logo





«قومیت گرایی» علیه آزادی و دموکراسی

شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۹ - ۰۱ ژانويه ۲۰۱۱

نادر عصاره

مليت ها و اقوام متعددي در کشور ما حضور دارند، اما هم در رژيم گذشته و هم در دوران جمهوري اسلامي زبان ها و فرهنگ ها و هويت هاي متفاوت از هويت رسمي، همواره مورد تبعيض بوده اند. در دوران جمهوري اسلامي تبعيض خشن مذهبي هم بر آن ها افزوده شده است. رفع همۀ اين تبعيض ها، تامين حقوق دموکراتيک مليت هاي متنوع کشور و ايجاد شرائط لازم براي رشد آزادانۀ فرهنگ و هويت آن ها از الزامات استقرار و تثبيت دمکراسي در ايران است.
با گوش دادن به مصاحبه ی آقای کریم عبدیان (1) که در سایت «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران» موجود است، می شنویم که او می گوید: هدف غائی ترقی و تعالی مردمان کشور است. شما برای این که به آن اهداف برسید باید این مسائل تعدد قومی را اول حل بکنید و آنوقت بتوانید برنامه ریزی بکنید تا به اهداف برسید. آن چه در این گفته آقای عبدیان مهم است و در این نوشته مورد بحث قرار می گیرد، راه حل او و همفکرانش است که تحت عنوان تقدم به حل «مسائل تعدد قومی» عنوان می شود. می خواهم تاکید کنم که عبارت نقل شده در بالا، عبارتی تک و تنها و اشتباهی «لپی» نیست. سراسر مصاحبه مورد اشاره که در اینجا مورد بررسی قرار می گیرد، با این دید عجین است. در اندیشه آقای عبدیان بنا به این مصاحبه، تامین حقوق اقوام یا ملیت ها هدفی است که همه چیز را تامین و با آن رفتن به بهشت برین سوئیس حاصل می آيد. او با سخن پردازی و اطلاعات و تفاسیر مخصوص به خودش، درب باغ سر سبز پر از خوشبختی را برای مردم، با حل «مسائل تعدد قومی» نشان می دهد. حل «مسائل تعدد قومی» نیز بنا به این مصاحبه، تشکیل «حاکمیت ملی» (این عبارت خود اوست) در مناطق اقوام و شرکت نمایندگان مناطق در «حاکمیت سیاسی» (این نیز عبارت خود اوست) است.

«حاکمیت ملی» و استقلال

حاکمیت های ملی با یک مرز مشخص می شوند. درون مرز دارندگان عناصر و منافع مشترکی ملت و دولت خود را تشکیل و وجود مستقل خود را اعلام می دارند. بنا به این تعریف، «حاکمیت ملی» در مناطق مورد نظر آقای عبدیان، بمعنای استقلال است. و اگر این، جز استقلال از ملت ایران که گویا منطقه اعراب را تصرف کرده است، معنای دیگری می تواند داشته باشد؟ بر چه مبنایی، استدلال می شود که مردم خوزستان از جمله هموطنان عرب، «حاکمیت ملی» یعنی استقلال می خواهند؟ بعلاوه، بدیهی است که شکل گیری دولت های ملی، یا «حاکمیت ملی»، حتی اگر از طریق قانونی صورت بگیرد نظیر منطقه استقلال یافته کوزو در یوگسلاوی سابق، اسمش جدائی و تجزیه است. اگر آقای عبدیان بر «حاکمیت ملی» اصرار دارد، آشکارا اعلام کنند خواستار استقلال و تجزیه خوزستان یا بخشی از آن از ایران هستند. با این آشکار گویی او کمک می کنند تا مردم نیز بتوانند نسبت به این خواست واکنش خود را نشان دهند. این مسئله اصلی است که در نظرات او نهفته است و در همین حد بدان در اینجا بسنده می کنم.

دموکراسی و حقوق قومی و ملیتی

چون ایشان، بنا به ادعایشان، عرب ایرانی هستند از آن منطقه می توان پرسشی را بعنوان مثال به میان کشید تا به تعارض قومیت گرایی افراطی با دموکراسی نیز اشاره شود. البته او در سراسر مصاحبه طولانی اش اشاره ای روشن به شرایط مشخص کشور ما نمی کند، همانطوری که تقریبا هیچ نکته ای از حقوق شهروندی و آزادی فردی را قابل گفتن نمی داند. مشاهدات حتی خیلی ابتدائی نشان می دهند که در میان عشایر عرب، شیوخ اتوریته ای باصطلاح معنوی را تشکیل می دهند. علاوه بر این، شیوخ، صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی نیز می باشند. در زمینه قدرت اقتصادی آن ها، می توان اشاره نمود که شیوخ در ساخت و نصب کارخانجات عظیم برخی مناطق در خوزستان مثلا در ماهشهر، بمثابه پیمانکاران، جوانان عرب را بعنوان نیروی کار اعزام داشته و مانند «man power» عمل می کنند و حق عمل کاری های عظیم خود را از این راه از موسسات مربوطه دریافت می نمایند. و چهره خود را نیز پشت اتوریته معنوی پنهان می سازند. مصاحبه کننده از حل «مسائل تعدد قومی» صحبت می کند، ولی از عشیره و شیخ و از مسائل واقعی دیگر، و معضلات ناشی از آن هیچ سخنی نمی گوید. این در حالی است که قدرت های شیوخ حاضر و آماده اند در همان حدی که در بخش های از خوزستان و بخصوص در روستاها حضور دارند. از سوی دیگر، مصاحبه کننده نامبرده تجربه فدرالیسم در سوئیس را در این مصاحبه بسیار مورد اشاره قرار می دهد. ولی پرسش کننده متاسفانه به عوض سئوال های کلی، از او نمی پرسد اگر سوئیسی ها با «شیوخ» سر و کار نداشته اند، چرا او بر این مشکل چشم می بندد؟ تردیدی نیست که با فرض حل «مسائل تعدد قومی» مطابق الگوی آقای عبدیان یعنی با غیاب دموکراسی برای ایران، حاکمیت هایی در این جا یا آن جا از شیوخ و خوانین و رهبران و نخبگان سر بر می آورند. قابل تامل و توجه است که آقای عبدیان لازم ندیده است از خطر حاکمیت شیوخ چیزی بگویند آن را مسکوت گذاشته و تمایل و یا نیتی از خود برای جلوگیری از یک دوره جدید از سیه روزی را نشان نداده است. آيا این یک فراموشکاری ساده بوده است؟ بالاخره، فرض کنید «مسائل تعدد قومی» در آذربایجان، ان گونه که مصاحبه کننده خود برای عرب و بلوچ و ترک و ... می خواهد، حل شوند. چه چشم اندازی در پیش است؟ آقای عبدیان می گوید سوئیس! آيا او راست می گوید؟ در آذربایجان شمالی تبعیض قومی وجود ندارد، آن گونه که آقای عبدیان در مصاحبه ادعا می کند برای آذری های ایران می خواهد. آن جا آذربایجانی ها، حاکم و دولت ملی خود را تشکیل داده و مستقل اند. در آن جا فقر، فساد، اقتصاد مافیائی، عقب افتادگی فکری و فرهنگی، خرافات مذهبی و بسیاری دیگر از انحرافات پا برجا هستند و در حال تشدید شدن و همه این ها یعنی حل «مسائل تعدد قومی» به خودی خود راه ترقی و تعالی و تبدیل آذربایجان به سوئیس را باز نکرده است. اگر چنین است چرا حل «مسائل تعدد قومی»، راه ترقی و تعالی را باز می کند و عشایر عرب ایرانی را به سطح سوئیسی ها می رساند؟ آيا شهروندان عرب و غیر عرب در سراسر ایران برای دفاع از حقوق خود در مقابل قدرت های محلی و يا مرکزی از انواع معنوی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی و سنتی، از جمله در مقابل قدرت فرضی شیوخ عرب در «حاکمیت ملی» الگوی مصاحبه کننده، می توانند به چیزی جز آزادی قانونی فردی و شهروندی و مکانیزم های مربوط به تامین آن ها از جمله انتخابات آزاد و مطبوعات آزاد تکیه کنند؟ برای احتراز از قومیت گرایی یک جانبه، رهبر جانباخته و مشهور حزب دموکرات کردستان ایران، دکتر عبدالرحمان قاسملو شعار «دموکراسی برای ایران و خود مختاری برای کردستان» را مورد تاکید قرار داد. اگر او بر این شعار تاکید کرد برای این بود که می خواست تبعیض های قومی در چارچوب ایران حل شوند. او «سوسیال دموکرات» بود و به موضوع رفع تبعیض ملیتی از مصالح دموکراسی نگاه می نمود. این شعار، امروزه توسط بسیاری از قومیت گراها به فراموشی سپرده شده است. و آنان با «قومیت گرایی»، نه تنها به «دموکراسی برای ایران» پشت می کنند، بلکه وجود ملت ایران را مخدوش می نمایند. چرا آقای عبدیان، هیچ سخن روشنی طی مصاحبه خود از حقوق و آزادی ها و حاکمیت قانون نمی گوید و چرا باید حل «مسائل تعدد قومی» را در «اول» قرار داد و حتی بعد از آن «اول» نیز سخنی از این حقوق نگفت؟ آيا این در بهترین حالت، یک توهم نیست که حل «مسائل تعدد قومی» را حل کننده همه مشکلات تلقی کرد که گویی علاج همه درد های تلنبار شده تاریخی است و خود به خود به دموکراسی و آزادی و ترقی و تعالی منجر می شود؟ در جایی از مصاحبه نامبرده، آقای عبدیان این شبهه را دامن می زند که حاکمیت جمهوری اسلامی، حاکمیت فارس ها ست. بر خلاف این برداشت بی پایه و اساس، همه افراد و آحاد ملت ایران با تنوعات مختلف، با یک استبداد مذهبی رو برویند و دارای منافع مشترک هستند در جایگزینی این حکومت ضد ایرانی با یک نظام دموکراتیک در ایران. خردمندانه و مسئولانه نیست که این اشتراک را با اختلاف تراشی های میان فارس و غیر فارس تضعیف کرد.
موضع«سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران» با یک جانبه نگری ها قومیت گرایانه تفاوت دارد و بر تلفیق درستی از مسائلی ملی و سراسری با محلی و منطقه ای، تاکید می کند، ضمن قبول و اعتراف و احترام به تعدد و تکثر طبقاتی، مذهبی، قومی، زبانی، فرهنگی، ملیتی، جنسی و ... نقل قول زیر را برای توضیح این موضع ذکر می کنم: «ملت ايران را مجموعه شهروندان کشور فارغ از تبار، مذهب و مليت، تشکيل مي دهند که از حقوق برابر برخوردارند و به عنوان شهروند در تعيين سرنوشت آن سهيم اند. ملت ايران، مرجع مشروعيت هر حکومتي است. افراد و آحاد مختلف ملت از آزادي و حقوق برابر برخوردارند و شرايط رشد و شکوفائي آنان از طريق راه حل هاي دموکراتيک که نهايتا با آراء آن ها بيان مي شوند، تحقق مي يابد.
مليت ها و اقوام متعددي در کشور ما حضور دارند، اما هم در رژيم گذشته و هم در دوران جمهوري اسلامي زبان ها و فرهنگ ها و هويت هاي متفاوت از هويت رسمي، همواره مورد تبعيض بوده اند. در دوران جمهوري اسلامي تبعيض خشن مذهبي هم بر آن ها افزوده شده است. رفع همۀ اين تبعيض ها، تامين حقوق دموکراتيک مليت هاي متنوع کشور و ايجاد شرائط لازم براي رشد آزادانۀ فرهنگ و هويت آن ها از الزامات استقرار و تثبيت دمکراسي در ايران است.
خواست ما :
• سپردن اداره امور مناطق مختلف ايران، به منتخبان محلي، از جمله در شکل فدراتيو، و محدود نمودن اختيارات دولت مرکزي به اموري که مربوط به کل کشور مي شود. استفاده از زبان فارسي به عنوان زبان مشترک مردم ايران و آموزش زبان مادري در مناطق ملي، با توجه به اکثريت جمعيت هر منطقه و تدريس زبان هاي موجود در ايران در دانشگاه ها.
• ما از حقوق اقليت هاي مذهبي و ديگر گروه هاي اجتماعي که بدليل اعتقاد و يا هر انتخاب متفاوت ديگري در زندگي شخصي مورد پيگرد قرار مي گيرند، دفاع مي کنيم. » (2)
شکاف هایی درون اپوزیسیون غیر مذهبی ایران موجود است که از برآمد مشترک آنان برای دموکراسی و رفع تبعیض از جمله رفع تبعیض قومی، جلوگیری می کند. این، یکی از مسائل مهم امروز است. فکر کردن در آن باره و تلاش برای راهجوئی برای رفع این شکاف ها وظیفه ای با اهمیت زیاد است. سرنوشت دموکراسی و رفع تبعیضات در جامعه ما در شرایط کنونی به برخورد مسئولانه به شکاف میان نیروهای لائیک گره خورده است. آنانی که یک جانبه بر قومیت گرائی می کوبند و دنبال بدست آوردن قدرت در این یا آن منطقه هستند، نمی توانند به مبارزه حیاتی برای دموکراسی بپردازند. آنان از توافق با نیروهای دموکراتیک و لائیک باز خواهند ماند و در حد خود شکاف در این صف را عمق می دهند. آنانی که بر تمرکز می کوبند و تبعیضات قومی را نادیده می گیرند، مانع از اطمینان یک بخش دیگر می شوند و این نیز به بقای شکاف ها می انجامد. تلفیق درست این دوجنبه را مورد تاکید قرار دادن و برخوردهای «قومیت گرایانه» و «تمرکز گرایانه» را تایید نکردن موضعی مهم در مورد مسئله ای حساس است. و در این جا، این پرسش به پیش می آيد که چرا سایتی که خود را منتسب به یک سازمان سیاسی چپ نشان می دهد، بدون توضیحی به رواج و تبلیغ مواضعی می پردازد که با مواضع آن سازمان تناقض عمیق دارند؟
---------------------------------------------------------------------------


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد