاب برطرف شود. با اعتقاد به این که نیت وهدف نهائیِ شوکت در تلاش زدودن آثار تنفرو تقدس از چهرۀ رجال سیاسی کشور است، با نگاهی تازه از دریچه ای دیگر تاریخ معاصر را مدنظر گرفته؛ برای رسیدن به گوهر نقد، تا پیکرۀ عقل نقاد را شفاف تر بنمایاند. شوکت، چنین فضائی را گشوده است .

پانویس ها

۱تا ۷ - درتیررس حادثه، ص ۳۷. ۴۸. ۴۹. ۵۰. ۵۲. ۵۳. ۶۸.
۸ و۹و۱۰- حیات یحیا جلد سوم انتشارات فردوسی چاپ چهارم تهران ص ۱۳۷ تا ۱۳۹
۱۱- در تیررس ص ۷۰- ۶۸. ۱۲و۱۳و۱۴ - حیات یحیا همان ص ۱۳۳. ۱۳۴-۱۳۹
۱۵ – در تیررس ... ص ۷۲
۱۶ – الفبای ساعدی. شماره ۳ تابستان ۱۳۶۲ چاپ پاریس نوشتۀ جواد ناصح زاده
۱۷ – خسرو شاکری. سایت صدای ما یکم ژوئن ۲۰۰۷
همچنین اسناد برگرفته ازکتاب: "بحران در استبداد سالاری" اثر احمد سیف. نشراختران. این کتاب در دست چاپ است.
۱۸ – به نقل از لرد گری: گزارش رسمی، در اسناد و مدارك پارلمانی، وزارت امور خارجة بریتانیا، ۱۹۱۰ جلد ۱۷ و ص ۵۷۳
۱۹ – مكیننوود:‌ همان اسناد، ص ۱۸۵۸
۲۰ همان اسناد،‌جلد ۱۶، ص ۲۲۸۷
۲۱– سخنان لینچ، همان اسناد،جلد ۲ و صص ۲۵-۱۸۲۴
۲۲ – م . س. ایوانف: انقلاب مشروطیت ایران، چاپ خارج از كشور، بی تاریخ، ص ۴۸»
۲۳ تا ۲۷ – تیررس ... ص ۷۵. ۸۲. ۸۳ . ۸۴ . ۸۵.
۲۸ – حیات یحیا همان جلد چهارم ص ۲۲۷
۲۹ – بازیگران سیاسی. جلد ۱ ص ۳۲۳. مصطفا الموتی. چاپ لندن ۱۹۹۵
۳۰ تا ۳۳– در تیررس ... ص ۱۰۵. ۱۲۱تا ۱۲۹
۳۴ – حیات یحیا جلد چهارم ص ۵۶- ۱۵۵
۳۵ تا ۴۷ – تیررس ۱۲۹. ۱۳۰. ۱۳۶ . ۱۳۷. ۱۳۸ . ۱۳۹ .۱۴۳ . ۱۴۹و۱۵۱ .۱۵۳ و۱۵۵ .۱۵۷ .۱۸۴
۴۸– گذشته چراغ راه آینده است. انتشارات زبرجد تهران ۱۳۵۵ص ۱۵۵ . ۴۱ – ۱۵۳ تا۱۵۹
۴۹ – در تیررس ... ص ۱۸ – ۲۱۷
۵۰ تا ۵۲ – گذشته چراغ ... ص ۲۴۳ . ۴۴ – درتیررس ص ۲۲۷ . ۴۴ - در تیررس ... ۲۲۷
۵۳ – گذشته چراغ ... ج ۲ صص ۳۶۵ – ۴۶۴
۵۴ – در تیررس ص۲۴۸ . ۲۷۱- ۲۷۲ . ۲۶۴ – ۲۶۷ – ۲۷۳ – ۲۸۹ – ۲۹۷ – ۲۷۸ تا ۲۸۸
۵۶ تا۵۹– تیررس ص ۱۰ . ۵۷ ص ۱۶۸. ص ۲۹۹ . ص ۳۲۷ .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد