آسمان شب چره ی چشمِ زمین
اختران میوه ی این فصل ببین
راهِ روشن چو یکی روز به مهر
ماهِ تابنده برآن تاک، متین
صحبت از یار وُ همه یادِ دیار
نیست فرخنده سخن بهتر ازین
شبِ یلدا وُ دیِ سردِ زمان
برگکی مانده ز پاییزِ حزین
من وُ این برگ به گفتار وُ روان
برجِ تنهایی ما هست قرین
برگِ دلگرمِ پُر از روحِ بهار
گفت استوره همین ست وُ یقین
جان به آوازِ بهاران بسپار
در گذر هستیِ سردست چنین
باش چون آتشِ رقصنده جَهان
دست افشان به شبانگاهِ غمین
زایشِ عشق دگر باره رسید
ز شباهنگ شنو بانگِ سمین
همه جان های جهان حلقه شوید!
که درخشنده «رهایی» ست نگین
تا ازین ماندن و خواندن، شادی
لحظه از گوهرِ امید گُزین
2010-12-22
http://rezabishetab.blogfa.com
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد