logo





فرح دیبا و اندوه از دست دادن فرزند دیگرش

چهار شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹ - ۰۵ ژانويه ۲۰۱۱

سارا حافظی صافی

همه ی آن والدین از ملیت های مختلف که فرزندانشان را به مرگ طبیعی یا حادثه ای ناگهانی از دست داده اند و من از نزدیک آنها را دیده ام، جانگدازی این درد که والدین، زنده مانده و شاهد از دست رفتن فرزندشان باشند را، با این جمله ی مشترک بیان می کنند که: " این دردی است که نمی توان آنرا به هیچ عنوان حتی برای دشمن خود، آرزو کرد".
حقیقت غیرقابل انکار دیگری نیز وجود دارد وآن اینکه نمی شود اینگونه درگذشتن فرزندی را، با از دست دادن فرزندی که دشمن، یعنی جمهوری دیکتاتوری اسلامی، شکنجه اش کرده و جانش را به جرم آزادیخواهی و آزاد اندیشی و پایبندی عملی اش به آرمان آزادی میهن و هم میهن ستانده است، مقایسه کرد. دستکم از آنرو که بسیارند فرزندان ایچنینی از این مرز و بوم، که درمزارهایی گمنام آرمیده اند و والدین وخانواده هایشان حتی از خاکسپاری و خداحافظی آخر ِبا آنها، محروم بوده اند.
اما واژه ی درد، ازهرطرف که نوشته شود بازهم درد است و به جدّ و بدون قید و شرط ، به این باور دارم که واقعه ی از دست دادن فرزند برای هر پدر و مادر، برای هر پدر و مادری که اتفاق افتد ، درد و ضایعه ای وصف ناپذیر و جانکاه است.
تسلیت وهمدردی ام با فرح دیبا، مطلقا از جنس سیاست بازی های تاجرمأبانه و روشنفکرنمایی های متداول نیست که متأسفانه شیوه ی تهوع آور بسیاری از فعالان مختلف و جریاناتی شده است که با ژست های حقوق بشری و در پوشش سخن نقل به مضمونی چون "انسانیت به خرج دادن و صرفا انجام وظیفه ی انسانی حتی در حق آنها که باهاشان هیچ گونه همخوانی نداریم" ، کبک گونه می پندارند که فروتنی انسانی و سیاسی ِ نداشته ی شان را، تبلیغ می کنند.
به فرح دیبا تسلیت می گویم، اندوه ودرد بزرگش را و این چنین به ناگهان، از دست دادن دگر فرزندش را.
تسلیت می گویم آ گاهانه و با خواست قلبی ام.
وخدایم را سپاس گزارم که بی تفاوت نیستم و وجود انسانی ام می تواندهمچنان زنده و فسیل ناشده، بشکفد.
سارا حافظی صافی
سوئد
14دیماه 1389


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


سارا حافظی صافی
2011-01-08 02:15:50
ایرانی خانم/ آقا: از وقتی که برای خواندن این مطلب گذاشتید، متشکرم. اگر تمایل دارید وقتی هم برای قضاوت ِ واقع بینانه بگذارید، مطالب قبلی ام را نیز بخوانید. پیروز باشید.

خشایار آقا: جمع بندی و برداشت تان را خواندم. خسته نباشید. برای احترام هم به وقت خودم و هم به وقت شما،
چنانچه:
1/ انقادی اصولی مطرح کنید.
2/ ابهامی بر سراین داشته باشید که آیا برداشت تان درست است یا خیر،
کامنت را پاسخ خواهم داد. البته شما در سایت خودتان نیز می توانید این انتقاد و سوال را مطرح کنید. تعجبم که برای گذاشتن کامنت، به این اسم و به وب سایتی دیگر آمده اید!!؟؟

ای کاش
سیروس
2011-01-06 14:37:11
امیدوارم خانواده پهلوی اگر نامه ها یا یادداشتها و دستنوشته هائی از او دارند منتشر کنندو این بخشی از تاریخ درد هجران مردم ایران است
امیدوارم چهره دقیق تری از اورا از طریق مصاحبه با دوستان و آشنایان حتی معلمین دانشگاه و یا مقالاتی که برای دانشگاهش نوشته برای ایرانیان ترسیم کنند
رنج و درد او را میفهمیم و احترام میگذاریم
باشد که روحش در حمایت از شرف مردم حاضر باشد

مگر دیگران مادر نبودند
ایرانی
2011-01-06 07:44:45
زمانی در اوج قدرت خانواده پهلوی یک زندانی سیاسی به نام بیژن جزنی را که ناجوانمردانه زندانی یک حکم غیر انسانی بود را حتی بر خلاف قوانین خود رژیم در کنار زندان به قتل رساندند و به دوروغ اعلام کردند که او را هنگام فرار از زندان کشتند. یک لحظه نیز به این فکر نکردند که چه بر سر خانواده او و مادر جزنی آوردند. حال باید همه غمگین کسانی باشیم که سالها پیش در غم مادر جزنی ها شادی می کردند. خانم سارا شما اتفاقا کاملا تاجرمابانه و سیاست بازانه رفتار می کنید و اگر انسانیت معنی برای شما داشت با آن مادران نیز احساس همدردی می کردید و نه فقط با همسر یک قاتل حاکم سابق که در سوگ مادران عزادار زندانیان سابق شادمانی می کردند و جشن دو هزار پانصد ساله به راه می انداختند. شرم احساس انسانی است که متاسفانه در نزد امثال شما پیدا نمی شود.

همدردی با فرح دیبا چه ربطی به تسویه حساب با دیگران دارد؟
خشایار
2011-01-05 22:55:56
متاسفانه علیرضا پهلوی بدلایل هنوز نامعلوم به زندگی خود پایان داد. بجز ایادی جمهوری اسلامی ( رسانه های و اعوان و انصارشان)، دیگر ایرانیان نه تنها از این حادثه خوشحال نشدند، بلکه هرکس و هر جریان سیاسی، فارغ از اینکه هر موضع سیاسی که نسبت به خاندان پهلوی داشته اند، بگونه ای تأثر خود را ابراز کرده اند. حتی کسانی که از قربانیان نظام سلطنتی بوده و دارای سازمان و حزب و رسانه ای هستند، حداقل با انعکاس خبر بدون تفسیر نشان داده اند که از این واقعه خرسند نیستند. دلیلی هم ندارد که خرسند باشند. یک ایرانی، گیریم از خانواده ای که زمانی حکمران بوده و جفا کم نکرده، در مرگی خودخواسته خانواده و دوستان خود را ترک کرده است. این مایه تأثر هر ایرانی است و بویژه خانم فرح دیبا را بعنوان یک مادر باید درک کرد. خانم سارا حافظی نیز حق دارد که این ابراز همدردی را بیان کند و بسیار هم سنجیده و انسانی است. اما خانم سارا چرا دیگرانی هم که مثل او ابراز همدردی کرده اند، زیر مهمیز می کشد. چرا تسلیت شما ناشی از « بی تفاوت» نبودن شما و عمق جوهر « انسانی» شماست و ابراز همدردی دیگران « از جنس سیاست بازی های تاجرمابانه و روشنفکری های.....» است.
خانم سارا، من بعنوان یک ایرانی که نه مدافع نظام سلطنت هستم و نه خواهان بازگشت این خاندان به اریکه قدرت، اما خودکشی علیرضا پهلوی مرا متأثر کرد. و آرزومندم که هیچ جوان ایرانی دیگر دست به چنین اقدامی نزند. شما، اما فکری به حال خودتان بکنید. بنظر می رسد که این گونه دیگران را مورد تهاجم قرار دادن با پیش قضاوتی که مبنایی ندارد، از جرگه و دایره پندار عادی و نرمال خارج است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد