سالها بود که جامعۀ ایرانی پاریس این چنین گرد هم نیامده بود. مگر دقیقاً ده سال پیش هنگامیکه خبر قتل داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به این سوی دنیا رسید و صدها تن را بهت زده، غمگین و خشمناک گردهم آورد.
روز شنبه، بیست و نهم نوامبر، سالن فیاپ، (fiap) در محلۀ سیزدهم پاریس، مملو از جمعیتی متراکم و متنوع بود. پیرو جوان، ملی، کمونیست و مذهبی، سراپا گوش ماجرای پرونده ای بودند که به گفتۀ عبدالکریم لاهیجی، رئیس جامعۀ دفاع از حقوق بشر در ایران " تا زمانی که حقیقتش در پیش چشم ملت و تاریخ ایران آشکار نشود، باز خواهد ماند".
سه تن از اعضای خانواده های قربانیان برسمیت شناخته شدۀ قتل های سیاسی، پرستو فروهر، سمیا پوینده و سهراب مختاری و همچنین شیرین عبادی، یکی از وکلای این خانواده ها و عبدالکریم لاهیجی که ابتکار و مدیریت این نشست را بعهده داشت، سخنرانان این جلسه بودند. جلسه ای که از تأکید بر حق زندگی آغاز شد و با پافشاری بر ضرورت دادخواهی پایان یافت.
عبدالکریم لاهیجی حق زندگی و حق مردن به مرگی طبیعی را از حقوق اساسی انسان و آدم کشی را انکار این دو حق دانست. او گفت که در سی سال گذشته، در جمهوری اسلامی ایران، این دو حق هزاران بار پایمال شده است. چه در شکل اعدام های انجام شده در چارچوب قضایی و چه در قالب قتل های محفلی.
او یادآوری کرد که سی سال پیش، دو انقلاب در جهان روی داد. یکی در ایران و دیگری درنیکاراگوئه. انقلابیون نیکاراگوئه در اولین قدم، حکم اعدام را ملغی کردند ولی در ایران از فردای انقلاب بر بام یک مدرسه، جوخۀ اعدام برپا ساختند. این حقوقدان و فعال حقوق بشر با اشاره ای تلخ از اعلامیۀ حزب ملت ایران سخن گفت که داریوش فروهر چند ماه پیش از مرگش علیه مجازات اعدام صادر کرده بود.
پرستو فروهر، فرزند پروانه و داریوش فروهر از مراسم برپا نشدۀ یادبود دهمین سالگرد قتل پدر و مادرش سخن گفت. در روز اول آذر، مقامات امنیتی جمهوری اسلامی ایران از ساعت هشت صبح، کوچۀ فروهرها را مسدود کرده بودند. تنها کسی که توانسته بود برای ادای احترام خود را به خانۀ آنها برساند یک شهروند کردستانی بود که پیش از طلوع آفتاب به کوچه رسیده بود و سپس ساعاتی بعد، هنگام بازگشت، چند ساعتی را در بازداشت بسر برده بود. پرستو فروهر گفت که فردای آن روز به دور مزار پدر و مادرش، دوازده نفر از خویشان و دوستان نزدیک خانواده جمع شده بودند، ولی شمار مأموران اطلاعاتی که آنها را محاصره کرده بودند، سه برابر سوگواران بود.
سهراب مختاری در نوشته ای زیبا و متین، به تصویر سایۀ زندۀ پدر در اطاقش پرداخت و آخرین روزها و ساعات زندگی او را با نقش هایی از خاطرات گذشته، شعرها و نوشته های محمد مختاری بازسازی کرد.
سیما پوینده، همسر محمد جعفر پوینده، بر ضرورت زنده نگاه داشتن یاد قربانیان قتل ها پافشاری کرد و این امر را نه تنها کاری برخاسته از غلیان عواطف، بلکه اقدامی برای هموار کردن روند دادخواهی دانست. او از خانوادۀ همۀ قربانیان خواست که در ارتباطی خلاق، به گردآوری اطلاعت پیرامون قتل ها بپردازند و در راه دادخوای تلاش کنند.
شیرین عبادی به چگونگی پرونده خوانی وکلای مدافع خوانواده های قربانیان اشاره کرد و گفت که تنها یک سوم پرونده در اختیار وکلا گذاشته شد و باقی به گفتۀ مسئولان، " در رفت و آمد میان ادارات مختلف گم شد". با اینحال همین مشتی پرونده از خروار نشان داد که عاملان این قتل ها به دستگیری و بازجویی خود اعتراض داشته اند چرا که این قتل ها را بدستور مافوق مرتکب شده بودند و برای آن اضافه کاری دریافت کرده بودند.
برندۀ جایزۀ صلح نوبل، بر لزوم تداوم دادخواهی در هر جای جهان که ممکن باشد، تکیه کرد و گفت:" در این راه، همه، بازماندگان قربانیان، وکلای مدافع آنها و عموم مردم باید بهای ضروری را بپردازند".
در پایان، عبدالکریم لاهیجی، نمونه های تاریخی دادخواهی و رسیدگی به موارد قتل و شکنجه و اعدام را در خارج از مرزهای کشورهایی که این قتل ها و شکنجه ها در آن ها روی داده است، در "چارچوب کنوانسیون ضد شکنجه" برشمرد.
او راه را دراز دانست و براین مثال تاریخی تکیه کرد که ویکتور هوگو، نویسندۀ نامدار فرانسوی خواست لغو اعدام را در سال ١٨٤٨ در مجلس این کشور بیان داشته بود حال آنکه این خواست در سال ١٩٨١ جامۀ عمل پوشید.
از همین رو، عبدالکریم لاهیجی پروندۀ قتل های سیاسی را پرونده ای ملی و تاریخی خواند که تا زمانی که حقایق مربوط به آمران قتل ها و تفکری که بر آنها حاکم بوده است، آشکار نشود، در برابر چشمان تاریخ و ملت ایران گشوده خواهد ماند.او تأکید کرد که " دادخواهی نمی کنیم که انتقام بگیریم. حقیقت آشکار می طلبیم تا برای همیشه نقطۀ پایانی بر چنین اعمالی گذاشته باشیم".
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد