logo





"مسافران" و "شیشه های شکسته"

دو شعر

پنجشنبه ۲ دی ۱۳۸۹ - ۲۳ دسامبر ۲۰۱۰

عباس گلستانی

abbas-golestani.jpg
Agolestan@gmail.com

" مسافران "

مسافران
درجایی پیاده شدند
که ایستگاه نبود
و کوک این قطار
برای ما
که بی گدار به جاده زدیم
تمام شد

چشم که بازکردیم
حسی شبیه گم شدن
در ما بود
و باد
با کلاه مان
گشاد گشاد بازی می کرد

حالا
ما
قاچاقچی معتبری هستیم
جنس ما
فقط رویاست

*******

"شیشه های شکسته "

دست
به واژگان این شعر نزنید
تب دارند
در هرکجای آن که بایستید
لخته های درد
چشم های سیاه مضطرب اند
انگار نه
واقعا همین چند وقت پیش بود
عفونت
از خیابان مرکزی
به کوچه ها رسید
تا فاصله ی درد
تا
درد تازه تر
از نو طی شود
نتیجه همان بود
لایه ای از سکوت
که فریاد را
قرنطینه
به حنجره های بعد تحویل دهد

دست
به واژگان این شعر نزنید
تب دارند
از زخم هایی
که کارت بی هویتشان
به روز صادر می شوند
وعجیب با همان زخم
به مترو میروند
به پارک
به دانشگاه
به ...
این صفحه را
آرام ورق بزنید
شیشه های شکسته
زیاد دارد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد