logo





شعر فارسی در عهد جاهلی

سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۹ - ۰۴ ژانويه ۲۰۱۱

مهدی استعدادی شاد

mehdi-estedadi-shad.jpg
*- در سایت های شخصی برخی از ایرانیان برونمرزی که گاهی مرتکب ادبیات میشوند، متنهایی بوده که حتا مرز اکسی سیبیونیسم( مرض عریان نمایی آلت جنسی) را پایمال کرده و از مشغولیت با آلت و خود ارضایی و از پندار و میل تجاوز به دیگری گفته اند.
اینکه گرایش به تجاوز متن سازان از سر غیظ بوده و خرده حسابهای شخصی را تسویه میکرده یا نشانه ای از شیفتگی و کشش متجاوز به قربانی را داشته است، تاثیری بر میزان جرم و اندازه وقاحت ندارد.
پریشانحالی که رعایت حدود مثبت و منفی مفهوم آزادی را بر محور مختصات رفتار آدمی نمیکند، فقط موضوع جرم شناسی قضایی نیست. به مسئله ای برای آسیب شناسی اجتماعی نیز بدل میشود.
باری. خوانش همان چند اثر وقیح از این برزخی در مانده و آن آشوب زدۀ دغلکار، در سالهای اخیر، بایستی کفایت کرده باشند تا انگیزه پاسخدهی به بغرنج و خلافکاری یادشده در وجدانها شکل بگیرد. آثاری از سرایندگان جویای نام یا خواهان شهرت بیشتر که از امکانات شبکه ارتباطات جهانی(اینترنت) بهره برده اند تا به هر قیمتی که شده ملغمه ای از ناکامیهای جنسی و حرمان کشیدگیهای عشقی و دیگرعارضه های روانی خود را در قالب متن پورنو گرافیک و دریده گو و دیگری ستیز عرضه دارند.
پاسخ زیر در پی روشن کردن این نکته است که تا تحول دمکراتیک و فرهنگ آزادی شناس که نهادهای مدنی- سیاسی مربوطه را بهمراه دارد، خط تمایز و تفاوتی میان بی سر و پایان کوچه و بازار با ادیب و شاعر دریده گو و پورنوپرداز نیست. آنهم به دلیل ساده زیر که هر دو جماعت یادشده حریم ادب و متانت عمومی را با ابتذال در رفتار و زبان هرزه جوی مشترکی مورد تجاوز قرار میدهند.
زیبایی شناسی مقاومت در برابر فاشیسم و انواع دیگر خودکامگیهای متکی بر حکمرانی اوباش نه فقط عادت نکردن به پلشتی و زشتی و بیداد را رهنمود میدهد بلکه از پاکیزه داری زبان و مقابله با وارونه سازی معنای مفهومها جانبداری میکند.

* - جاده را ساخته ایم که در گذر از آن به مقصد برسیم. بنابراین حتا فرمان چرخاندن، ویراژدادن، سبقت گرفتن، آرتیست بازی در آوردن و افعال دیگری که میتوانند در حرکت ما اتفاق افتند، همه و همه، بایستی در خدمت رسیدن به مقصد مطلوب و هدفی ارزشمند باشند. از اینرو هر مانور نادرست و حساب نشده میتواند ضد غرض شود و ما را از مسیر خود دور سازد. مایی که هموراه بخشی از یک جریان کُلی هستیم و همیشه محدود به زمان و مسیری مشخص.
این تمثیل از جاده و حرکت را میشود برای تشریح شرایط و سرگذشت شاعرانی هم در نظر گرفت که شعر فارسی را آفریده اند. شعر فارسی که با جنبش مشروطه وارد مرحلۀ تاریخی جدیدی و شعر مُدرن خوانده شده است.
شعر مُدرن که در فرایندی منتهی به شعر و بیانیۀ زیبایی شناسیک نیما نخستین مرحله خود را تثبیت کرده، در مراحل بعدی و با موجهای گوناگون به شاملو، اخوان ثالث، فروغ، سپهری، رویایی، خویی واحمدرضا احمدی و... رسیده است. بازتابی از فرایند شعر مُدرن فارسی در این نکته است که مخاطب را با مجموعه ای از شاعران و پیروانشان روبرو میکند که همواره واکنشی به ترفندها و بیدادهای قدرت ناموجه ( یا بقول مذهبیون، قدرت نامشروع) داشته اند.
این واکنش اهل قلم را میتوان هم در مقابل استبداد قاجاریه و دیکتاتوری پهلویها دید و هم در برابر خودکامگی خلفایی که در دوران جمهوری اسلامی زمام دار امور شدند. مثلا" در شعر عارف و عشقی( از جملۀ شاعران دوران مشروطه) میشود واکنش یادشده را بازیافت که به هماورد با سلطۀ سلطان و دسیسه های دربار برخاستند. دسیسه و سلطه ای که سرکوب دگر اندیشان و اقلیتهای اجتماعی(نمونۀ بابی کُشی) را با اوباش بسیجی خود به انجام رساند.
سرکوب و اختناق، به د وران رضاخانی و برغم بهبود شالوده کشورداری، در ایران تداوم یافتند. ایرانی که، در فاصلۀ جابه جایی دو رژیم سلطنتی، امکان تجربه جمهوری را هم یافته بود. ولی مُدرس و روحانیون همقطارش مانع شدند.
بهر حالت تداوم سرکوب و اختناق در شرایط جدید طوری بود که فقط شاعران را به صحنه اعتراض نکشاند. در زمان پهلوی اول داستان نویسان ( از جمله هدایت و علوی) هم به جُنبش معترضان پیوستند و در آثار خود ناخشنودی از اوضاع ذلتبار را خاطر نشان ساخته اند. پهلوی دوم هم کم شاعر و داستان نویس را معترض خود ندید که در هیئت روشنفکر ادبی و وکیل مردم ظاهر میشدند. به آذین و آل احمد، احمد محمود و سیمین دانشور، دولت آبادی و گلشیری و... نمونه هایی برای ظهور یادشده اند.
فرزند رضاشاه که با کمک جاهلان و لاتهای بسیج شده توسط مستشاران غربی، پس از ماجراهای مرداد 32 به سلطنت بازگشت و شرایط بحرانی قدرت را حل و اعمال نفوذ خود و دربار را دوباره میسر کرد، جنمی ضد روشنفکر داشت.
از اهانت پهلوی دوم به روشنفکران، تنی چند در خاطرات خود گزارش کرده اند. محمد رضای آریامهر شده ای که ایشان را بجای انتلکتوئل، گُه تلکتوئل میخواند و به ایشان بی اعتنا بود. اما در جشن تولد خود ساعتی مینشست تا شعبان جعفری و دار و دسته اش برایش کباده بزنند و میل بگیرند.
بهر حالت گردن کلفتها و بزن بهادرهای محله فقط بدرد خاموش کردن خواسته های شهروندی نمیخورند. گاهی هم باید در مراسم نمایشی و برنامه سرگرم کننده ظاهر شوند. فیلمفارسی سریالی از حضور کلاه مخملیها و جاهلان محله را در خود انباشته است که اگر در پی برهم زدن آرامش نبودند بدنبال دور زدن قانون و گرفتن انتقام شخصی دست به کار میشدند.
جمهوری اسلامی، که بنیانگذارش از آغازخواستار شکستن قلمها شد، با عمله های ظلم خود فقط شاعر و نویسنده را نکُشت. با افزایش خواسته ها و رشد انتظارات اجتماعی انگار سرکوب و کُشتار هم باید فراگیر تر باشد. در سیاهۀ قربانیان رژیم "روح الله" از روزنامه نگار، منتقد ادبی، مترجم، متن شناس و تفسیرگر تا پژوهشگر( نمونۀ زنده یادان غبرایی، محمد مختاری، جعفر پوینده، سیعدی سیرجانی و احمد تفضلی) نام و نشان ثبت است.
به واقع نظام حکومتی نامبرده که از آغاز نیروی فشار خود را " اُمت همیشه در صحنه" خواند، بسی بیش از پیشینیان، از بسیج بی سر و پایان و اوباش برای سرکوب آزادیهای سیاسی و اجتماعی و تثبیت خود بهره برده است.
منتها این بهره گرفتن از جاهلان محله و قلدران شهر که سی سال خلافت خلیفه را زیر لوای حاکمیت روحانی نمایندۀ خدا تضمین کرد، در حال ساختن شکل جدیدی از اعمال قدرت ناموجه و غیر دمکراتیک است که جای بهره دهنده و بهره گیرنده را تغییر میدهد.
بنظر میرسد پیاده نظام لشگرروحانیت شیعه که سرکوبی کم نظیر علیه دیگراندیشی و اقلیتهای جنسی و قومی را به انجام رسانده و در جنگ داخل و خارج ورزیده گشته، در پی کنار زدن غالب آقایان عبا و عمامه دار و آقازاده های ایشان از خوان نعمت است.
جرگۀ معطوف به قدرت سپاه پاسداران ( با مدیریت سربازان گُمنام امام زمان) میخواهند یک تنه بر اریکه قدرت بنشیند. مایل است نه فقط درآمد نفت و گاز و سایر منابع کشور را از آن خود کند، بلکه برخی از مراجع و مرادهای پیشین را به صورت آخوند حکومتی به استخدام در آورد.
سخنگوی کنونی ایشان، که به افسانۀ "هاله نور"اش افکار عمومی با هجو و ریشخند پاسخ داد، مخالف داخلی خود را خس و خاشاک مینامد. سوای تقاضاهای پنهانی برای ضمانت گرفتن و سرنگون نشدن توسط "شیطان بزرگ"، نیرنگ و دو رو بودن ایشان جنبه دیگری دارد. لافزنی میکنند و خالیبند هستند. رئیس قوۀ مجریه در رجز خوانی برای قدرتهای غربی از بردن ممه توسط لولو میگوید و اینکه اولیای امورغرب آب را باید جای سوخته شان بریزند.
در میان عربده کشیهای گروه همخوان، رهبر مُعظم( که لقبش رندان را یاد سرازیر گشتن بهمن عظیمی از کوه میاندازد) هم همنوای کارپرداز یا رئیس جمهور بر کشیده خود است. وی لحظه ای را از دست نمیدهد تا از غیرتمندی خود و پیروان نگوید. مانند خوابنماشدگان، یکدفعه مفهوم سابقه دار اُمت و تکیه کلام خلفا را به کنار میگذارد و از "وجود" ملت حرف میزند و در ادامۀ تلاوت خود ملت ایران را برترین ملتها میخواند.
رهبر مُعظم یا همان آ سید علی دیروزی که، در رقابت با خلیفه حاکم بر عربستان، میخواهد یگانه پیشوای اسلام سیاسی در جهان باشد. در این راه هم از هیچ ریخت و پاشی دریغ نکرده و نمیکند.
با همین اشاره به رفتار و سخنگویی اولیای امور امروز ایران میشود به آشکاری نتیجه گرفت که زبان رسمی و بیان دیپلماسی در کشور ما از گویش کوچه و بازار و شیوۀ گفتار جاهلان ولاتهای کلان شهر تهران نشئت گرفته است.

*- از اشاره به پسزمینه سیاسی بحث گذشته که چگونگی جاهلی بودن در وضعیت معاصر را آشکار میکرد، اشاره وار به کتابی بپردازیم که عنوانش الهام دهندۀ سخن حاضر است.
کارل بروکلمان، یکی از شرقشناسان برجسته آلمانی است. شرقشناسانی که فقط به موضوعهای آریایی و مسئله های ایرانشهری نپرداخته اند و بی توجهی به آثارشان، پای هر پژوهش شرقشناسانه (از جمله اثر ادوارد سعید) را لنگان میسازد.
وی کتابی دارد سه جلدی و با عنوان"تاریخ ادبیات عربی". گوشه ای از کتاب یادشده به همت چنگیز پهلوان ترجمه و با عنوان "شعر عربی در عهد جاهلی" به سال 1379در تهران منتشر شده است.
مترجم در پیشگفتار خود پس از اشاره به سرگذشت پژوهشگر آلمانی و ورزیدگی اش در بررسی ادبیات عرب، یادآور میشود:" روشن است که دوران شکوفایی تمدن اسلامی نمی توانسته تنها با تکیه زدن بر مردم عرب که تمدنی ابتدایی داشته اند، پدیدار گردد. بنابراین، نباید عصر جاهلی و دوران شکوفایی را برابر گرفت و در یک رشته ی به هم پیوسته ی زمانی کنار هم گذاشت."( کتاب یادشده، ص 13)
در اینجا روشن است که پهلوان بر سهم تمدن ایرانی در دورۀ تمدن اسلامی تاکید دارد و مخاطب را از کلی نگری بر حذر میدارد. از اینرو اعتقاد دارد که به کتاب شناسی اختصاصی نیاز میرود که برای مطالعه در سطح ملی و بین المللی عرضه شده تا مانع بدفهمیها و بی توجهی به نقش تمدنهای دیگر در شکل گرفتن فرهنگ اسلامی گردد.
در پیشگفتارکتاب" شعر عربی در عهد جاهلی" با شرح مصیبتی که بر مترجم رفته هم آشنا میشویم. چنگیز پهلوانی که هم با "بحران مالی جانکاه" روبرو بوده است و هم با بی توجهی مسئولان فرهنگی دولت و موسسات رسمی مربوطه. گاهی هم در میان سطرها وضعیت خود را با سرگذشت آن شرقشناس آلمانی ( که نامش را بروکلمن آورده) شبیه میبیند که از جور ناشران در عذاب بوده است.
این خطوط متوازی در سرگذشت نویسنده و مترجم به حیطه استادان آکادمی و وضعیت دانشگاه هم کشیده میشود. پهلوان بر مسیر این توازیهای یادشده از" رقابتهای جانکاه و حقیرانه ی دانشگاهی" میگوید که در آلمان دیروز و ایران امروز جریان داشته و دارد. در ص 25، در ادامه پیشگفتار خود، نوشته است:"این وضع در ایران به ویژه در سالهای اخیر یکسره به منزلت علمی و اجتماعی دانشگاه لطمه زده و خسرانهای جبران ناپذیر به بار آورده است".
در اینجا لازم است که دست کم به تعریف بروکلمان از مفهوم جاهلیة اشاره داشته باشیم که در نگرش شرقشناس آلمانی بخاطر رواج بت پرستی از دوره بعدی متمایز میشود که دوره اسلامی و باور به خدای واحد است.
البته خدای واحدی که تبارش، با دستاوردهای مصر شناسی معاصر، نه به یهوه یهود که به اشناتون میرسد. بروکلمان با تکیه به نظریه پردازیهای گلدزیهر و ولهاوزن مفهوم جاهلیة را نشأت گرفته از مفهوم مسیحی a´yvoia میداند. همچنین در نقد ادبای عرب که با ایده های حاکمیت اسلامی همنوا شده اند، به نکته زیر اشاره دارد:"در حقیقت اسلام ( در آغاز) به هیچ روی آن تاثیر ژرفی را که نقادان عرب میخواهند به ما بقبولاند، در شعر عربی نداشته است."(کتاب یادشده، ص 73)
نکته سنجی بروکلمان تلویحا" افسانۀ بی سابقه و بی نظیر بودن سطح زبان عربی قرآن را زیر سوال میبرد که همواره در صدد انکار اهمیت و تاثیر شعر جاهلیة بر آثار بعدی در زبان عربی و از جمله قرآن بوده است. در چندین دهه بعد از اظهار نظر بروکلمان در مورد وضعیت ادبی شعر جاهلیت، دانشمندان عرب هم به نتایج پژوهشی مشابهی دست یافته اند. از این جمله است بررسی شاعر و ادب شناس یمنی،عبدالله العود حاری( Abdullah al-Udhari) که مقیم بریتانیا است و مولف اثر "شعر مُدرن جهان عرب".

*- در پایان نوشتۀ خود پیرامون شعر فارسی در عهد جاهلی، گوشه ای از یکی از یادنگاره هایم را میآورم که به موضوع یادداشت حاضر مربوط و انگیزۀ نوشتن آن بوده است:
٬
... ای سالکان سفرهای زمینی
ای فضانوردان سلوکهای کهکشانی
از جایی به جایی رفتن، عار نیست
اما هرجایی شدن چرا!
آری، این بوده است
در گذرای چند دهه
آن الهام و انگیزش یک غربتی خانه بدوش:
آسمان آبی پشت بام کودکی را از یاد نبرد
به مهر و پاکی رفاقتهای جوانی وفادار بماند
ونیز به آرمان شادکامی و خوشبختی برای همه
امید را جاودانه حرمت گذارد
که چون پرنده ای بر کاکل قله ها
و بر سینۀ کوهپایه های ایران پر زده و پر میزند
و نیز همزمان بیزار باشد از غبار جهل،
از خاک خرافه
بیزار باشد از یاوۀ خالیبندان عوامفریب
آه، ای تهران سرسام زده
با من چرا همراهی؟
در این روز آفتابی، اینجا روی عرشه
در آستانه دروازه فرنگ چه میکنی؟
از دیروز پاک پکرم
چرا که در "یوتیوب" و توی اینترنت
مراسم سرودخوانی پیش "رهبر" را دیدم
و کسی نبود به آن متشاعران دریوزه
آن پیش پای رهبر نشستگان،
به گدایان احسنت و آفرین شنوی
که خنده و انزجار توامان تولید میکنند،
در یک کلام بگوید: ساکت! بروید گُم شوید!
پس از رسوایی شکنجه گاه کهریزک
شعر در ایران
همچون گذشته و گذشته ها
باوقار خواهد بود و هوشیار!


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد