logo





منابع و شیوهء تاریخنگاری مورخ الدوله های جمهوری اسلامی و سخنی با آقای مهدی کروبی

۴ بخش پایانی

يکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲ دسامبر ۲۰۱۰

حسين منتظرحقيقی

hossin-montazarhaghigh.jpg
خلاصهء نوشته های گذشته:
گفته شد که اوراق باقی مانده از ساواک ، برای آنکه « اسناد تاریخی » خوانده شوند بخودی خود فاقد اعتبارند . و برای اینکه بتوانند بعنوان « اسناد تاریخی » « احراز اعتبار » نمایند « ..باید کمیته ای مستقل از دولت ها ، متخصص و آگاه به مسائل سیاسی داخلی و بین المللی آن زمان ، متشکل از نمایندگان طیف های مختلف فکری کشور تشکیل می گردید که مسؤلیت ارزیابی گزارشات ، پرونده های اشخاص حقیقی و حقوقی و سیاسی ای ، که توسط مأمورین رده های مختلف ساواک تهیه شده، بعهده بگیرد و صحت و سقم آنها را مورد تأئید قرار دهد. همچنانکه این کمیته می بایستی دارای یک روابط عمومی می بود تا کسانی که به آن گزارشات اعتراض داشته اند بتوانند با آن تماس و از حیثیت خود دفاع نمایند...» که در 32 سال عمر جمهوری اسلامی ، این امر مهم صورت نگرفته است.
حاکمیت جمهوری اسلامی در طول حیات خود از« اوراق ساواک» و آنچه که « اسناد لانهء جاسوسی» نامیده می شوند بعنوان شمشیر داموکلس در بالای سر مخالفین نظری و سیاسی خود سوء استفاده نموده است و بدین وسیله دگراندیشان جامعهء ایران را از شرکت در حیات سیاسی کشورمحروم ساخته است و گفته شده بود چنانکه حاکمیت جمهوری اسلامی با این نظر موافق نیست باید صداقت و امانت داری خود را باثبات برساند.
بهمین منظور خواسته شده بود که اعلام نمایند ، آیا دربارهء همکاری سه تن از مقامات بلند پایهء جمهوری اسلامی، آقایان حجج اسلام دکتر محمد بهشتی ، دکتر جواد با هنر و علی گلزادهء غفوری با وزارت آموزش و پرورش زمان شاه که خانم فرخ رو پارسا ، وزیر آن بوده است ،چه اوراقی در لابلای اوراق ساواک وجود داشته و اگر وجود داشته در چه زمانی و در کجا انتشار بیرونی یافته است؟
همینطور که خواسته شده بود اعلام نمایند که آیا دربارهء ملاقات آقای حبیب الله عسگراولادی با برخی از زندانیان سیاسی بمظور آزادی زندانیان همسو با گروه خود که با توافق صد در صدی ساواک صورت گرفته و شرح آن بطور تفصیلی آورده شده ، چه اوراقی در لابلای اوراق ساواک وجود داشته ؟ و اگر وجود داشته در چه زمان و در کجا انتشار یافته است؟
دربارهء آنچه که به اسناد لانهء جاسوسی معروف شده است همچنان بی اعتباری آنها را به عنوان « سند معتبر » ثابت کردیم که اولا" تحلیل و بررسی درستی و یا نا درستی محتوای آنها در حد « بضاعت » دانشجویان اشغالگر سفارت نبوده و ثانیا" مقداری از آن اوراق آگاهانه بوسیلهء کارمند سفارت در روی میز کارش باقی می ماند تا مورد بهره برداری سوء دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و جریان فکری همسو با آنان بمنظور حذف رقبای سیاسی خود از صحنهء فعالیت های سیاسی کشور قرار گیرد و ثالثا" بدین وسیله ، مقامات آمریکائی سفارت ، انتقام دولت و کشور متبوع خود را از انقلاب و مردم ایران گرفتند و بالاخره سفارت آمریکا از همان موقع تا امروزتوانسته است با همکاری فرزند نا مشروع و مشترک خود با سازمان امنیت اسرائیل( موساد ) یعنی سازمان امنیت و اطلاعات منحله ایران ( ساواک ) در نظام زیر سلطهء بیگانهء پهلوی ، سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را تحت تأثیر اندیشه های شیطانی خود قرار دهد.
سومین منبع تاریخنگاری مورخ الدوله های جمهوری اسلامی کتب « مرجعی » است که « کتابهای خاطرات » دست اندر کاران رژیم جزئی از آن می باشد. در این بخش گفته شد که محتوای این کتب ، نشان دهنده اینست که اینان برای مقابله با منطق دگراندیشان از منطق صحیح و انسجام فکری قوی برخوردار نبوده و از آنجا که بدنبال پیش بردن یک خط سیاسی مشخصی بوده اند که قدرت حاکم جمهوری اسلامی در آن مقطع زمانی به آن نیاز داشته ، بدون توجه به رأی دادگاه صالح و با علم به استفادهء گزینشی از آن «اوراق» و حتی علم به مخدوش بودن آنها ، باز دست نیاز بسوی ساواک منحله و سفارت اشغال شده دراز کرده اند . متأسفانه حاکمیت مدعی دشمنی با نظام شاهنشاهی و مبارزه با امپریالیسم آمریکا آنقدر در طلب استمداد ازاین دو قدرت پیش رفته که قبح این دریوزگی را از بین برده است.
در چهارمین بخش از این نوشته ، شیوهء تاریخنگاری مورخ الدوله های جمهوری اسلامی مورد بحث قرار می گیرد تا با پایه و اصول و منابع و شیوهء تاریخنگاری مورخ الدوله های جمهوری اسلامی نظام مقدس !! جمهوری اسلامی ، هر چند مختصر آشنا شویم.
نامه ء سرگشاده ای ( 1 ) که آقای هاشمی رفسنجانی ، در بحبوحهء انتخابات سراسر تقلب دهمین دورهء ریاست جمهوری اسلامی به آقای خامنه ای نوشت ، هنوز از یادها نرفته است.
ایشان در بخشی از آن نامه آورده است « ... با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه بر مشی گذشته ادامه دهم ، بی شک بعضی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی تابند و آتش فشانهائی که از درون سینه ها ی سوزان تغذیه می شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه های آنها را در اجتماعات انتخاباتی در میدان ها ، خیابانها و دانشگاه ها مشاهده می کنیم...»
سؤال اینجاست که آیا آتشفشانهائی که از درون سینه های سوزان تغذیه می شوند نتیجهء دروغ ها ، تهمت ها ، فساد ها وناکارآمدی ها ی دولتمردان دولت نهم تا مقطع انتخابات دهمین دورهء ریاست جمهوری اسلامی بوده است؟ مسلما" نه ، آیا سیاست های انحصار طلبی و حذف افراد و گروهای دگر اندیش و محرومیت این افراد و گروهها از دخالت در سرنوشتشان که متأسفانه سیاست ثابت حاکمیت درتمام طول عمر جمهوری اسلامی بوده ، در بوجود آمدن انباشت نارضایتی و مقدمات بروز آتشفشانها دخالت نداشته است؟ مسلما" آری.
حال چنانچه افراد و یا گروههائی بخواهند برای خروج کشور از بحران های فساد، نا امنی و استبداد به تحلیل بنشینند و تحلیل خود را با این فرض آغار نمایند که مشکلات امروزین جامعهء ایران و انقلاب را ناشی از عملکرد دولت نهم تا به امروز بدانند مسلما" ره بجائی نخواهند برد.
بحران های تو در توی امروز جامعهء ما ، ریشه در سیاست ها و روش های غلطی دارد که از زمان حیات آیة العظمی خمینی آغاز شده و علاقمندی افراد آزاده وآزادیخواه به شخص ایشان باعث گردیده تا به این سیاست ها و روش ها به چشم اغماض نگریسته شود، به این لحاظ که نکند برخورد با این سیاست ها ، اولا" مقام شامخ ایشان را مخدوش نماید، و ثانیا" به جریان و اهداف انقلاب ایران صدمه هايی وارد سازد و لذا تأئید و یا سکوت را ترجیح داده اند.
نقض مداوم حقوق شهروندی افراد و گروهای سیاسی ای که مانند آیة الله خمینی نمی اندیشیدند ، مسأله ای نیست که امروز در جامعهء ایران مطرح شده باشد. از همان زمان تا کنون بجای اینکه با دگر اندیش ، اعم از دینی و یا سیاسی ، برخوردی سیاسی و نظری صورت گیرد ، برخوردهای حذفی صورت گرفته است.
این بخشی از تفکر و سیاست آیة الله خمینی از زمان مبارزات روحانیت در بارهء انجمن های ایالتی و ولایتی بوده و تا پایان زندگانی دنیوی خود آنرا رها نکردند. این پیروان ایشان بودند که هریک از ظن خود یار ایشان شدند و شعارهای ضد امپریالیستی ایشان را به اشتباه ناشی از موضع فکری مترقی ایشان در بارهء استقلال و آزادی انسان و رهائی مردم ایران از سلطهء استبداد ارزیابی کردند.
اظهارات روشنفکرانه ای که آیة الله خمینی در مقاطع حضور در پاریس و یا پس از بازگشت به ایران ، در بهشت زهرا بیان کردند بیشتر یک تاکتیک سیاسی بود تا بیان اعتقادات صریح ایشان در مورد حقوق شهروند های ایرانی . مگر می توان انتظار داشت کسی با پیشینهء فکری طولانی مبتنی بر حاکمیت « ولایت فقیه و سلطهء روحانیت» و سپس حاکمیت « ولایت مطلقهء فقیه » ناگهان دست از این تفکر برداشته ، معتقد به « حاکمیت مردم بر سرنوشت خود » گردد. اگر چنین تحول فکری در ایشان صورت گرفته بود دررفراندمی که برای نامگذاری نظام جدید سیاسی ایران برپا شد ، به هیچ وجه نمی گفتند که انتخاب نوع و نام نظام جدید باید انتخاب میان نظام شاهنشاهی که در واقع بوسیلهء مبارزات مردم به زباله دانی تاریخ رفته بود از یک سو و« جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد » از سوی دیگر باشد. کار عبثی که نام اتنخاب و رفراندم به هیچ وجه برازندهء آن نبود. درحالی که اگر اجازه میدادند مردمی که باید به سرنوشتشان حاکم شوند ، از میان چند نام پیشنهادی ، یکی را انتخاب نمایند آنوقت می توانست گفته شود که نگاه آیة الله خمینی به شهروند دچار تحول شده و برای افکار و نظرات شهروندان ارزشی قائل هستند.
جایگزینی اصطلاح و واژهء « امت مسلمان » با همان بار معنائی که امروز نیز مورد بهره برداری استبداد دینی حاکم قرار می گیرد و صرف هزینهء هائی که از منابع ملی در خدمت این امت قرار می گیرد وهمچنین تعریف مصالح امت مسلمان ایران که باز با توجه به همان بار معنائی شکل می گیرد، بجای واژهء گوش آشنای «مصالح ملی ایران » و سپس وارد کردن عنصر ولایت فقیه در قانون اساسی که اختیار ادارهء جامعه را از چنگال ملت ایران خارج می ساخت ودر دست یک نفر قرار می داد ومآلا" جایگزینی « احکام روایتگرا » بجای « احکام خرد گرا » در امور سیاسی و معیشتی مردم که در واقع ، نفی نمود پذیرش رشد آگاهی انسانها و آمادگی آنها برای اداره امور خود و جانشینی خداوند بر روی زمین است ، تبلور تفکر آیة الله خمینی بود که از نظر بسیاری از کنشگران سیاسی و آزادیخواه علاقمند به ایشان مغفول ماند.
اما علیرغم اینکه کنشگران سیاسی و آزا دیخواه طرفدار ایشان از سر غفلت و شدت علاقه به ایشان از دیدن این مواضع کلیدی فکری ناتوان ماندند ، عده ای دقیقا" و آگاهانه و با هوشیاری تمام بر همان مواضع پایه ای که اساس و شاکلهء اصلی تفکرات آقای خمینی را تشکیل میداد و امروزه مردم ایران از آنها رنج می برند ، سرمایه گذاری های سیاسی کلان کرده و با حمایت کامل آن مرحوم برهمهء امور کلیدی حکومت پنجه افکندند و بحرانهائی را که امروز با آنها مواجهیم بوجود آوردند.
سیاست حذف افراد و گروهای دگر اندیشی که با این سیاست های پایه ای آیة الله موافق نبودند ، در ابتدای امر باید بدون از دست رفتن وقت و با حمایت صد در صدی آیة الله خمینی و قدرت مانوری که این گروه تازه از راه رسیده بر تمامی امکانات حکومتی و کشوری به دست آورده بودند صورت می گرفت تا راه حکومتگری این گروه ، برای آینده هموار تر گردد.
توطئه برای حذف آیة الله العظمی شریعتمداری ، توطئه برای حذف نیروهای ملی و مصدقی مانند جبههء ملی ایران ، حزب ملت ایران و نهضت آزادی ایران ...، توطئه برای حذف بنی صدر، اولین رئیس جمهور ایران ، توطئه برای حذف گروهای چریکی از مجاهد و فدائی گرفته تا سوسیالیست ودیگر جریانات چپ همچون حزب توده ، توطئه برای حذف احزاب منطقه ای مانند حزب دمکرات کردستان و کومله و بالاخره همهء تفکرات غیر همسو با این گروه به شدت در دستور کار قرار گرفته، برای هر یک از آنها ، ابزار و شیوهء خاصی مورد استفاده قرار گرفت.

اما آنچه قبل از هر چیز باید مد نظر قرارمی گرفت تا تاکتیک های حذف بر روی آن ها استوارگردد این بود که باید با اتخاذ سیاست های تبلیغاتی گوشخراش، لعاب مذهبی و لباس تقدس نظام جمهوری اسلامی تقویت وضخیم تر می شد تا مبارزات سیاسی مردمی که برای کسب حقوق حقه شان ، آنچه که در نظام شاهنشاهی کاملا" زیر پا گذاشته شده بود و اکنون نیز بوسیله ء نظام نوپا ولی این بار در زیر نعلین روحانیون لگد مال می گردید از صورت یک مبارزهء حق طلبانه خارج شده ، به مخالفت با اسلام و باور های اسلامی تعبیر گردد.این سیاست را آقای خمینی با بهره برداری ازپشتوانه و اقبال مردمی نسبت بخود در جنبش انقلابی ایران بخوبی پیش برد و مبلغین و قلم بمزدهای ایشان نیز باید به بسط این سیاست دامن می زدند و برای آن تاریخ می ساختند.
جعل اصطلاح « اسلام عزیز » و یا «همه چیز برای اسلام » حربه ای بود برای بستن دهن ها و شکستن قلم ها و به خاک و خون کشیدن اجتماعات و جلوگیری از بوجود آمدن تشکل های مدنی و غیره. اما کیست که نداند، اسلام نیز مکتبی است که پیروان آن ، آنرا برای پرورش انسان مفید میدانند همانطور که پیروان دیکر مکاتب و از جمله مارکسیسم. مارکسیست ها نیز مکتب فکری و اقتصادی خود را برای رهائی انسان از استثمار اعلام می کنند. اما هیچ یک از این مکاتب فی نفسه نه عزیز هستند و نه مقدس.
این اسلام عزیزی که بصورت ابزاری در دست حاکمان مستبد جمهوری اسلامی برای سرکوب مردم ایران مورد سوء استفاده قرار گرفته است ، دیگر آن مکتب انسان سازی که قرآن پیام آن را می دهد نیست.
این اسلام عزیز بعوض اینکه انسان ها را آزاده پرورش دهد ، محصولاتی را به جامعهء انسانی تحویل می دهد که « خرد » و« آزادی خدادادی» خود ، یعنی گوهر اصلی وجود انسانی خود را بکناری می نهند و افسار امور دنیوی و اخروی خود را در اختیار یک نفر قرار می دهند و به آن نیز افتخار می کنند . زهی حقارت
این اسلام عزیز فقیه هائی که بنا بر اظهارات خود به آن مرحله از درک و قدرت استنباط رسیده اند که با نام خبرگان باید ناظر بر اعمال رهبری باشند به « بیعت با رهبری » افتخار می کنند . بیعت یعنی چه؟ آیا بیعت در مسائل سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بمعنی اظهار عجز و نا توانی از درک همهء آن مقوله ها ، معنای دیگری هم دارد ؟ اگر چنین است که چنین است آیا این حضرات برای خود نقشی بالاتر از نقش « زینت المجالس » قائل هستند؟ وآیا این سقوط خبرگان فقها نیست ؟
اسلام عزیز این حضرات ، انسانها را به آنجا می کشاند که سینه خیز حرکت کرده تا جای کفش های به مستراح رفتهء رهبرشان را لیس بزنند و یا ببوسند . اسلام عزیز این حضرات میطلبد آقای محمد تقی مصباح یزدی که او را فقیهی عالیقدر می دانند و اورا تئوریسین سیاست های حکومتی دانسته ، افراد را به قتل و جنایت و تجاوزجنسی ترغیب می کند ، در کمال حقارت برای بوسیدن پای رهبر، سجده وار بر زمین بیافتد تا پای رهبرش را ببوسد. دراسلام عزیز این حضرات بجای اینکه انسان روز بروز تعالی بیشتری یابد تا بتواند خداگونه شده و با ائمهء معصومین خود محشور گردد باید ابتدا از انسانیت خود فاصله گرفته و کلب ( سگ) آستان معصومین شده تا بتواند برای کسب فیض از درگاه آنان آمادگی یابد. این اسلام عزیز، اسلام قرآن و حضرت محمد نیست.
جالب اینجاست که مدعیان مرجعیت تقلید شیعه و مدعی بزرگی در حوزه های علمیه اینها را می بینند و دم برنمی آورند و تازه می گویند عده ای در صدد تضعیف مرجعیت شیعه هستند. آیا کسانی بهتر از خود این مراجع می توانند این چنین بی خاصیت بودن و حکومتی بودن خود را در معرض تماشای عام و خاص قرار دهند؟
رنگ و لعابی که باید به نظام مقدس ! اسلامی زده می شد تا مطالبات برحق مردم را با حربهء دین بکوبند ، فقط می تواند رنگ و لعاب یک تفکر دینی من در آوردی باشد که هیچ سنخیتی با دین و آموزه های اصیل آن نداشته و ندارد. و چه خوب میگفت مرحوم آیة الله العظمی شریعتمداری. آن مرحوم می گفت جنبش انقلابی ایران دو چیز را نشان داد : در کشور ما متأسفانه تعداد « سیاسیون با مغز و روحانیون با دین » بسیاراندک اند و گذشت بیش از سه دهه از22 بهمن ماه 1357 این مسأله را بخوبی ثابت کرده است.
آری ، آنهائی که با تاریخ سرو کار دارند می دانند که وقتی دیوار های آهنین اتحاد جماهیر شوروی پس از هفتاد سال فرو ریخت ، دیدن پدیده های اجتماعی، انسانی ، سیاسی و اقتصادی در ورای آن دیوار ها تا چه اندازه تأسف آور و دلخراش بود. پیشرفت تکنولوژی و گسترش وسائل ارتباط جمعی در دنیای امروز اما، وجود دیوارهای آهنین شوروی و چین را برنمی تابد وما را معطل نخواهد گذاشت تا پس از فروپاشی جمهوری اسلامی ایران ، به فجایعی که در زیر نام این نظام مقدس ! اتفاق افتاده و هر روز اتفاق می افتد نظر بیاندازیم و تأسف بخوریم. اکنون و در هر لحظه، سیاست های غیر ملی و غیر مردمی حکومت ،سرکوب احزاب و جریانهای سیاسی و صنفی ، بستن روزنامه ها وسرکوب روزنامه نگاران ، سرکوب ، حبس وشکنجهء فعالان سیاسی و حقوق بشری ، اعدام ها و سنگسارها ، تقلب های مهندسی شدهء در انتخابات ،چگونگی استقلال به اصطلاح نمایندگان مردم در مجلس !!، تفکیک قوای سه گانه! ، جنایات فرماندهان منصوب ولی فقیه و عوامل ریز و درشت او ، فساد های مالی ناشی از رانت خواری و استفاده از حیات خلوت های مراکز مختلف ، فساد و فحشا و اعتیاد در جامعهء جوان ما ، علیرغم میل و تلاش استبدادیان ولایت فقیه برای جلوگیری از انتشار آنها ، هر روز در صفحهء تلویزیون های جهان ،خواب را از چشمان هر انسان آزاده ای خارج می کند.
اگر این سیاست های عوامفریبانه در دستور کار نظام نبود آیا نمی توان سؤال کرد که نظام مقدس یعنی چه ؟
مگر نظام با ارکان و عملکرد آن تعریف نمی شود ؟ آیا مقدس کردن نظام به این جهت نیست که اگر ارکان آن ناکارآمدی خود را به ثبوت رساند ، گفته شود چون مقدس است غیر قابل تغییرند؟
مقام مقدس ولایت فقیه بچه معناست؟ آیا مقدس شدن مقام رهبری به این جهت نیست که خطا و زیر پا گذاشتن حقوق حقهء مردم بوسیلهء ایشان به خطا و زیر پا گذاشتن حقوق حقهء مردم تعبیر نگشته ، بلکه چنین وانمود کنند که در جهت اجرای اوامر پروردگار و در راستای رشد و تعالی انسانها و لطف و مرحمت رهبری به مردم می باشد؟
آیا مقدس شدن مقام رهبری از این رو نیست که اورا از پاسخگوئی به قتل و جنایات گماشته هایش از بسیجی و سپاهی و نیروی انتظامی و لباس شخصی ها گرفته تا حق کشی های قوهء قضائیه، ... بی نیازسازد ؟
آیا مقدس شدن مقام رهبری ، به این معنا نیست که ایشان را ازمشارکت در جرم زیرپاگذاشتن حق انتخاب کردن و انتخاب شدن مستقیم مردم بوسیلهء تیغ نظارت غیر قانونی استصوابی شورای نگهبان تبرئه سازد؟
لباس مقدس روحانیت از کجا در آمده است؟ آیا این لباس مقدس شده است تاعلم و تقوا را انحصاری نماید ؟ وآیا این لباس مقدس نشده است تا اگر دیگرانی با علم و آگاهی بیشتر و درستکاری و امانتداری فراوان تر، پرده از علم و تقوای حضرات برداشته ، بی علمی و بی تقوائی آنها راهویدا نمایند، به اتهام مخالفت با مقدسات ، حکم الحاد آنان را صادر نمایند؟ در این زمانه با توجه به راه ها و ابزارهای مختلف دسترسی به علوم ، مگر می تواند علم در انحصار یک لباس با هیبتی خاص قرار گیرد؟ وآیا تقوا چیزی است که فقط به فقط می تواند از لابلای عمامه و قبا و لباده به درون دل آدمی نفوذ نماید و لاغیر ؟
آیا این لباس مقدس نشده است که انسانهای سرزمین ایران را به انسانهای درجهء یک و درجه دو تبدیل نماید؟ اگر این نیست دادگاه روحانیت چه صیغه ای است؟ این خاصه خرجی از چه رو است؟ چرا تخلفات و فساد های این گروه اجتماعی باید از دید مردم کشور پنهان بماند؟ مگر اینان از پول این ملت ارتزاق نمی کنند؟
اینها و دهها سؤال دیگر از این قبیل را می توان مطرح ساخت تا نشان داده شود که حاکمیت برای اینکه در برابر خواسته های بحق مردم مقاومت کند ، خطوط قرمز غیر ضروری که حتی در مغایرت با اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی می باشد را با منبت کاری های دینی ترسیم کرده وهنوز هم به این کار ادامه می دهد تا هر نوع مخالفت با سیاسیت های تجاوزگرانهء خود را به مبارزه برای نفی مقدسات و در نهایت مخالفت با اسلام عزیز معرفی نمایند.
برای اثبات این مدعا ها، شواهد زیادند ولی همانند بخشهای قبلی، شاید نیازی نباشد که به قعر تاریخ سی و دو سالهء جمهوری اسلامی برویم بلکه کافی است به سخنان آقای خامنه ای و برخی دیگر از سردمداران حکومت استبدادی ولایت فقیه در همین روزهای اخیر توجه شود تا شگرد حاکمیت برای آنانی که تاکنون روشن نشده ، بصورت کاملا" عریان در معرض دید و قضاوت قرار گیرد.
آیة الله خامنه ای در اجتماع یکصد و ده هزار نفری بسیجیان چنین می گویند « ...در یك نوع پیشوایی و امامت كه انبیاء الهی مصداق كامل آن هستند، امامان عادل، به امر خداوند و در پرتو راهنمایی پروردگار، مردم را به سر منزل مطلوب حیات بشری هدایت می كنند و در نوع دیگری از پیشوایی كه فرعون مصداق آن است، مردم به فساد و آتش و هلاكت كشیده می شوند.»
.. ایشان، نصب جانشین پیامبر به دستور و الهام الهی را در واقعه غدیر خم، ادامه همین مسیر برشمردند و افزودند:« اگرچه تاریخ اسلام، مسیر دیگری رفت اما این خط شاخص و اندیشه سعادت بخش در تاریخ باقی ماند تا اینكه به بركت ایمان و استقامت امام خمینی و ملت ایران در این گوشه از جهان، تحقق یافت و به فضل الهی هرروز در دنیای اسلام، گسترش خواهد یافت...» ( 2 ) (تکيه از حسين منتظر خقيقی)
ایشان در سخنان فوق درتبیین یک نوع از پیشوائی و امامت که انبیاء الهی را مصداق کامل آن می دانند ، بلافاصله به « امامان عادل » اشاره می کنند که به امر خداوند و در پرتو راهنمائی پروردگار ، مردم را به سر منزل مطلوب حیات بشری هدایت می کنند . اما نمی گویند که منظور از« امامان عادل » همان امام های معصوم و دوازدهگانه ای است که پیروان مکتب تشیع به آنها باور دارند و بر اساس همان معصومیت و علم لدنی ( علم غیر اکتسابی )، امامت ( رهبری ) کودک 7 ساله را می پذیرند و یا اینکه نه ،آیا منظور ایشان از امامان عادل کسانی هستند که در غیاب امامان معصوم ، رهبری مردمی را در مقاطع مختلف زمانی و در سرزمین های مختلف ، با اعتقاد و درکی که در آن زمان به میزان های « عدل و انصاف » داشته اند، بعهده می گیرند وبا توجه به اینکه نه ملبس به لباس روحانی بوده و یا هستند و نه از حوزه های علمیهء دینی فارغ التحصیل شده اند اما تمام تلاش خود را برای بهبود و سعادت ملت و مردم تحت حکومت خود بکار برده و یا می برند؟ کدامیک؟
اما برای اینکه کسی در ابهام باقی نماند ، در ادامهء سخن ، آقای خامنه ای منظور خود را بصورت آشکار بیان می کند که نظامی را که آیة الله خمینی « ولی فقیه » و رهبر آن بوده « به امر خداوند و در پرتو راهنمایی پروردگار » بوجود آمده بنا براین هر نوع مخالفتی با سیاست ها و راه و روش های او ، مخالفت با پروردگاراست!!
وباز برای اینکه کودن ترین افراد هم از ابهام خارج شوند و دریابند که حکومت استبداد ، هر نوع مخالفت با سیاست های آنان را مخالفت با مقدسات تلقی می کند، یکی از مهره های اصلی ایشان یعنی اقای احمد جنتی ، دبیر شورای نگهبان می گوید که « رد ولایت فقیه انکار خداوند است » ( 3 )
آیا اینگونه تعابیر از موقعیت آیة الله خمینی وآیة الله خامنه ای و نظام جمهوری و ولایت فقیه نیست که اشخاص حقیری مانند سید حمید روحانی و آقای محمدی ریشهری ( 4 ) « میزان » تشخیص میان « حق و باطل » را شخص « آیة الله خمینی و راه و روش و سیاست » های او معرفی کنند و بخود اجازه دهند هر دگراندیشی را که همچون آقای خمینی نمی اندیشد و راه و سیاست های اورا تأئید نمی کند ، یکسره در صف باطل قرار بدهند. حتی بخود اجازه دهند تا هر تهمت و افترا و ... که سزاوار گویندگان و نویسندگان این تهمت ها و افتراها است را به آنها وارد سازند و ازتعقیب و مجازات هم نهراسند و در مصونیت کامل نیز بسر ببرند ؟
آقای ریشهری درخاطرات خود می گوید که « حق را با معیار حق باید شناخت و نه با معیار شخصیت ها » ، منظورش از میزان حق کسی و یا چیزی غیر از آیة الله خمینی نیست و هر کس غیر از آیة الله خمینی بیندیشد ، « غیر حق » است. و آقای سید حمید روحانی (5) نیز بگوید « باید این سخن آسمانی حضرت امام علی (ع) را همواره در نظر داشت که : « دین خدا با معیار شخصیتها شناخته نمی شود ، بلکه با شناخت آیه های حق شناخته می شود. حق را بشناس ، اهل حق را خواهی شناخت.. ان دین الله لا یعرف بالرجال بل بایة الحق ، فاعرف الحق تعرف اهله» منبع : بحار الانوار 68/ 0120 و این سخن ، خطاب به پیروان آیة الله شریعتمداری است که چون باور داشتند که شریعتمداری حق است و از دستورات و نظرات او پیروی می کردند ،آیا عمل درستی انجام داده اند؟ و در حالی که می گوید نه ،اینطور نبوده ، تأکید می کند که آیة الله خمینی حق و میزان سنجش گفته ها و عملکرد ها است.
از خوانندگان محترم می پرسم که آیا واقعا" از این جور وصله و پینه کردن های اعتقادی و ایدئولوژیک ، خنده شان نمی گیرد؟
اما در کشور ما علیرغم این خندهء تلخ ، باید اذعان کرد که این میزانی را که برای تشخیص حق مورد استفاده قرار داده اند ، سالیان درازی است که فاجعه آفریده است و همچنین می تازد تا جائی که هر کسی با این تفکرو ادعای پیروی از چنین میزانی ، خود را پایبند قانون حتی قوانین جمهوری اسلامی نداند و در هر کجا که زورش بر دیگران بچربد، بدون در نظر گرفتن هیچ ضابطه ای خود را به هدف های فردی و احیانا" شوم خود برساند . برای تهمت زدن به دیگران و تخریب آنان منتظر رأی دادگاه صالح نماند و بگوید هر چه دل تنگش می خواهد و برچسب بزند بهر شکلی که می پسندد و حکم صادر کند به هر شکلی که مایل باشد و احکام را به اجرا بگذارد با هر وسیله و بهر شکلی و بگیرد وبکشد از میان قشر های مختلف ، دختران و پسران ، پیر و جوان و بالاخره مرد یا زن ، برایش فرقی نمی کند، خود را مجاز بهر جنایتی بداند و از همه مهمتر بداند که مورد حمایت کامل همهء ارکان های حکومتی و گماشتگان ولی فقیه در کشور جمهوری اسلامی نیز قرار دارد .
این شیوهء عمل و همچنین این شیوهء تبلیغاتی باید در دستور کار مأموران مختلف و کارگزاران رده های مختلف حاکمیت استبدادی ولایت فقیه از جمله قلم بمزدها و مورخ الدوله های جمهوری اسلامی نیز قرار می گرفت که گرفته است .
یکی از آن مورخ الدوله ها آقای اصغر حیدری است که در نوشته های دوجلدی خود زیر عنوان نیمهء پنهان ، جلد های سی و پنج و سی و شش، از انتشارات دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان ( ایران ) با مسؤلیت حاج حسین شریعتمداری سر بازجو و نمایندهء ولی فقیه ، در بارهء آیة الله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان مطالبی را گرد آوری کرده و دیگری آقای سید حمید روحانی است که در نوشتهء بسیار محققانهء!! خود به نام « شریعتمداری در دادگاه تاریخ » که آن هم از انتشارات دفتر انتشارات اسلامی ، وابسته بجامعهء مدرسین حوزهء علمیهء قم به ریاست آقای شیخ محمد یزدی، نعل بالنعل این سیاست را به اجرا گذاشته است تا گوشه هائی از پازل یک توطئهء بزرگ را علیه مرجعیت مستقل شیعه و یا یک نحلهء فکری دموکراتیک که در بسیاری از عرصه های سیاسی و عقیدتی مانند آیة الله خمینی و پیروان آنان نمی اندیشند فراهم آورند .
آقای سید حمید روحانی می گوید:
« این تنها ملی گراها و عوامل در خط آمریکا نبودند که بر اثر هوشیاری و آگاهی ملت قهرمان پرور ایران رسوا و کنار گذاشته شدند که حتی عناصر به اصطلاح زیرک و زرنگ که می خواستند با بازیگری ها و پشت هم اندازیها در دل ملت مسلمان ایران به هر حیله رهی بیابند و متأسفانه هر روز آلت دست این و آن واقع شدند نیز رسوا شدند و از طرف مردم « حزب الله» و سراپا هوش و بیداری کنار گذاشته شدند و نیز آن ماسک دار مارک دار ( شریعتمداری ) که سالهای دراز چهره ی سیاه و آلوده ی خود را در زیر ماسک مرجعیت و زعامت پنهان داشته و از این راه خدمات زیادی برای استعمار و عوامل و ایادی آن انجام داده بود ، به دست توانای ملت آگاه و رشد یافته ی ایران برای همیشه رانده و مدفون شد. »:« حمید روحانی ، شریعتمداری در دادگاه تاریخ ، صفحهء 11، از دفتر انتشارات اسلامی ، وابسته بجامعهء مدرسین حوزهء علمیه قم سال1361 »
این ادبیات ، ادبیات یک پیرو معتقد به قاعد اعظم ( بزعم خودش ) حضرت آیة الله العظمی خمینی در بارهء آیة الله شریعتمداری است. اتهاماتی که تا کنون در هیچ دادگاه علنی ، رسمی و عادلانه به اثبات نرسیده است . اما در عین حال آقای روحانی معتقد است که آن مرحوم در« زیر ماسک مرجعیت و زعامت خدمات زیادی برای استعمار و عوامل و ایادی آن انجام داده است ».
همه می دانیم یکی از اقدامات مؤثر مرحوم آیة الله شریعتمداری ، اقدامی بود که برای جلوگیری از اعدام آیة الله خمینی صورت گرفت. و باز اکثرا" مطلع می باشند که ایرانیان زیادی هستند که این اقدام را بر مرحوم شریعتمداری نبخشیده اند و حالا می توانند از آقای سید حمید روحانی سؤال کنند که آیا اقدام آیة الله شریعتمداری برای زنده ماندن آیة الله خمینی نیز جزء آن دسته از خدمات ایشان برای استعمار و عوامل و ایادی آن بوده است یا خیر ؟
آقای اصغر حیدری نیز در راستای وجوب پیروی بی چون و چرا از آیة الله خمینی در صفحهء 21 نیمهء پنهان شمارهء 35 ، می نویسد « کمترین انتظاری که از آیت الله شریعتمداری می رفت ، هماهنگی و همکاری با امام راحل بود تا ملت مسلمان، نجیب و زجر کشیده ایران از گرداب حوادث و طوفان ها به ساحل نجات ، آزادگی ، عزت و سرافرازی برسد و درد ها و جراحاتش التیام یابد . اما افسوس که وی نه تنها دردی از مردم مسلمان دوا ننمود بلکه عملکرد این حزب ( حزب خلق مسلمان ) به دلیل انتساب آقای شریعتمداری به خطهء آذربایجان ، بیشترین ضربه را به مردم بزرگوار وغیرتمند آذربایجان و خصوصا" « مهد انقلاب » یعنی شهر تبریز وارد کرد. »
این بیچاره نمی داند و یا نمی خواهد بداند که جراحات سیاسی مردم ایران ناشی از پایمال شدن حقوق شهروندی آنها بوده و التیام آن جز از راه بدست آمدن و تحقق این حقوق میسر نخواهد شد. مردم ما برای بدست آوردن آزادی های سیاسی یعنی آزادی بیان ، آزادی قلم ، آزادی اجتماعات و تشکیل تشکل های سیاسی مانند احزاب و تشکل های مدنی مانند سندیکا ها ، نظام پادشاهی را از اریکه قدرت به زیر کشید. آیا باید صبر می کرد تا ابتدا استبداد فقیه و ارکان سرکوبش کاملا" در صفحهء شطرنج سیاسی ایران چیده می شدند و سپس احزابی شاه فرموده مانند حزب ملیون ، حزب مردم و حزب رستاخیز و یا حزبی خمینی فرموده مانند حزب جمهوری اسلامی بعد از 22 بهمن ماه 1357 بوجود می آمد؟ این حالت چه تفاوتی با گذشته داشت؟ چرا از بوجود آمدن احزاب می ترسیدند و چرا نمی خواستند قشرها و گرایشات مختلف سیاسی ، اقتصادی واجتماعی کشور، نظریات خود را برای ساختن ایران رها شده از زیر سلطه بیگانه با دیگر هموطنانشان در میان بگذارند؟ امری که در دوران استبداد شاه جز برای روحانیون ، برای قشر های دیگر اجتماعی میسر نبود. آیا این خود نشانی از بی باوری حکام جدید به آزادی های سیاسی و مدنی نبود؟
نویسندهء این سطور چنین فرضی را باور دارد و معتقد است که آزادی های مدنی و انسانی ، در دستگاه فکری آیة الله خمینی و پیروان او ، بخصوص معمم های طرفدار ایشان از کوچک ترین جایگاهی برخوردار نبوده و نیست. به عنوان نمونه به این سخنان توجه فرمائید: « آقای سید احمد خاتمی از مدرسین حوزهء علمیهء قم ، عضو جامعهء مدرسین قم ، امام جمعهء موقت تهران و عضو هيئت رئيسه مجلس خبرگان رهبري ، ويژگي نخست قيام امام(ره) را خدايي بودن آن دانست و گفت: قيام حضرت امام(ره) فقط انگيزه خدايي داشت و قيام‌گران 15 خرداد به دنبال نان، مسکن و حتي آزادي نبودند بلکه آنها جز عشق به دين و ولايت چيز ديگري نمي‌خواستند. (6)
مورخ الدوله های جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه قلم بمزد هستند ولی از آنجائی که برخی از آنان درکی از آزادی و آزاد اندیشی ندارند ، نمی توانند اختلاف نظرهای سیاسی و عملکرد های مبتنی بر آنرا سیاسی ارزیابی کنند ، راحت ترین شیوه ای که در پیش می گیرند که به تصور آنان اثرات سریعتری برای حذف رقیب از صحنهء مبارزات سیاسی خواهد داشت آنست که این اختلاف نظر ها را که برای هر جامعهء پویا ضروری است با معیار های امنیتی وارتباط آن را با دخالت بیگانگان بسنجند. کتاب های دوجلدی نیمهء پنهان آقای اصغر حیدری و آقای سید حمید روحانی در چنین قالب بسته ای تنظیم شده است که مطابق میل آدم های کوتوله و بسته تری مانند آقای شیخ محمد یزدی و احمد جنتی قرار گیرد.
من در اینجا بخش چهارم از نوشته ام را بپایان میبرم به این امید که بتوانم در آینده با تکیه بر محتوای این چهار قسمت ، برخوردهای خود را با محتوای کتاب دو جلدی نیمهء پنهان آقای اصغر حیدری زیر عنوان « تحریف تاریخ ، دروغ و برچسب بجای بحث سیاسی و دیدگاهی » ادامه دهم.

حسین منتظر حقیقی
21 آذر ماه 1389
12.12.2010
Fm-jmi@gmx.net

پانویس ها :
1 ـ نامه هاشمی رفسنجانی به رهبر انقلاب: اين تهمت ها شما را هدف گرفته است/ بايد مانع تکرار تجربه بنی صدرشد.
به نقل از سايت سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های مصدقی
http://www.ois-iran.com/2009/khordad-1388/ois-iran-4381-namahe_ayatollah_hashemiye_rafsanjani-be-ayatollah_khamenahie.htm
« ...بجاست به این حقیقت هم توجه شود که احتمالا" عوامل دولت از نظرات اینجانب مطلعند که من ادامهء وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمی دانم و خود جنابعالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آنرا هم می دانید. ولی این نظر را رسانه ای نکردم و خود عوامل دولت در این مورد بزرگنمائی کرده اند که هدف بزرگنمائی در آن مناظره روشن شد.
با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه بر مشی گذشته ادامه دهم ، بی شک بعضی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی تابند و آتش فشانهائی که از درون سینه ها ی سوزان تغذیه می شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه های آنها را در اجتماعات انتخاباتی در میدان ها ، خیابانها و دانشگاه ها مشاهده می کنیم....»
2 – بيانات آيت الله سيد علی خامنه ای در جمع 110 هزار بسيجی‌ در روز عيد غدير
به نقل از پايگاه اطلاع رسانی دفتر آيت الله خامنه ای
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10634
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=10630
....ایشان با استناد به آیات قرآن كریم، امامت را به دو گونه كاملاً متفاوت تقسیم كردند و افزودند: در یك نوع پیشوایی و امامت كه انبیاء الهی مصداق كامل آن هستند، امامان عادل، به امر خداوند و در پرتو راهنمایی پروردگار، مردم را به سر منزل مطلوب حیات بشری هدایت می كنند و در نوع دیگری از پیشوایی كه فرعون مصداق آن است، مردم به فساد و آتش و هلاكت كشیده می شوند.
رهبر انقلاب اسلامی، در تبیین بیشتر عمومیت مفهوم امامت افزودند: در سكولارترین حكومتهای دنیا نیز، با وجود همه ادعاها درباره جدا بودن مراكز سیاست از مراكز دینی و معنوی، دنیا و آخرت مردم، هر دو، در ید قدرت حاكمان قرار دارد و جهت گیریهای حكمرانان، عملاً، زندگی دنیوی و اخروی آن جامعه را شكل می دهد.
ایشان در همین بحث، دستگاههای بزرگ فرهنگی غرب و زورگویان جهانی را از جمله امامان و پیشوایانی دانستند كه همچون فرعون، مردم را به سمت آتش فساد و تباهی و هلاكت می كشانند.
حضرت آیت الله خامنه ای، اقدام نبی مكرم اسلام را در تشكیل حكومت و ایجاد جامعه مدنی نبوی، اثبات این واقعیت خواندند كه اسلام در نصیحت و دعوت زبانی خلاصه نمی شود بلكه درصدد تحقق احكام الهی در جامعه است و این هدف نورانی، جز با تشكیل حكومت عادلانه، محقق نخواهد شد.
ایشان، نصب جانشین پیامبر به دستور و الهام الهی را در واقعه غدیر خم، ادامه همین مسیر برشمردند و افزودند: اگرچه تاریخ اسلام، مسیر دیگری رفت اما این خط شاخص و اندیشه سعادت بخش در تاریخ باقی ماند تا اینكه به بركت ایمان و استقامت امام خمینی و ملت ایران در این گوشه از جهان، تحقق یافت و به فضل الهی هرروز در دنیای اسلام، گسترش خواهد یافت.....
3 – آيت‌الله جنتي: ـ رد ولايت فقيه انكار خداوند است
دبير شوراي نگهبان گفت: رد ولايت فقيه انكار خداوند است و بايد ولايت فقيه را به عنوان يكي از احكام خداوند در روي زمين دانست.
به نقل از سايت خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8909141780
4 – خاطره ها از محمدی ری شهری صفحهء 262 از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1383
5 – شریعتمداری در دادگاه تاریخ از سید حمید روحانی ، انتشار از دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعهء مدرسین حوزهء علمیهء قم
6 – سيد احمد خاتمي در مراسم 15 خرداد 1389 :
فتنه گران درپي حکومت دينداران هستند نه حکومت ديني
به نقل از سايت جام جم
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100877020782

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد